آسیبشناسی نظارت و ممیزی در عرصه نشر - بخش پایانی
موانع و راهکارهای اصلاح و ارتقای بازار کتاب
آرش فهیم
وقتی سخن از جنگ نرم یا تهاجم فرهنگی میشود، همه فقط به خطرات شبکههای ماهوارهای، فضای مجازی یا فیلمهای خارجی فکر میکنند. این درحالی است که بازار کتاب، یکی از مسیرهای اصلی و عمده تهاجم نرم به بنیانهای فرهنگی ایران محسوب میشود.
اگر از این حقیقت که کتاب، زیربنای تمدن و منبع تغذیه سایر ارکان فرهنگی یک کشور است بگذریم، بسیاری از واقعیات جاری در نشر کتاب نیز گویای طراحی و سرمایهگذاری جریانهای تبهکار در این عرصه است.
به طور مثال، اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80، انتشار و تبلیغ کتابهای پائولوکوئیلو در ایران داغ شده بود. نکته قابل تأمل این است که این نویسنده برزیلی، از اعضای بنیاد شیمون پرز است و مقامات رژیم اشغالگر قدس نیز سبک و سیاق عرفانی کتابهای وی را به عنوان معنویت مطلوب صهیونیستها تحسین میکردند! اتفاقا مترجم و ناشر اصلی کتابهای کوئیلو در ایران، حضور پررنگی در آشوبهای فتنه 88 داشت و بعد هم به انگلیس فرار کرد.
همنوایی رسانههای وابسته به سرویسهای جاسوسی بیگانه با برخی کانونها و جریانهای ادبی داخل کشور در حمایت از حذف ممیزی، گسترش وسیع بازار قاچاق کتابهای ضداخلاقی، تلاش برای نفوذ و رسوخ در جوایز ادبی (این نفوذ، حتی در جایزه ادبی شهید غنی پور که پایگاهی انقلابی و مسجدی دارد هم اتفاق افتاده) و... همه نشانههایی از علاقه و نقشآفرینی دولتهای غربی و دنباله روهای داخلی آنها به عرصه کتاب است.
سکوت در برابر قاچاق کتاب!
علاوه بر بازار رسمی کتاب، شبکه غیرمجاز و زیرزمینی نشر و توزیع کتاب نیز به شدت فعال است. به طوری که بسیاری از کتابها، بهرغم غیرقانونی بودن، در قالب قاچاق و به راحتی در دسترس قرار میگیرند. حتی برخی از نویسندگان حرفهای نیز وقتی امکان انتشار آثار خود به صورت قانونی را نمییابند، اقدام به چاپ کتاب خود در افغانستان و انتقال قاچاقی آن به داخل کشور میکنند!
حجتالاسلام احمد پژمانفر، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در این باره به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «واقعیت این است که نشر کتاب، بخشی کاملا رها شده است. هم در حوزه قاچاق کتاب و هم در حوزه کتابهای قانونی، این وضعیت قابل مشاهده است. به طوری که خیلی از کتابفروشیها و دستفروشها، به عرضه کتابهایی غیرمجاز با مضامینی چون انحرافات جنسی، ترویج شرب خمر و... با تیراژ گسترده اقدام میکنند. با بررسیهای انجام شده حدود 70 دستفروش در خیابان انقلاب در زمینه انتشار چنین کتابهایی فعالیت میکنند. وقتی به آنها مراجعه کردم، میگفتند که میتوانند طی یک روز، تعداد هزار نسخه از این کتابها را تحویل مشتری دهند! این نشاندهنده وجود شبکهای سازمانیافته در زمینه قاچاق کتاب است.»
وی میافزاید: «من این مسئله را هم به شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتم، اما هیچگونه برخوردی صورت نگرفت. حتی در یکی از جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی به رئیسجمهور محترم عرض کردم که ما به عنوان حاکمیت باید در برابر این هجمه نظاممند، گسترده و آشکار در حوزه کتاب بایستیم، اما ایشان با سکوت، حتی اجازه ندادند که این مسئله رأیگیری یا برای آن تصمیمگیری شود!»
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی همچنین وضعیت کتابهای قانونی را هم نامطلوب میداند و میگوید: «براساس گزارشی که در کمیسیون فرهنگی مجلس موجود است، کتابهایی برخلاف قانون، مجوز انتشار میگیرند. کتابهایی هم بهرغم نیاز به اصلاح، بدون اعمال اصلاحات چاپ و منتشر میشوند. البته ما این موارد را مطرح میکنیم، برخی از این کتابها جمعآوری میشوند، اما برخی هم در کتابفروشیها باقی میمانند.»
