کد خبر: ۳۱۰۲۹۳
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۳

شیوه امام رضا‌(ع) در مناظره‌ها

 
 
 آیت‌الله مکارم شیرازی 
 اسلام بعد از رحلت پیامبر به سرعت رو‌ به گسترش نهاد؛ آنچنان‌كه در مدت كوتاهى سراسر دنياى متمدن آن عصر را فرا گرفت. از سوی دیگر طبيعت علم دوستى اسلام سبب شد كتب علمى ديگران، از يونان گرفته تا مصر و از هند تا ايران و روم، ترجمه شود. ترجمه آثار علمى ديگران در عصر عباسيان، مخصوصا زمان ‌هارون و مأمون شدت يافت و مسئله مطلوب روز شد.[1]
آنچه مايه نگرانى بود، اين بود كه عقايد خرافى و افكار انحرافى و غير اسلامى در لا‌بلاى اين كتب به ظاهر علمى به محيط اسلام راه يافت. همچنین در آن زمان يك هيئت نيرومند علمى در دربار عباسيان وجود نداشت كه آثار علمى بيگانگان را مورد نقد و بررسى دقيق قرار دهد و مطالب صحيح و پيراسته را در اختيار جامعه اسلامى بگذارد.[2]
اين شرايط خاص فكرى و فرهنگى وظيفه سنگينى را بر دوش امام على بن موسى‌الرضا‌(ع) گذاشت، لذا آن امام بزرگوار(پس از پذیرش ولایت‌عهدی) دامن همت به كمر زد[3] و در قالب مناظره با سایر عالمان ادیان الهی حقانیت اسلام و اهل بیت‌(ع) را در برابر رؤسای مذاهب دیگر ثابت کرد[4] و اين كشتى را با لنگر وجود خويش از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايى بخشيد.[5] که این مهم از طریق دربار مأمون منتشر شد.[6]
اگرچه مناظرات امام على بن موسى‌الرضا‌(ع) فراوان است، ولى از ميان آنها مناظرات هفت‌گانه آن حضرت با جاثليق؛[7] رأس الجالوت؛[8] هربز اكبر؛[9] عمران صابي؛[10] سليمان مروزى؛[11] علي بن محمّد جهم؛[12] و ارباب مذاهب مختلف در بصره از برجستگى خاصى برخوردار است.[13]
هر يك از اين مناظرات داراى محتواى عميق و جالبى است كه حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاريخ، راهگشا و روشنگر و بسيار آموزنده و پربار است، در این میان شيوه بحث‌هاى آن حضرت از نظر فن مناظره [14] و طرز ورود و خروج در بحث‌ها[15] به نوبۀ خود قابل توجه و ستودنی است که ابعاد و زوایای آن در این نگاشته مورد واکاوی قرار می‌گیرد.
امام رضا‌(ع) و دفاع عقلاني از دين
عقل انسان خوبى و بدى و حسن و قبح بسيارى از اشياء را درك مى كند،[16]حال اگر ما استقلال عقل را در تشخيص حقايق به‌كلّى انكار كنيم، مسئله توحيد و خداشناسى و بعثت انبياء و اديان آسمانى از ميان خواهد رفت؛ لذا بيانات شرع در صورتى قابل قبول است كه اين دو اصل‌(توحيد- نبوّت) قبلًا با دليل عقل ثابت شود.[17]
بر این اساس برخورد اسلام با پيروان مكتب‌هاى ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقى باشد؛ نبايد از منطق و استدلال چشم پوشید. اسلام در گذشته، از طريق تبليغ و منطق پيش رفته است و در آينده نيز چنين خواهد بود:«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ؛ در قبول دين هيچ اكراهى نيست‌(زيرا) راه درست از بيراهه آشكار شده است».[19 و18]
در عصر امام رضا‌(ع) كتب فلسفى و علمى بسيارى از زبان يونانى و سريانى و غير آنها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعليم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه‌بر آن، مأمون خليفه عباسى به عقيده بعضى، معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتيجه، بحث‌هاى عقلى و استدلالى در آن ايام رواج كامل و بازار گرمى داشت.[20]
مأمون نیز هدفى جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام‌(ع) را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت‌(ع) علاقه داشتند و عشق مى‌ورزيدند، پايين بياورد، به گمان اينكه امام تنها به مسائل ساده اى از قرآن و حديث آشناست و از فنون علم و استدلال بى‌بهره است.[21]
