سوءظن و حکم آن
سوءظن یکی از صفات اخلاقی مذموم و از مصادیق گناه، به شمار آمده و صریحاً مورد نهی واقع شده است. بااینحال به لحاظ عقلی نمیتوان همواره بر مدار نهی از آن عمل کرد چون پرهیز از سوءظن به نحو مطلق و همیشگی، محتمل است که موجب ضرر فردی و اجتماعی شود. درنتیجه یکی از چالشهای مهم در ذیل بحث از سوءظن که کمتر مورد توجه و پژوهش قرار گرفته، شناخت و تشخیص مصادیق مجاز از مصادیق غیرمجاز آن است که در ادامه به این بحث پرداخته میشود.
معناشناسی سوءظن
«سُوء» در لغت به معنی بد(1) و «ظن» به معنای گمان همراه با احتمال خلاف است.(2) سوءظن در اصطلاح به حالتی گفته میشود که دارنده آن به همهچیز حتی نزدیکترین افراد، بدبین است.(3) در معنای دیگری که دقیقتر است گفته شده سوء ظن، به برداشتِ نادرست از کاری گویند که قابلیت تفسیر به صحیح یا غلط را دارد(4) ملا احمد نراقی در تعریف سوءظن میگوید مراد از سوءظن این است که ظن سوء به قلب راه داده شود و نفس نسبت به آن مایل شود از همین روی صرف عبور و خطور یکچیز از خاطر ذهن و حتی شک کردن، مصداق سوءظن نیست. آنچه در آیات و روایات از آن نهی شده است ظن است آنهم ظن راجح که سبب تمایل نفس بهطرف آن شود(5) از همین جهت ایشان معتقدند بین سوءظن و خطور قلبی تفاوت وجود دارد. سوءظن درجایی است که با عارض شدن آن، تغییری در قلب پیدا شود و از الفت و محبت به سمت کراهت و نفرت برود یا در رفتار و معاشرت، بروز و ظهور داشته باشد؛(6) بنابراین چنانکه علامه طباطبایی تأکید کردند مراد از نهی از سوءظن، اجتناب از خود ظن نیست چون ظن نوعی ادراک نفسانی است که در دل پدید میآید و آدمی قادر نیست برای دل و قلب خود دری بسازد تا از ورود ظن بد جلوگیری کند. پس نهی کردن از خود ظن صحیح نیست بلکه مراد، نهی از پذیرفتن ظن بد است؛ یعنی اگر در باره کسی ظن بد به دل فرد وارد شد، آن را نپذیرد و ترتیب اثر ندهد.(7) البته گاهی مقدمات پیدایش ظن نیز اختیاری است، از همین روی میتواند متعلق تکلیف قرار گیرد و مورد نهی واقع شود. پس اجتناب از سوءظن چنانکه برخی محققان گفتهاند یعنی اینکه انسان باید سعی کند از ابتدا در ذهن خودش اسبابی را فراهم نکند که ظن برایش پیدا شود؛ یعنی بهگونهای در مقدمات بروز ظن تشکیک کند که هرگز فرصت ظهور و بروز پیدا نکند. بعلاوه گرچه پیدایش ظن و گمان اختیاری نیست، اما ابقای آن فیالجمله در اختیار آدمی است و انسان میتواند در ابقای سوءظن و یا از بین بردن آن، مؤثر باشد.(8) پس اینکه گفته شده است سوءظن گناه و مذموم است و باید اجتناب کرد بدین معنا است که اولاً فرد باید با از بین بردن زمینههای پیدایش سوءظن، از بروز آن جلوگیری کند و ثانیاً بعد از این که سوءظن پدیدار شد، با تلقینها و افکار، به مقابله با آن برخیزد و از ادامه حیات و بقای آن ممانعت به عمل آورد و سوءظن بهوجود آمده را از بین ببرد.
