نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران (پاورقی)
تلاش دلسوزان نظام برای جدا کردن صف خاتمی از آشوبگران
مهاجرانی پس از انتصاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نشریات زیادی از طیف اصلاحطلبان مجوز داد. نشریاتی چون کیان، صبح امروز، جامعه، توس، نشاط، عصرآزادگان، بهار، دوران امروز، نوسازی، بنیان، آینۀ جنوب، عصرما، مشارکت، نوروز، خرداد، ایران فردا، آفتاب امروز، هممیهن، اخبار، آریا، آزاد، پیامهاجر، آوا.
این نشریات- که به نشریات زنجیرهای معروف شدند- به پایگاهی برای دشمن تبدیل گردیدند. هر نشریه که به دلیل اهانت به باورهای دینی یا اصول انقلاب یا امام خمینی و.... توقیف میشد، بلافاصله نشریة دیگری راهاندازی میشد! مدیران مسئول و عناصر سکولار آنها، چندین مجوز آماده داشتند!
بیشتر گردانندگان این نشریات، دست پروردۀ عبدالکریم سروش در حلقۀ کیان و موسوی خوئینیها در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری بودند. در واقع رکن چهارم دموکراسی (مطبوعات) به رکن پنجم دشمن تبدیل شده بود. اما همین افراد، در اوایل انقلاب وقتی توسط برخی مطبوعات با بهانههایی چون آزادی مطبوعات و آزادی بیان، به ساختارشکنی میپرداختند؛ خوئینیها- که آن زمان در زمین چپهای رادیکال بازی میکرد در اِعمال محدودیت برای آنها نقش فعالی داشت- بیمحابا ساختارشکنی میکرد. او در اظهارنظری، در آن زمان گفته بود:
«متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب شاید بدترین نقش را در رابطه با جمهوری اسلامی، مطبوعات ایران بازی کردند. [...] عناصر خائن به انقلاب خیلی ضربه زدند و در خدمت ضدانقلاب قرار گرفتند و ارزشهای انقلاب را با همان شیوههای مطبوعاتی، حسابی به بازی گرفته بودند. گروههای سیاسی ضدانقلاب را به شّدت ترویج و تبلیغ میکردند. حتی گاهی آنقدر گستاخی میکردند که به حریم امام هم وارد میشدند. [...] و خیلی شیطنتها کردند به اسم آزادی که «مطبوعات باید آزاد باشند و باید هرچیزی که میخواهند بنویسند.» در صورتی که این آزادی، آزادی نامشروع است. آزادی در خدمت انقلاب باید باشد، نه در خدمت ضدانقلاب [...] آزادی یعنی آزادی در خیانت کردن به یک ملت؟ [...] سرانجام همچنانکه جمهوری اسلامی بسیاری از مشکلات را حل کرد و پشت سر گذاشت، با مطبوعات هم یک برخورد قاطع کرد [...]
من بارها به برادران عزیزم در مطبوعات گفتم که [...] در حریم امام نمیتوانند وارد بشوند؛ زیرا که امام فوق این مسائل است که ما بخواهیم وارد بشویم و جامعه هم تحمل ندارد که مطبوعات بخواهند در حریم امام وارد شوند، و به نظر من نمیرسد که در مطبوعات هم کسی باشد که بتواند ضعفی برای امام ببیند و به جامعه ارائه بدهد. اصلاً امام در یک سطح عالی است که ما هر چه چشم بیندازیم، فقط خوبیهایش را میبینیم...»1
در جریان برخورد با روزنامة میزان- متعلق به نهضت آزادی –خوئینیها به همراه دو دوست خود، موسوی لاری و مهاجرانی، نامۀ تشکرآمیزی به قوّۀ قضائیه نوشتند و به سبب این عملکرد انقلابی از آن حمایت کردند.2 آن مواضع کجا و جهتگیریهای امروز اینان کجا؟!
بعد از بیانات رهبری و روشن شدن مواضع نظام، 24 نفر از فرماندهان ارشد سپاه نامهای محرمانه خطاب به خاتمی، رئیسجمهور نوشتند و خواستند تا در برابر دوستان آشوبطلب خود سکوت و مسامحه را کنار گذاشته و به وظیفۀ انقلابی و ملی خود عمل کند. این نامه بعدها علنی شد. بخشهایی از متن نامه به این شرح میباشد:
«ریاست محترم جمهوری حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی
با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار میرساند:
به دنبال حوادث اخیر بهعنوان مجموعهای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفة خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرتعالی، دانشمند ارزشمند عرضه بداریم...
جناب آقای خاتمی، قطعاً همة ما حضرتعالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشة عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و میدانیم، اما نحوة برخورد با حوادثی که همة ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اوّلویت قراردادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آنها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانونشکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریانهای معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظهکارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمرة این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تأسف و تأثر میگزند.