حال آنکه امام رضا‌(ع) با استدلال‌های منطقی‌، جواب ناقدین را می‌دادند.[22] به عنوان نمونه آن حضرت در مناظره با رأس‌ الجالوت به شيوه‌هاى مختلفى استدلال مى كند. نخست، به دليل نقلى استدلال مىفرمايد و سپس به دليل عقلى. بزرگ يهود نيز ناچار مى شود هر دو را بپذيرد و تسليم گردد.[23] همچنین علماى كلام مشاهده كردند عمران صابى كه در استدلال بسيار نيرومند بود و هرگز كسى بر او غلبه نكرده بود، در برابر امام على بن موسى‌الرضا تسليم شد.[24]
و یا سلیمان مروزی در مناظره با امام رضا‌، اراده خداوند را علت وجود خداوند گرفت و ازليت او را انكار كرد و اين به سبب بن بست سختى بود كه امام‌(ع) در استدلال براى او ايجاد کرد.[25]
به اين ترتيب، امام از طرق مختلف راه را بر او بست و با دلايل گوناگون ثابت کرد كه اراده از صفات فعل است و حادث است و نمى تواند عين ذات خداوند باشد. سليمان نيز خود را چنان در تنگنا ديد كه قادر بر جواب نبود و از سخن بازماند.[26]
ادبیات به کار رفته در مناظرات حضرت در عین حال که مسالمت‌آمیز است اما با این وجود دارای استدلال‌های قوی، منطقی و جامع است.[27]
تکیه بر اصول مشترک بین ادیان
اصول اديان آسمانى يكسان است[28] چرا که در متن فطرت آدمى قرار دارد. به عنوان نمونه سرنوشت انسان بر مسئله توحيد است و از سوى ديگر فطرتش او را دعوت به شكر منعم و معرفت و شناخت او مى كند، و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك به محرومان فرا مى خواند.[29]
لذا مجموعه دين الهى از نظر اساس و ريشه همه جا يكى است، هر چند تكامل جامعه انسانى ايجاب مى كند كه تشريعات و قوانين فرعى هماهنگ با تكامل انسان‌ها رو به تكامل رود تا به حد نهايى و خاتم اديان رسد.[30]
دعوت به سوى «قدر مشترك»‌، بهترين راه براى همزيستى ادیان مختلف است؛ چرا كه غالباً نمى توان از يك گروه بخواهيم تمام عقايد را رها كند و تابع ديگرى شود و اگر هم منطقى باشد، عملى نيست. پس بهتر اين است كه اگر پيروان اديان ديگر، بعد از شنيدن دلايل مختلف به اسلام نگرويدند آنها را در عقايد خاصّ خودشان رها كنيم و در قدر مشترك همكارى نماييم و بهترين قدر مشترك بين همه اديان آسمانى همان اصل توحيد و يگانگى خدا در ذات و صفات است.[31]
برهان‌های اثبات وجود خدا در مناظره‌های امام رضا‌(ع) نشان از اهتمام آن حضرت بر تکیه بر اصول مشترک بین‌الادیانی است.[32]
تأکید بر اعتقادات طرف مناظره 
مبنای استدلال منطقی
هنگامى كه على بن موسى‌الرضا‌(ع) بر مأمون وارد شد، مأمون به فضل بن سهل وزير مخصوصش دستور داد كه پيروان مكاتب مختلف مانند جاثليق(عالم بزرگ مسيحى)، رأس الجالوت(پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر»‌(پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى»‌(عالم بزرگ نصرانى) و همچنين علماى ديگر علم كلام را دعوت كند تا هم آنها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن‌ها را.[33] در این میان حسن بن سهل نوفلى كه هنوز به مقام شامخ علمى امام معرفت كامل نداشت و از توطئه مأمون وحشت كرده بود، به امام عرض كرد: علماى علم كلام اهل بدعت و مخالف دانشمندان اسلامند، چرا كه عالِم واقعيت‌ها را انكار نمى‌كند، امّا اين‌ها اهل انكار و سفسطه‌اند. اگر دليل بياورى كه خدا يكى است، مى گويند: اين دليل را قبول نداريم. اگر بگويى: محمّد رسول‌الله است، مى گويند: رسالتش را اثبات كن. خلاصه‌(آنها افرادى خطرناكند و) در برابر انسان دست به مغالطه مى زنند و آن‌قدر سفسطه مى‌كنند تا انسان از حرف خودش دست بردارد. فدايت شوم، از اين‌ها بر‌حذر باش![34]