موارد غیرمجاز سوءظن
با بررسی آیات و روایات میتوان بهصورت مصداقی، موارد مذموم سوءظن را شناسایی کرد. برخی از این موارد عبارتند از:
1. سوءظن به خدای متعال
در روایات از سوءظن به خدای متعال صریحاً نهی شده است. در حدیثى از رسول خدا (صلیالله علیه وآله) آمده است: «خداوند مؤمن را پس از توبه و استغفار، کیفر نمىکند مگر به بدگمانى او نسبت به خدا.»(9)
از اینرو برخى محققان قائل به حرمت سوءظن به خداوند متعال شدهاند.(10) در روایت دیگری سوءظن به خداوند متعال ازجمله گناهان کبیره شمرده شده است: «بزرگترین گناه کبیره، سوءظن و بدبینی به خداوند است.»(11)
2. سوءظن نسبت به عالم هستی
قرآن کریم نظام خلقت را احسن میداند و خداوند را بهترین آفرینندگان برمیشمارد. در سوره سجده آمده است: « آن خدایی که هر چیز را به نیکوترین وجه خلقت کرد.»(12) همچنین فرموده است: «آفرین بر خدایی که بهترین آفرینندگان است.»(13) در نتیجه بدگمانی نسبت به هستی و خلقت روا نیست. بر اساس جهانبینی اسلامی، جهان هستی بیهوده آفریده نشده است چرا که هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده، خلق نگردیده و نظام موجود نظام احسن و اکمل است. لازمه مکتبهای مادی که به جاودانگی معتقد نیستند و انسان را همچون حبابی میدانند که پس از ترکیدن نابود میشود، پوچگرایی و بدبینی و سوءظن نسبت به دستگاه خلقت است.(14) آلودگان به این رذیلت، عالم هستی را که مظهر رحمت الهی است، شوم و ناپاک میبینند و بهنوعی گرفتار ناشکری میشوند چراکه زیباییهای هستی را زشت و محسنات آن را ناپسند میشمارند.(15)
۳. سوءظن نسبت به دیگران
در روایتی آمده است «لا تَظُنَّنَّ بکَلِمَهٍ خَرَجَت مِن أحَدٍ سُوءا و أنتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ مُحتَملاً؛ هرگاه سخنى از شخصى سر زد و تو میتوانی براى آن توجیه خوبى بیابى، به آن گمان بد مبر.»(16) همچنین آمده است: «اطرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بینَکُم؛ فإنّ الله َ عَزَّ و جلَّ نَهى عن ذلکَ؛ گمان بد نسبت به یکدیگر را دور افکنید زیرا خداوند عزّ و جلّ از این امر نهى فرموده است.»(17) با استناد به همین نوع از روایات و با قیاس اولویت، میتوان سوءظن نسبت به برخی افراد مانند همسر و فرزندان را نیز ذکر کرد.
4. سوءظن به افراد نیکوکار
در روایات از سوءظن نسبت به افراد نیکوکار نهی شده است: «سوء الظنّ بالمحسن شرّ الإثم و أقبح الظّلم؛ بدگمانی به انسان نیکوکار بدترین گناهان و قبیحترین ظلمها است.»(18)
5. سوءظن به فردی که خیانتکار نیست
در روایتی امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است: «سوء الظّنّ بمن لا یخون من اللّؤم: بدگمانى درباره کسی که خیانتکار نیست از ناکسى است.»(19)
6. بدگمانی نسبت به دوستان
در آثار بدگمانی نسبت به دوستان آمده است: «مَن غَلَبَ علیه سُوء الظّنّ لم یترک بَینُه و بَین خَلیل صلحا: بدگمانی بر هر که غلبه کند میان او و دوستش دیگر صلحى باقى نگذارد.» (20)
موارد مجاز سوءظن
با بررسی منابع حدیثی و اخلاقی میتوان به برخی مصادیق دست یافت که سوءظن در آنها مذموم نیست بلکه در برخی موارد، جنبه اخلاقی دارد.
1. در مواجهه با دشمن حتی در هنگام صلح
امیرالمؤمنین علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر او را از حسنظن به دشمن در هنگام صلح برحذر داشته و میفرماید: «اَلْحَذَرَ کُلَ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فى ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ؛ هنگامیکه با دشمنت پیمان صلح بستى، کاملاً از او برحذر باش، زیرا دشمن گاه نزدیک میشود تا طرف را غافلگیر کند، بنابراین در چنین شرایطى احتیاط را از دست نده و دوراندیش باش و حسنظن خویش را متهم ساز.»(21) چهبسا دشمن دم از صلح، دوستی و تغییر رویه میزند، در این صورت نباید حسنظن داشت و سریع به او اعتماد کرد.(22)
2. در محیطهایی که فساد غلبه دارد
امیر مؤمنان على(ع) در حدیثى میفرماید: «اِذا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِ ثُمَّ اَساءَ رَجُلٌ الظَنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَهٌ فَقَدْ ظَلَم، وَ اِذا اسْتَوْلَى الْفَسادُ عَلَى الزَّمانِ وَ اَهْلِهِ فَاَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ؛ هنگامیکه صلاح و دوستى بر زمان و اهلش غالب شود، سپس کسى نسبت به دیگرى که گناهى از او آشکار نشده است سوءظن پیدا کند، ظلم و ستم کرده است و هرگاه فساد بر زمان و اهلش چیره شود و در این حال کسى به دیگرى حسنظن پیدا کند، خود را فریب داده است.»(23)
3. در هنگام غلبه ظلم و جور
امام کاظم(ع) فرموده است: «إذا کانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم یَحِلَّ لأحَدٍ أن یَظُنَّ بأحَدٍ خَیرا حتّى یَعرِفَ ذلکَ مِنهُ؛ هرگاه ستم و ناراستی، از حق و راستکاری بیشتر بود، بر هیچکس روا نیست که به کسى گمان خوب برد، مگر آنگاه که خوبى او بر وى معلوم شود.»(24)
4. سوءظن به نفس اماره
