چرخه دیالکتیک تضادها در جنگ 12 روزه
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
در طی بررسی چند زاویه متفاوت از نظریه دیالکتیک و انطباق آن با جنگ 12 روزه در دو یادداشت قبلی این ستون، چنین بیان شد: «این جنگ تنها یک درگیری نظامی نبود، بلکه یک تقابل همهجانبه راهبردی، نظامی و رسانهای بود که برآیندهای این تقابلها نشان میدهد؛ تغییر در معادلات امنیتی منطقه و تقویت وحدت ملی و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران بعد از این جنگ افزایش پیدا کرد.
همچنین با بررسی فرا متنی این نظریه نشان داده شد؛ «سنتزها» ثابت نیستند و خود میتوانند به «تز»های جدیدی تبدیل شوند که «چرخه دیالکتیک تضادها» در سطح منطقهای و داخلی را ادامهدار میکنند.
و اکنون، در ادامه به بررسی ابعاد دیگر و تاثیرگذار این نظریه نسبت به جنگ 12 روزه میپردازیم که در مرحله اول، با توجه به اهمیت و نتایج «نظامی» شکل گرفته، به این وجه از کارکرد دیالکتیک میپردازیم و مسلم است که با در نظر گرفتن کلیت و شاکله مفاهیم نظریه دیالکتیک که بر روی سه فاکتور و مؤلفه (تز، آنتیتز و سنتز) کلیدی بنا شده است؛ در هر مورد قابل خوانش از منظر این نظریه، بر اساس همان سه مؤلفه و فاکتور کلیدی به جستوجوی کارکردها و تاثیرات قابل احصاء این نظریه خواهیم پرداخت.
دیالکتیک در استراتژی نظامی
مفهوم دیالکتیکی و نمود عینی از دیدگاه نظامی در این جنگ، نسبت به ایران بازگوکننده آن است که«تز» شناخته شده در ارتباط با «جنگ نیابتی» و نمود عینی آن که حمایت ایران از گروههای مقاومت است میتواند وجود داشته باشد.
در نقطه مقابل «آنتیتز» بیان میکند که این جنگ مستقیم صورت گرفت و نمود عینی آن هم حمله موشکی مستقیم ایران به اسرائیل و بالعکس است.
«سنتز» دیالکتیک، این تز و آنتیتز، استراتژی نظامی دو طرف را تحت عنوان جنگ ترکیبی و نمود عینی آن را در فرم جدید درگیریها تحت عنوان برآیند جنگ جستوجو میکند.
دیالکتیک در مدیریت اطلاعات و رسانه
این بعد از جنگ، یکی از جالبترین موارد برای تحلیل دیالکتیکی است. تز (ادعای اولیه) بیان میکند که اسرائیل مدعی آن است که«توان دفاعی کامل دارد» و ایران نیز در نقطه مقابل میگوید «ضربات مهلک وارد کرده است.»
آنتیتز (شواهد متضاد) در مدیریت اطلاعات و رسانه جنگ 12 روزه نسبت به موارد ادعای دو طرف شواهدی جدی از جمله «انتشار تصاویر خسارات در اسرائیل» و «نمایش توان موشکی ایران» و «جنگ روایتهای متناقض» را بازگو میکند.
سنتز (برآیند) این نظریه نشان از ایجاد واقعیت جدید (realite nouvelle) در ادراک عمومی دارد و علاوهبر آن «شکلگیری فضای بیاعتمادی به رسانههای رسمی» را نیز در کنار «قدرتگیری رسانههای اجتماعی به عنوان منبع اطلاعات» مطرح میکند.
دیالکتیک در روابط بینالملل
قطببندی سنتی (غرب در مقابل محور مقاومت) «تز» آشکار دیالکتیک «روابط بینالملل» در جنگ 12روزه را دارا هست که در نقطه «آنتی تز» ظهور بازیگران جدید منطقهای و تغییر مواضع برخی کشورهای عربی قرار میگیرد.