امام فرمود: هنگامى که مأمون استدلالات مرا در برابر اهل تورات با توراتشان بشنود و در برابر اهل انجيل با انجيلشان و در مقابل اهل زبور با زبورشان و در مقابل صابئين با زبان عبري‌شان و در برابر هيربدان با زبان فارسي‌شان و در برابر اهل روم با زبان رومى و در برابر پيروان مكتب‌هاى مختلف با لغاتشان. هنگامى كه دليل هر گروهى را جداگانه ابطال كردم، به طورى كه مذهب خود را رها كنند و قول مرا بپذيرند، آن وقت مأمون پشيمان خواهد شد.[35]
طبق روايت مشروحى كه قطب راوندى در كتاب«الخرائج» آورده، هنگامى كه آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مكتب‌هاى گوناگون، آنجا را پايگاه فعاليت خود قرار دادند، امام على بن موسى‌الرضا‌(ع) براى خاموش كردن آتش فتنه به بصره آمد و علماى بزرگ مسيحى تا علماى يهودى و كسان ديگر را دعوت کرد؛ سپس فصول مختلف انجيل و بشاراتى را كه درباره پيامبر اسلام‌(ص) در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.[36]
سپس به توده مردم مسلمان كه در آن مجلس حضور داشتند رو كرد و در بخشى از سخنانش چنين فرمود: اى مردم، آيا كسى كه با مخالفانش با آيين و كتاب شريعت خود آنها احتجاج و استدلال كند، از همه با انصاف‌تر نيست؟ عرض كردند: چرا.[37]
فرمود: بدانيد امام بعد از محمّد‌(صلى‌الله عليه و آله) فقط كسى است كه برنامه‌هاى او را تداوم بخشد و مقام امامت تنها براى كسى زيبنده است كه با تمام امت‌ها و پيروان مذاهب مختلف با كتاب خود آنها گفت‌وگو كند. مسيحيان را با انجيل، يهوديان را با تورات و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جميع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گويد...»[38]
امام رضا(ع) ثابت كرد كه يك پيشواى بزرگ اسلامى بايد از تمام مكتب‌ها آگاه باشد و بايد بتواند با منطق خود آنها، بر آنها غلبه كند و حتى از زبان‌هاى زنده دنيا بى خبر نباشد.[39]
تحمل نظر مخالف؛ روش امام رضا‌(ع) در مناظرات
كيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مكاتب مختلف درس‌آموز و الهام‌بخش است؛ از جمله اینکه قدرت منطق اسلام به‌قدرى است كه از منطق مكتب‌هاى ديگر ابداً واهمه ندارد و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آنها مجال كافى داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به كسانى كه اصلًا ايمان به خدا و مكتب انبيا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد، هر چند متأسفانه آنها از اين آزادى سوءاستفاده كردند و ديديم برنامه‌ها به شكل ديگرى در آمد: توطئه‌هاى گوناگون شروع شد، اقدامات تخريبى ادامه يافت و آنچه ما مايل نبوديم بشود، شد.[40]
امام رضا‌(ع)، پیشرو در آزاد اندیشی 
در خاتمه باید تأکید کرد امام‌(ع) در اين جلسات و مناظرات، روح آزادمنشى اسلام و گشاده‌رويى و وسعت نظر در بحث را به همگان نشان داد و ثابت كرد[41] که با بحث‌هاى منطقى مى‌توان حقيقت اسلام و تعليمات آن را براى ساير مردمان جهان، تبيين و آشكار كرد و جاذبه اسلام به‌قدرى قوى است كه اگر به خوبى تبيين شود، گروه‌هاى زيادى را به خود متوجّه خواهد کرد، بخصوص در دنياى امروز كه گوش شنوا براى شنيدن پيام اسلام، بسيار است.[42]
آن حضرت ثابت کرد بر خلاف گفته بدخواهان و دروغ پردازان، اسلام با زور و سرنيزه و شمشير به مردم جهان تحميل نشده است و يك پيشواى بزرگ اسلامى به مخالفان خود اجازه مى دهد كه هرگونه ايراد و اشكالى دارند، بدون ترس و واهمه مطرح سازند، هر چند بر محور نفى اسلام و حتى نفى توحيد و الوهيت دور بزند.[43]
