لیلی کجاست؟
محمدرضا محقق
یکی از فیلمهای قابل توجه سینمای دفاع مقدس که بنا بوده همزمان پرترهای از یکی از سرداران محبوب و نامی جنگ دفاعی هشت ساله هم باشد، مجنون است که در واقع ادای دینی است به شهید مهدی زینالدین.
آنها که مهدی زینالدین را میشناسند یا زندگینامهاش را خواندهاند خوب میدانند که درباره چه کسی صحبت میکنیم و آنها او را نمیشناسند و چیزی هم دربارهاش نخواندهاند باید این را بدانند که دیدن فیلم مجنون تنها یک قدم، یک لحظه، یک روزنه بر آن اقیانوس رشادت و ایمان و بزرگی بود.
داستان فیلم مجنون درباره بخش کوتاهی از رشادتهای برادران شهید زینالدین است. این فیلم برشی از حماسه آفرینی شهیدان مهدی و مجید زینالدین و رزمآوران لشگر ۱۷ علیبنابیطالب(ع) قم در جزیره مجنون و عملیات بزرگ خیبر را به تصویر میکشد. شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود که در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیروهای مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
فیلم گرچه تلاش میکند تا به آن وجه پرترهگون از زینالدین نزدیک شود ولی از آنجا که دغدغه اصلیاش جزیره مجنون و عملیات خیبر است قاعدتا زین الدین را تنها در همین اتمسفر و محدوده به تماشا میگذارد که گرچه انتخاب اصلی و درستی است اما میتوان گفت گاه در حوزه درامپردازی و نزدیک شدن به شخصیت و فردیت زینالدین عقب میماند.
با این همه اما فیلم در این خصوص هم چندان بیتوفیق نیست و به ویژه با وجه تسمیه و مسمایی که در باب «مجنون» و روحیه مجنونوار زینالدین در دفاع از میهن به نمایش میگذارد مبدل به یکی از فیلمهای درخور این عرصه در دهههای اخیر سینمای ایران میشود.
سکانس آغازین و معرفی فیلم و تعقیب دوربین از پشت و نوع معرفی مهدی زینالدین ابتکار جذابی است که یک شروع غافلگیرکننده و خوشایند و البته هنرمندانه را برای فیلم رقم میزند.
این اتفاق در یک سکانس دیگر هم به خوبی رخ میدهد و آن سکانس وداع مهدی زینالدین با معاونش، رضا حسنپور و بههمراه خود بردنش بهوسیله موتور زیر آتش دشمن به عقب و کشیدن پرچم ایران به روی اوست؛ به مثابه وداعی باشکوه و جانسوز و یک تراژدی حماسی که تصویری ماندگار در سینمای دفاع بر جای میگذارد.
اما از منظر دراماتیک فیلم جز روایت عملیات خیبر، چیز دیگری در چنته ندارد. جای خالی داستانکهای خاصی که میتوانست بار دراماتیک اثر را بر دوش بکشد و پیروی نکردن از قواعد ژانر نیز که باعث میشود فیلم در برخی مواقع آنچنان که باید و شاید کار نکند و اگر همان یکیدو سکانس ملودراماتیک شهید با همسرش، منیر و دختر نوباوهاش، لیلا را نداشت، از این هم خالیتر و بار عاطفی و احساسی داستانکهای فرعی اثر، نحیفتر میشد.
اما از منظر ساختار فرمی میتوان با نوعی سختگیری اصولی گفت که در مجنون نزدیک شدن به فرم شمایل تیپیکال شهید زینالدین هم آنچنان که توقع میرود ساخته و پرداخته نمیشود. اینکه فیلمساز با تکیه بر یک سری عکس و فیلم و بر همین مبنا با همین ابزار و ادوات نسبتا کلیشهای- که البته در برخی مواقع هم چاره و اجتنابی از آن نیست- به بازسازی برخی رخدادهای شخصی و عملیاتهای ایشان پرداخته ولی در عین حال تدبیر و تمهیدی برای پرداخت شخصیت محوری فیلم نکرده است. همین امر هم باعث میشود روایت فیلم نامنسجم و نامعلوم و هیچ کاراکتر همراهکنندهای از فیلم در ذهن و ضمیر مخاطب باقی نماند.
اما چرا گفتیم مجنون یکی از فیلمهای قابل توجه سینمای جنگ است که بنا بوده همزمان پرترهای از یکی از سرداران محبوب و نامی جنگ دفاعی هشت ساله هم باشد و در واقع ادای دینی به شهید مهدی زینالدین.
پاسخ سؤال در خودش مستتر است؛ خود این رویکرد جهادی به خلق چنین اتمسفری آنهم از یک کارگردان جوان و نیز خلق لحظاتی در فیلم که در خاطر مخاطب میماند و البته همان گامهای ولو اندک اما محکمی که در جهت ساخت پرتره شهید مهدی زینالدین، عملیات خیبر و جزیره مجنون برداشته است همگی بر ارزشهای فیلم میافزاید و ای کاش آن خللها و فقدانها که در ساختار و فیلمنامه و ریتم و روایت فیلم به چشم میخورد، کمتر بود تا مجنون مبدل به یکی از بهترینهای سینمای جنگ در طول تمام این سالها میشد.
آری؛ آنها که مهدی زینالدین را میشناسند یا زندگی نامهاش را خواندهاند خوب میدانند که درباره چه کسی صحبت میکنیم و آنها که او را نمیشناسند و چیزی هم دربارهاش نخواندهاند باید این را بدانند که دیدن فیلم مجنون تنها یک قدم، یک لحظه، یک روزنه بر آن اقیانوس رشادت و ایمان و بزرگی بود.