«سنتز» موجود برای این تز و آنتی تز، بازتعریف معادلات منطقهای و ایجاد ائتلافهای جدید است که حاوی نکات کلیدی دیالکتیکی برای این جنگ میتواند باشد:
1) گذار از تفکر مرسوم «نیابتی» به «مستقیم» با دو پیامدی که دارد. (شکسته شدن تابوی درگیری مستقیم) و (ایجاد الگوی جدید برای تنشهای آتی).
2) تغییر در محاسبات امنیتی با دو وجه مجزا: (بیاثر شدن دکترینهای امنیتی سنتی) و (ضرورت بازتعریف استراتژیهای دفاعی)
3) دیالکتیک بازدارندگی- که به نظر خیلی مهمتر از سایر موارد میآید با (ایجاد تعادل جدید ترس) و (شکلگیری معادله بازدارندگی چند بعدی)
سنتز نهائی و پیامدهای این جنگ به یک «نقطه عطف دیالکتیکی» در مناسبات منطقه تبدیل شده که ابتدا خط قرمزهای جدید تعریف کرد و سپس معادلات قدرت را بازنویسی و الگوی جدیدی از درگیری را ارائه داد. همچنین توانست محاسبات استراتژیک همه بازیگران را تغییر دهد.
این سنتز نهائی خود نیز به «تز جدیدی» تبدیل شده است که میتواند مبنای تقابلهای آینده در منطقه شود و اگر جنگ بعدی رخ دهد بر اساس این واقعیت جدید و در چارچوب این معادلات تازه شکل یافته خواهد بود.
دیالکتیک اقتصادی
اصل نظریه دیالکتیک اقتصادی جنگ 12 روزه، به مفهوم «دیالکتیک و نمود عینی آن در جنگ» و «پیامدهای اقتصادی» دارای «تز»ی با عنوان «تحریمهای حداکثری» است که با فشار اقتصادی غرب بر ایران و با هدف تضعیف توان نظامی جهت کاهش درآمدهای ارزی، محدودیت در تجارت مشخص شده.
آنتیتز این تز مطرح شده «مقاومت اقتصادی» مبتنی بر توسعه راهکارهای بایپاس(جایگزین) تحریم و تجارت منطقهای است که پیامدهای مثل خودکفایی نسبی در برخی بخشها (sectors) را دارد و موجبات، تقویت اقتصاد غیررسمی را فراهم میکند.
سنتز شناخته شده برای این تز و آنتیتز شکل یافته «اقتصاد مقاومتی- جنگی» و همچنین شکلگیری اقتصاد جدید با ویژگیهای دفاعی و تهاجمی است که در بستر ایجاد (شبکههای مالی موازی و تقویت تولید داخلی) به وجود میآید و دارای زیر شاخههایی نیز میتواند باشد.
الف) دیالکتیک هزینه- فایده اقتصادی
تز (محاسبات اقتصادی پیش از جنگ) درخصوص اسرائیل معتقد است جنگ باعث رشد اقتصادی و جلب سرمایهگذاری بیشتر میشود و درخصوص ایران میگوید؛ ادامه تحریمها به تدریج اقتصاد را فرسوده میکند؛ اما آنتیتز این تز با رویکرد (واقعیات پس از جنگ) میگوید: اسرائیل در این جنگ متحمل هزینههای دفاعی سرسامآور و اختلال در فعالیتهای اقتصادی و همچنین فرار سرمایهگذاریها شده و در نقطه مقابل ایران را به تقویت تولید داخلی نظامی، توسعه فناوریهای بومی و افزایش همبستگی اقتصادی داخلی آورده است.
سنتز شکل گرفته از این تز و آنتیتز، معادلات جدید اقتصادی است که ایجاد «تعادل جدید رعبانگیز» اقتصادی، شکلگیری معادله «هزینه-پاداش» جدید برای درگیریهای آتی و توسعه اقتصاد سایه در هر دو طرف را مطرح میکند.