وی درباره راهحل این مسئله هم اظهار میدارد: «خود وزارت ارشاد متولی این حوزه است و باید پاسخگو باشد. مشکلات ما در خیلی از دستگاهها ازجمله دستگاههای فرهنگی این است که آنها نسبت به وظایف خود پاسخگو نیستند. وزارت ارشاد هم در مقابل این گونه قضایا، اصلا پاسخگو نیست.»
ریشههای مخالفت با ممیزی
احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «به هر حال ممیزی مسئلهای از مسائل حوزه نشر است. یعنی اگر حوزه نشر و مسائل و مشکلات آن را بخواهیم تحلیل کنیم، مقوله ممیزی یکی از این مسائل است که نمیتوان آن را مستقل دید. اما به نظر میرسد در حوزه آفرینش، ممیزی مسئله اصلی محسوب نمیشود. یک نویسنده برای خلق یک اثر، مسائل و دغدغههای دیگر دارد و ممیزی برای او مسئله نیست. یعنی ممیزی تأثیری روی نوشتن به عنوان یک کار شخصی خلاقانه ندارد. در مجموع مشکل ممیزی، مشکل اولیه و اصلی نشر، ادبیات و نویسندگان ما شناخته نمیشود. اما به دلایلی، یک جریان مشخص سعی دارد که جای مشکلات اصلی و فرعی را عوض کند که آن هم به اغراض سیاسی، اعتقادی و هویتی آنها برمیگردد. حتی شاهد بودیم که در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری حتی این امر بر خود نامزدهای انتخابات نیز مشتبه میشد. یعنی در حوزه فرهنگ، دائم تأکید میکردند که ممیزی را اصلاح میکنند که این ناشی از القائات همان جریان خاص است.»
وی تصریح میکند: «کسانی مطرحکننده حذف یا بیاثر کردن ممیزی هستند که با ارزشها و مبانی انقلاب سر سازگاری ندارند، یا بنا دارند تا مواضع سیاسی غلط و تفرقهافکنانه خود را ترویج دهند، یا به لحاظ فرهنگی و اجتماعی افرادی وابسته و فریفته به غرب هستند. همان طیفی که از آنها به عنوان شبه روشنفکرها یاد میکنیم. این افراد برای انتشار مواضع خود ممیزی را مانع میبینند. ابزار آنها برای بیاثر کردن ممیزی، طرح شبهات یا تبلیغ ممیزی به عنوان مشکل و مانع اصلی نشر است. البته این سخن به این معنی نیست که هر کس نسبت به ممیزی نقد دارد، ضدارزشهای انقلاب است.»
نویسنده رمان «انجمن مخفی» ادامه میدهد: «یک نکتهای که عموما از طرف نویسندگان شبهروشنفکر مطرح میشود این است که آنها ممیزی را مخالف آزادی بیان میدانند، چون مقصودشان از آزادی، آزادی مطلق است و نه مقید. آنها چارچوبها و باید و نبایدهای شرعی را قبول ندارند. به همین دلیل هم وقتی از آزادی صحبت میکنند، مقصودشان آن نوع آزادی است که مقید به بایدها و نبایدهای شرعی نیست. به بیان بهتر، تفکر سکولار دارند و شرع را حاکم بر ارکان اجتماعی و فرهنگی نمیدانند. بنابراین با اصل ممیزی مخالفت میکنند.»
البته برخی از این افراد نیز معتقدند که ممیزی نه تنها آزادی آنها را محدود میکند، بلکه به آثار آنها نیز لطمه میزند!
شاکری درباره این ادعا نیز میگوید: «ادعای آنها این است که ممیزی مجال ظهور و بروز تام و تمام هنر را نمیدهد. این ادعا با چند مورد نقض، قابل پاسخگویی است. اگر ممیزی مانع خلاقیت است، پس باید جایی که ممیزی نیست، هنر به طور کامل بروز کند. این درحالی است که بسیاری از نویسندگان مدعی، کتابهای متعددی را خارج از کشور منتشر کردهاند اما آثار مطلوبی نبودند. این نشان میدهد که هدف آنها از اعتراض به اصل ممیزی، اعتلای ادبیات و رسیدن به هنر کامل نیست، چون اصلا صاحب هنر کامل نیستند. این دعاوی ریشه اعتقادی و سیاسی دارد و به طور مشخص، آنها هدفشان از طرح چنین ادعاهایی مخالفت با جریان نوظهوری به نام انقلاب اسلامی است.»