جناب آقای رئیسجمهور، حمله به کوی دانشگاه همان طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم اینکه سختترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت، اما همة مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟
صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد اما آیا حرمتشکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟!
جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عدهای با شعار علیه رهبر معظّم انقلاب به سمت مجموعة شهید مطهری در حرکتاند، بچههای کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال میکردند غیرت شما کجا رفته است؟!
جناب آقای رئیسجمهور، امروز وقتی چهرة رهبر معظّم انقلاب را دیدیم، مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم، چون که کتفهایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعة اسلام است.
جناب آقای خاتمی، شما خوب میدانید، در عین توانمندی به خاطر مصلحتاندیشی دوستان ناتوانیم، چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه میپیوندند و خودیهای کینهجو و منفعتطلب کوتهنظر آتش بیار آن شدهاند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشتهای دریغ نمیکنند؟!... سید بزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودیها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همة آن گفتهها، تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانونشکنی نیست؟ آیا معنای سال امام(ع) همین بود؟ آیا به همین صورت میتوان میراث گران بهای او را حفظ کرد و آیا بیتوجهی تعداداندکی به نام حزباله، مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟!
جناب آقای رئیسجمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آن قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصوّر نیست.
در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسة صبرمان به پایان رسیده است و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید- عزیز جعفری- محمدباقر قالیباف- قاسم سلیمانی- جعفر اسدی- احمد کاظمی- محمد کوثری- اسدالله ناصح- محمد باقری- غلامرضا محرابی- عبدالحمید رئوفینژاد- نورعلی شوشتری- دکتر علی احمدیان- احمد غلامپور- یعقوب زهدی– نبیالله رودکی- علی فدوی- غلامرضا جلالی- امین شریعتی- حسین همدانی- اسماعیل قاآنی- علی فضلی- علی زاهدی- مرتضی قربانی.»3
اما خاتمی به نامة فرماندهان سپاه اعتنایی نکرد. عناصر مشکوک، تظاهرات دانشجویی را به سمت خیابان فلسطین و بیت رهبری سوق میدادند که رحیم صفوی هشدار داد که هر کسی وارد محدوده و کمربند تعیین شده بشود، سرکوب خواهد شد! با این اخطار جدّی، آشوبگران در همان خیابان انقلاب به جولان و تخریب پرداختند!
پانوشتها:
1- کیهان، مورخ 2/6/1361.
2- همان، مورخ 26/1/1360، نقل از سراب سیاست، صص 268-270.
3- نقش رهبری در مدیریت بحرانها، ج2، صص 95-97.
این نشریات- که به نشریات زنجیرهای معروف شدند- به پایگاهی برای دشمن تبدیل گردیدند. هر نشریه که به دلیل اهانت به باورهای دینی یا اصول انقلاب یا امام خمینی و.... توقیف میشد، بلافاصله نشریة دیگری راهاندازی میشد! مدیران مسئول و عناصر سکولار آنها، چندین مجوز آماده داشتند!
بیشتر گردانندگان این نشریات، دست پروردۀ عبدالکریم سروش در حلقۀ کیان و موسوی خوئینیها در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری بودند. در واقع رکن چهارم دموکراسی (مطبوعات) به رکن پنجم دشمن تبدیل شده بود. اما همین افراد، در اوایل انقلاب وقتی توسط برخی مطبوعات با بهانههایی چون آزادی مطبوعات و آزادی بیان، به ساختارشکنی میپرداختند؛ خوئینیها- که آن زمان در زمین چپهای رادیکال بازی میکرد در اِعمال محدودیت برای آنها نقش فعالی داشت- بیمحابا ساختارشکنی میکرد. او در اظهارنظری، در آن زمان گفته بود:
«متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب شاید بدترین نقش را در رابطه با جمهوری اسلامی، مطبوعات ایران بازی کردند. [...] عناصر خائن به انقلاب خیلی ضربه زدند و در خدمت ضدانقلاب قرار گرفتند و ارزشهای انقلاب را با همان شیوههای مطبوعاتی، حسابی به بازی گرفته بودند. گروههای سیاسی ضدانقلاب را به شّدت ترویج و تبلیغ میکردند. حتی گاهی آنقدر گستاخی میکردند که به حریم امام هم وارد میشدند. [...] و خیلی شیطنتها کردند به اسم آزادی که «مطبوعات باید آزاد باشند و باید هرچیزی که میخواهند بنویسند.» در صورتی که این آزادی، آزادی نامشروع است. آزادی در خدمت انقلاب باید باشد، نه در خدمت ضدانقلاب [...] آزادی یعنی آزادی در خیانت کردن به یک ملت؟ [...] سرانجام همچنانکه جمهوری اسلامی بسیاری از مشکلات را حل کرد و پشت سر گذاشت، با مطبوعات هم یک برخورد قاطع کرد [...]