ب) دیالکتیک توسعه نظامی- اقتصادی
تز (الگوی سنتی) در ذیل توسعه نظامی- اقتصادی بیانکننده آن است که ابتدا توسعه اقتصادی اولویت دارد و هزینههای نظامی ثانویه(secondary) هستند.
آنتیتز این الگوی سنتی، تاکید بر الزامات جنگ دارد و نیاز به سرمایهگذاری کلان در بخش دفاعی و اولویتبندی مجدد بودجهها را مقدم میشمارد.
سنتز موجود بر این الگو، ادغام اقتصاد و امنیت، شکلگیری «اقتصاد دفاع محور» و توسعه فناوریهای دوگانه (نظامی-غیره نظامی) است.
درادامه چند نکته کلیدی درخصوص دیالکتیک اقتصادی با عناوین مجزا از هم نیز قابل طرح در بستر نظریه دیالکتیک هست که شاید آنچنان تابع تز و آنتی تز و سنتز نباشند؛ اما در چارچوب شناخت از کلیت موضوع دیالکتیک میتوان به آنها پرداخت:
(1) دیالکتیک وابستگی- خودکفایی:
شامل وابستگی اقتصادی جهانی در مقابل ضرورت خودکفایی، شکلگیری زنجیرههای تأمین موازی، توسعه بازارهای مالی جایگزین
(2) دیالکتیک منابع:
تخصیص منابع بین نیازهای مدنی (civil) و نظامی(military)، ایجاد تعادل جدید در اولویتهای سرمایهگذاری و بازتعریف مفهوم «امنیت اقتصادی» موارد قابل تامل و مورد توجه «دیالکتیک منابع» میتوانند باشند.
(3) دیالکتیک سرمایهگذاری:
این بخش از دیالکتیک اقتصادی میتواند موثرترین و تاثیرگذارترین گزینه برای برنامه اقتصادی آتی باشد که در طی آن «جلب سرمایهگذاری خارجی در مقابل حفظ استقلال» قرار دارد و «توسعه مدلهای جدید مشارکت اقتصادی» و همچنین«شکلگیری قطبهای اقتصادی جدید» مورد تاکید است.
سنتز نهائی اقتصادی به شکلی بسیار گل درشت و نمایان «پارادایم جدید اقتصادی» را از نتایج شکلگیری این جنگ بر میشمارد و «اقتصاد مقاومتی» را به عنوان تنها راهکار مدنی معرفی میکند.
در نگاه کلی به این سنتز نهائی اقتصادی «توسعه نامتوازن» با محوریت بخش دفاعی و «جهانیسازی موازی» با ایجاد شبکههای اقتصادی جدید، بازتعریف شاخصهای توسعه اقتصادی شناخته میشوند.
پیامدهای آتی
سنتز اقتصادی حاصل از این جنگ، تحت عنوان (پیامدهای آتی) خود به تز جدیدی برای تقابلهای اقتصادی آینده تبدیل شده و بازگو میکند که جنگ اقتصادی پنهان در آتی به طور حتم تشدید خواهد شد و رقابت بر سر «توسعه فناوریهای حیاتی» شدت خواهد گرفت که این رقابت، مدلهای جدید همکاری اقتصادی منطقهای را شکل خواهد داد.
اگر نظریه دیالکتیک اقتصادی را با تحلیل نهائی کارشناسان عرصه اقتصادی و توسعه نظامی در یک تحلیل جمع شود؛ میتوان به این درک از موضوع رسید که چگونه جنگ فیزیکی ۱۲روزه، به یک «تقابل اقتصادی پایدار» (آلترناتیو برای دو طرف) تبدیل شده که در نهایت اثرات آن بسیار طولانیتر از خود درگیری نظامی خواهد بود.
همچنین، بر اساس تحلیلهای موجود، جنگ ۱۲ روزه تأثیرات عمیقی بر محاسبات امنیت ملی ایران و اسرائیل گذاشته و نقاط قوت و ضعف راهبردهای امنیتی هر دو طرف را آشکار کرده است که در ادامه با همین دیدگاه دیالکتیکی به آن خواهیم پرداخت.