سیاست خارجی باید در اختیار نخبگان باشد
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
هنری لوس، فرزند مبلغان آمریکایی، علاقهمند به استفاده از همین مرجع الهی بود: «وعده بزرگ مسیح این است: بجویید و خواهید یافت... این وعده و فرضیهای است که آمریکا براساس آن بنا شده است.»
لوس بهندرت کلیسای یکشنبه را از دست میداد و یا بدون اینکه زانو بزند و دعا کند به رختخواب برود. همسر او، کلر بوث لوس، پس از کشته شدن دخترش آنِ در یک تصادف رانندگی در سال ۱۹۴۳، به کاتولیک رومی گروید. این تغییر مذهب که مشهورترین تغییر مذهب در کشور بود، برخی از منتقدان را به تمسخر واداشت. براساس یک شوخی رایج، پاپ در میانه یک بحث مذهبی با خانم لوس (هنگامی که او سفیر آمریکا در ایتالیا بود) به او گفت: «اما خانم، من هم کاتولیک هستم.» او ادعا کرد که آیزنهاور را متقاعد کرده تا در آستانه کارزار انتخاباتی ۱۹۵۲ به آیین پرسبیترین بگرود.
یکی از زندگینامهنویسان اولیه او نوشت: «هیچچیز، نه منفعت شخصی و نه جاهطلبی، به اندازه احساس تکلیف برای اصلاح هموطنانش، لوس را به حرکت وا نمیداشت. کارهایش از روی صدق ایمان و خلوص نیت بود. بر این باور بود که خیر و صلاح دیگران را میداند، حتی اگر دیگران این دیدگاه را نپذیرند».
او اصرار داشت که: «ظرفیت و توانایی آمریکا به یمن تکیه قانون اساسی کشورمان به خداوند است» و اعتقاد داشت که «هیچ ملتی در تاریخ، به جز اسرائیل باستان، به این وضوح برای مرحله خاصی از هدف ابدی خدا طراحی نشده است.» از نظر لوس، جنگ سرد یک پیکار مقدس بود که در آن تایم اینک [شرکت رسانهای تحت مالکیتش] «هدف و مأموریت اصلی» خود را شکست کمونیسم در سراسر جهان تعریف کرده بود. «آیا این اعلام جنگ خصوصی است؟» او یکبار از مدیران تایم اینک پرسید «و اگر چنین است، آیا احیاناً غیرقانونی و دیوانهوار نیست؟ شاید چنین باشد، اما سوابق بسیار خوبی برای اعلام جنگ خصوصی وجود دارد [که میتوان به آنها تأسی کرد].1 در هیچ کجا، شباهت [او] با مزدوران جنگهای صلیبی2 و یا ناوگان خصوصی فرانسیس3 دریک، به این قدرت ترسیم نشده.
متکلمی4 که بیش از همه مورد توجه لوس بود، راینهولد نیبور، حامی افتخاری کنگره آزادی فرهنگی و یک «واقعگرا»ی جنگ سرد که اعتقاد داشت ایجاد یک توازن قدرت حسابشده بسیار مهم است و سیاست خارجی باید به طور انحصاری در اختیار نخبگان باشد.5
برای اعضای این نخبگان، نیبور طبیعتاً یک چهره مرجع و همسو بهشمار میآمد. در مقابل، مارتین لوتر کینگ ادعا میکرد که از او «پتانسیل شرارت» را آموخته است.
نیبور با سخاوت، مباحث کلامی6 را تقدیم خوانندگان مجلات تایم- لایف میکرد، تأیید سیدنی هوک را برای احیای موفقیتآمیز دکترین گناه به عنوان یک ابزار سیاسی و تبدیل «خدا به ابزاری برای سیاست ملی» به دست آورد. در واقع، با رسوخ الزامات مذهبی به تمامی ارکان اصلی سیاست جنگ سرد، به نظر میرسید که کل بنای قدرت آمریکا در دهه ۱۹۵۰ بر یک گزاره بنیادین و شبه دینی استوار شده بود: اینکه آینده جهان در میان دو اردوگاه بزرگ انسانها؛ آنان که بهکلی خدا را انکار میکنند و آنان که او را میپرستند» رقم خواهد خورد.
«ما نباید درباره مسئلهای که جهان امروز با آن مواجه است گیج و سردرگم باشیم».
پانوشتها:
1- اگرچه او میگوید شاید این کار ما یعنی استفاده از یک سازمان خصوصی به عنوان یک مزدور برای دفع کمونیسم غیرقانونی و خلاف عقل باشد اما چون در جنگهای مقدس گذشته این رویه اتفاق افتاده و جواب هم داده پس ما میتوانیم و مجوز استفاده از این روش را داریم و هیچ منع شرعی برای این انجام کار وجود نخواهد داشت. چون لوس در قامت یک مبلغ مذهبی ظاهر میشد که میخواهد جهان را هدایت کند و به سوی راستی ببرد پس باید برای توجیه تناقضات خود یک پیوست و پوشش مذهبی دست و پا میکرد.
2- مزدورانی که در جنگهای صلیبی پول میگرفتند و علیه مسلمانان جنگ میکردند، و مسئله مکتب و شرعیت اصلا برایشان موضوعیت نداشت.
3- ناوگان خصوصی فرانسیس دریک: فرانسیس دریک (Francis Drake)، یک دزد دریایی انگلیسی در قرن ۱۶ میلادی بود، که با حمایت ملکه الیزابت اول علیه امپراتوری اسپانیا فعالیت میکرد و به غارت کشتیهای اسپانیایی که از آمریکا میآمدند میپرداخت. ناوگان او به صورت نیمهخصوصی و با اهدافی همزمان ملی (ضد اسپانیا) و شخصی (غنیمت و قدرت) اداره میشد. مقایسه لوس با دریک، نشاندهنده این است که او هم مانند دریک، از منابع خصوصی (مثل شرکت تایم) برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک و ملی (و البته کسب منابع مالی برای شرکت و کارکنان خود) در جنگ سرد استفاده میکرد.
4- الهیدان، خداشناس.
5- مرجعیت سیاست خارجی با نخبگان باشد
6- مباحث مربوط به الهیات/خداشناسی