_______________________
[1] ر.ک: مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ صص20-21.    [2] همان؛ ص26.    [3] همان؛ص28.   [4] بیانات آیت‌الله مکارم شیرازی در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری همایش بین‌المللی امام رضا و گفت‌وگوی ادیان؛ 4/11/1397.   [5] مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص28.   [6] بیانات در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری همایش بین‌المللی امام رضا و گفت‌وگوی ادیان؛ 4/11/1397.   [7] جاثليق(به كسر ثاء و لام) لفظى يونانى است به معناى رئيس اسقف‌ها و پيشواى عيسوى و لقبى است كه به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نيست(المنجد) و شايد معرّب كاتوليك باشد.   [8] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت يهود است(اين نيز اسم خاص نيست).   [9] هربز اكبر يا هيربد اكبر لقبى است كه مخصوص بزرگ زردشتيان بود، به معناى پيشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشكده.   [10] عمران صابى چنانكه از نامش پيداست، از مذهب صابئين دفاع كرد.‌(صابئين گروهى هستند كه خود را پيرو يحيى‌(ع) مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرك تقسيم مى شوند. گروهى به ستاره‌پرستى رو آورده‌اند و لذا گاه آنها را« ستاره‌پرستان» مى نامند. مركز آنها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق ديگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آنها طبق عقايد خود بيشتر در كنار نهرهاى بزرگ زندگى مى كنند و هم اكنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق ديگر به سر مى برند.)   [11] سليمان مروزى معروف‌ترين عالم علم كلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زيادى قائل مى شد.   [12] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بيت بوده است. مرحوم صدوق روايتى از على بن محمّد جهم نقل كرده كه از آن استفاده مى شود كه وى نسبت به حضرت رضا(ع) محبت داشته است، امّا صدوق در ذيل همين حديث آورده است:« هذا الحديث غريب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البيت. (عيون أخبار الرضا؛ ج 1؛ صص 195- 204)   صاحب جامع الرواه نيز همين مطلب را در شرح حال او آورده است.(جامع الرواه؛ ج 1؛ صص 597- 596)   [13] مناظرات تاريخى امام رضا(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص36.   [15 و14] همان؛ ص38.   [16] اعتقاد ما؛ ص91.   [17] همان؛ ص92.   [18] بقره؛آیۀ 256.   [19] مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص96.   [20] همان؛ ص28.   [21] همان؛ ص30.   [22] بیانات در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری همایش بین‌المللی امام رضا و گفت‌وگوی ادیان؛ 4/11/1397.   [23] مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص56.   [24] همان؛ ص65.   [25] همان؛ ص76.   [26] همان؛ ص78.   [27] بیانات در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری همایش بین‌المللی امام رضا و گفت‌وگوی ادیان؛ 4/11/1397.   [28] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص471.   [29] همان؛ ج 27؛ ص205.   [30] همان؛ ج 20؛ ص377.   [31] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص355.   [32] ر.ک: مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، صص 59-64.   [33] همان؛ ص38.   [35 و 34] همان؛ ص41.    [36] همان؛ ص93.   [37] همان؛ ص94  [38] الخرائج و الجرائح؛ صص 204- 206(با تلخيص)؛ مناظرات تاريخى امام رضا‌(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص94.   [39] همان؛ ص68.   [40] همان؛ ص96.   [41] همان؛ص67.   [42] اعتقاد ما؛ ص31.   [43] مناظرات تاريخى امام رضا(ع) با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص67.
از: خبرگزاری رسا