من بارها به برادران عزیزم در مطبوعات گفتم که [...] در حریم امام نمیتوانند وارد بشوند؛ زیرا که امام فوق این مسائل است که ما بخواهیم وارد بشویم و جامعه هم تحمل ندارد که مطبوعات بخواهند در حریم امام وارد شوند، و به نظر من نمیرسد که در مطبوعات هم کسی باشد که بتواند ضعفی برای امام ببیند و به جامعه ارائه بدهد. اصلاً امام در یک سطح عالی است که ما هر چه چشم بیندازیم، فقط خوبیهایش را میبینیم...»1
در جریان برخورد با روزنامة میزان- متعلق به نهضت آزادی –خوئینیها به همراه دو دوست خود، موسوی لاری و مهاجرانی، نامۀ تشکرآمیزی به قوّۀ قضائیه نوشتند و به سبب این عملکرد انقلابی از آن حمایت کردند.2 آن مواضع کجا و جهتگیریهای امروز اینان کجا؟!
بعد از بیانات رهبری و روشن شدن مواضع نظام، 24 نفر از فرماندهان ارشد سپاه نامهای محرمانه خطاب به خاتمی، رئیسجمهور نوشتند و خواستند تا در برابر دوستان آشوبطلب خود سکوت و مسامحه را کنار گذاشته و به وظیفۀ انقلابی و ملی خود عمل کند. این نامه بعدها علنی شد. بخشهایی از متن نامه به این شرح میباشد:
«ریاست محترم جمهوری حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی
با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار میرساند:
به دنبال حوادث اخیر بهعنوان مجموعهای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفة خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرتعالی، دانشمند ارزشمند عرضه بداریم...
جناب آقای خاتمی، قطعاً همة ما حضرتعالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشة عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و میدانیم، اما نحوة برخورد با حوادثی که همة ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اوّلویت قراردادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آنها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانونشکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریانهای معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظهکارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمرة این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تأسف و تأثر میگزند.
جناب آقای رئیسجمهور، حمله به کوی دانشگاه همان طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم اینکه سختترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت، اما همة مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟
صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد اما آیا حرمتشکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟!
جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عدهای با شعار علیه رهبر معظّم انقلاب به سمت مجموعة شهید مطهری در حرکتاند، بچههای کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال میکردند غیرت شما کجا رفته است؟!
جناب آقای رئیسجمهور، امروز وقتی چهرة رهبر معظّم انقلاب را دیدیم، مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم، چون که کتفهایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعة اسلام است.
جناب آقای خاتمی، شما خوب میدانید، در عین توانمندی به خاطر مصلحتاندیشی دوستان ناتوانیم، چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه میپیوندند و خودیهای کینهجو و منفعتطلب کوتهنظر آتش بیار آن شدهاند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشتهای دریغ نمیکنند؟!... سید بزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودیها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همة آن گفتهها، تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانونشکنی نیست؟ آیا معنای سال امام(ع) همین بود؟ آیا به همین صورت میتوان میراث گران بهای او را حفظ کرد و آیا بیتوجهی تعداداندکی به نام حزباله، مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟!
جناب آقای رئیسجمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آن قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصوّر نیست.
در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسة صبرمان به پایان رسیده است و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید- عزیز جعفری- محمدباقر قالیباف- قاسم سلیمانی- جعفر اسدی- احمد کاظمی- محمد کوثری- اسدالله ناصح- محمد باقری- غلامرضا محرابی- عبدالحمید رئوفینژاد- نورعلی شوشتری- دکتر علی احمدیان- احمد غلامپور- یعقوب زهدی– نبیالله رودکی- علی فدوی- غلامرضا جلالی- امین شریعتی- حسین همدانی- اسماعیل قاآنی- علی فضلی- علی زاهدی- مرتضی قربانی.»3
اما خاتمی به نامة فرماندهان سپاه اعتنایی نکرد. عناصر مشکوک، تظاهرات دانشجویی را به سمت خیابان فلسطین و بیت رهبری سوق میدادند که رحیم صفوی هشدار داد که هر کسی وارد محدوده و کمربند تعیین شده بشود، سرکوب خواهد شد! با این اخطار جدّی، آشوبگران در همان خیابان انقلاب به جولان و تخریب پرداختند!
پانوشتها:
1- کیهان، مورخ 2/6/1361.
2- همان، مورخ 26/1/1360، نقل از سراب سیاست، صص 268-270.
3- نقش رهبری در مدیریت بحرانها، ج2، صص 95-97.