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «اِعلَمُوا عِبادَ الله اِنَّ الْمُؤمِنَ لا یُمْسی و لا یُصْبِحُ اِلاّ وَ نَفْسُه ظَنُونٌ عندَه؛ بدانیدای بندگان خدا که مؤمن (روزی را) شب نمیکند و (شبی را) صبح نمیکند، مگر آنکه به نفس خود، بدگمان است.»(25)
5. خطورات ذهنی غیر ارادی
یکی دیگر از مصادیق و حالاتی که سوءظن قبح اخلاقی ندارد، درجایی است که صرفاً یک حالت نفسانی است به تعبیر دقیقتر نوعی ادراک نفسانی است که در دل پدید میآید و آدمی قادر نیست از آن جلوگیری کند. شهید ثانی از فقیهان شیعه در قرن دهم قمری معتقد است، بدگمانی نسبت به دیگران چنانچه بدون دلیل قطعی، به اعتقاد قلبی فرد تبدیل شود، حرام است، اما صرف خطور ذهنی چون اختیاری در آن نیست، حرام نبوده و مورد بخشش است.(26) آیتالله مکارم شیرازی نیز ضمن تقسیم سوءظن به سه قسم، معتقد است سوءظنی که هیچ اثر خارجی نداشته و بدون اختیار به ذهن انسان میآید؛ چنین سوءظنی مشمول تکالیف شرع نیست.(27)
6. در واگذار کردن مسئولیت به افراد
در جایی که بنا است فردی برای مسئولیتی انتخاب شود، چون در این موارد احراز صلاحیت ضرورت دارد، نمیتوان صرفاً بر اساس حسنظن عمل کرده و گفته شود نباید سوءظن داشت. مرحوم نراقی در جامع السعادات معتقد است سوء ظن تحت هیچ شرایطی مباح نیست مگر در یک صورت و آن در خصوص اموال اهل اسلام است(28) کارگزاران حکومتی افرادی هستند که اموال مردم و بیتالمال و مسائل امنیتی و اطلاعاتی به آنها سپرده میشود بنابراین در این موارد نمیتوان صرفاً بر اساس خوشبینی عمل کرد.
نتیجهگیری
منظور از سوءظن، گمان بد بردن است و مذمت آن درجایی است که به صورت اختیاری از فرد صادر شود. از جمله موارد مذموم آن عبارت است از بدگمانی درباره خدای متعال، در خصوص نظام هستی.
مطلق انسانها ازجمله انسانهای نیکوکار، دوستان و فردی که سابقه خیانت ندارد. همچنین سوءظن نسبت به نفس اماره، در حالتی که اختیاری نیست، در هنگامیکه بنا است فردی برای مسئولیتی انتخاب شود، در هنگام غلبه ظلم و جور، در محیطهای فاسد و در هنگام صلح با دشمن مجاز است.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1. حسینی، اعظمالسادات، سوءظن و حسنظن به خدا و خلق در آیات و روایات، قم، جامعه القرآن الکریم، 1387.
2. نوری، نجیبالله، الگویی نوین از مؤلفههای خوشبینی از منظر نهجالبلاغه، ماهنامه معرفت، 1387.
3. صمیمی اردستانی، مهدی، بدبینی، تهران، قطره، 1397.
پینوشتها:
1. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ قرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1416 ق، ص 144.
2. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، عربی- فارسی، تهران، اسلامی، 1376، ص 590.
3. حبیبیان، احمد، مرز فضائل و رذایل اخلاقی، قم، مطبوعات دینی، ۱۳۸۲، ص ۱۶۶.
4. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، ۱۳۸۵ ش، ج ۳، ص
۳۳۵.
5 و 6. نراقی، مهدی بن ابیذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی(ع)، 1396، ج 1، ص 378.
7. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1389، ج 18، ص 483.
8. مصباح یزدی، محمدتقی، پند جاوید، چاپ چهارم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1390، ج 2، ص 57
9. شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364 ش، ج 12، ص 230.
10. همان، ج ۱۵، ص ۲۲۹.
11. محمدی ریشهری، محمد، میزانالحکمه، قم، دارالحدیث، 1377، ج 2، ص 1788.
12. سجده، آیه 7.
13. مؤمنون، آیه 14.
14. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، 1396، ج 1، ص 140.
15. مظاهری، حسین، کاوش نو در اخلاق اسلامی، چاپ دوم، تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، ص 402.
16. سید رضی، نهجالبلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت، 1414 ق، حکمت 360.
17. ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، تحقیق، علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش، ص 624.
18 و 19. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، مصحح: سید مهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ص 433.
20. همان، ص 433، ص ۶۹۸.
21. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء، 1403 ق، ج 33، ص 610.
22. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، ۱۳۸۵ ش، ج 3، ص 345.
23. سید رضی، نهجالبلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت، 1414 ق، حکمت 114.
24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 298.
25. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، مصحح: سید مهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ص 90.
26. شهید ثانی، کشف الریبه عن احکام الغیبه، بیروت، دارالاضواء، ۱۳۹۰ ق، ص 20.
27. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، ۱۳۸۵ ش، ج ۳، ص ۳۴۲.
28. نراقی، مهدی بن ابیذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی(ع)، 1396، ج 1، ص 377.