راههایی برای اصلاح و تقویت ممیزی
همه مطالب عنوان شده از سوی نویسندگان و کارشناسان در این مجموعه گزارش، نشان میدهد که مکانیسم و اجرای نظارت و ممیزی کتاب در کشور ما نیاز به اصلاح و ارتقا دارد. اما مشکلات این عرصه را چگونه میتوان کاهش داد و چطور میتوان با شرایط مطلوب تری به هنجارسازی فرایند انتشار کتاب پرداخت؟
احمد شاکری، در نقد وضعیت ممیزی کتاب در کشور میگوید: « برای نقد ممیزی کتاب، باید ریشه نواقص را یافت. بخشی از فرمایش رهبر معظم انقلاب درباره ولنگاری فرهنگی، به این برمیگردد که ما دارای قوانینی هستیم، اما این قوانین به درستی اجرا نمیشوند. البته درباره قوانین هم میتوان همایش یا برنامهای اجرا کرد تا برخی از ضوابط، باز تفسیر و شفافتر شوند. یعنی میتوان به بازنگری و بازنویسی قوانین در حوزه کتاب پرداخت.»
وی میافزاید: «بخش دیگری از مشکلات به مجری قانون بر میگردد. عملکرد دولت کنونی در حوزه فرهنگ، بیهویت است. این دولت به خصوص در حوزه ادبیات نه به طور شفاف و صریح تعلق خود را به جریان شبهروشنفکری اعلام میکند و نه به صورت شفاف و قاطع خودش را انقلابی نشان میدهد. این هم برمیگردد به اینکه در عمل نه درک درستی از قانون دارند و نه شجاعت لازم برای اعمال قانون وجود دارد. چرا که به نظر میرسد کلیت دولت، نسبت به اجرای مفاد دقیق و صریح قانون در بخش ممیزی کتاب، مردد است و به همین دلیل هم مماشات میکند. این مماشات نه به خاطر ابهام قانون، بلکه به دلیل تردید دولت در اجرای قانون و ممیزی است.»
این نویسنده در ادامه اظهار میدارد: «مسئله بعد به مجریان جزء برمیگردد. یعنی افرادی که کار ممیزی را برعهده دارند. ممیزان کسانی هستند که باید براساس مفاد قانونی، مصادیق مجرمانه و مصادیق ممنوع نشر را پیدا کنند و قانون را با این مصادیق تطبیق دهند. آنها بر این اساس باید حکم کنند که کتابی کاملا ممنوع است یا نیاز به اصلاح دارد. این یک کار تخصصی است. مشکل، صرفا به این دولت محدود نمیشود و در همه دولتها گمان میشده که کار ممیزی را کسانی باید انجام دهند که داستاننویس و یا منتقد هستند. انجام این فرایند توسط این افراد مشکلات متعددی داشته است. یکی اینکه این افراد لزوما متخصص ممیزی نیستند. به این معنی که درک دقیق و درستی از رموز ممیزی و درک مفاد قانونی ندارند یا دقت و تخصص لازم در تطبیق عمومات قانونی بر مصادیق و نمونهها ندارند. گاهی از نویسندگان مشهور هم برای این کار بهره برده میشود، اما نویسنده به ماهو نویسنده به معنای تخصص در ممیزی نیست.»
نویسنده رمان «عریان در برابر باد» در پایان درباره دیگر نقصهای حوزه ممیزی کتاب که نیازمند اصلاح هست میگوید: «چند مسئله ضعف در کار ممیزی را تشدید کرده است؛ یکی اینکه ممیزی کار پر زحمتی است و برخلاف این زحمت، حقالزحمهای که به ممیزان پرداخت میشود، به هیچ وجه تطابقی با زحمت آنها ندارد. گاهی یک ممیز در طول ماه، هشت هزار صفحه را بررسی میکند. این حجم کار، فشار را افزایش میدهد و درنتیجه باعث بالا رفتن خطا میشود. دیگر اینکه هیچ آموزشی به این ممیزان داده نمیشود. لازم است که همایشها یا کارگاههایی با حضور حقوق دانان و متخصصان فقه برای این افراد برگزار شود تا خطاها و سلایق کم شود و اینگونه نباشد که از یک ممیز و ممیز دیگر، دو حکم متضاد صادر کنند. نکته دیگر درباره ضوابط اجرایی است. یکی از اشکالاتی که به اجرای ممیزی وارد میکنند و درست هم هست، این است که بدون دلیل، فرایند ممیزی یک کتاب به طول میانجامد. این در حالی است که ناشر و مولف حق دارند که تکلیف اثرشان در اسرع وقت مشخص شود. اینکه در رفت و برگشتهای کتاب، بعضا احکام متفاوتی داده میشود هم شایسته نیست.»