تصویری از استعمارنو در «قاتـلان مــاه کامـل»
علی قرباننژاد
فیلم «قاتلان ماه کامل» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» یک فیلم بلند (206دقیقه) است که ماجرای دردناکی را از دهه 1920 میلادی در آمریکا روایت میکند. «رابرت دنیرو» و «لئوناردو دیکاپریو» بازیگران اصلی این فیلم هستند که به همراه «لیلی گلداستون» و «جسی پلمنس» در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم بر اساس کتاب غیرداستانی «دیوید گرن» ساخته شده و داستان واقعی قتلهای زنجیرهای قبیله اوسیج (بومیان سرخ پوست آمریکا) در اوکلاهما را در دهه ۱۹۲۰ میلادی روایت میکند. پس از کشف منابع نفتی عظیم در زمینهای قبیله اوسیج، اعضای این قبیله به طور ناگهانی و مرموزی یکی یکی کشته میشوند. این قتلها بخشی از توطئهای بزرگتر توسط شهرکنشینان انگلیسی زبان و سفیدپوست، از جمله «ویلیام هیل» (با بازی دنیرو) که عموی سرباز سابق «ارنست برکارد» (با بازی دیکاپریو) است که با هدف تصاحب ارثیه نفتی اوسیجها طراحی شده است. ارنست، که عاشق مولن (عضو قبیله اوسیج با بازی گلداستون) میشود، درگیر این جنایات میشود.
داستان با ورود مأموران FBI (تحت فرماندهی تام وایت با بازی پلمنس) به ماجرا پیش میرود و پرده از یکی از بزرگترین قتلعامهای تاریخ آمریکا برمیدارد. این فیلم به بررسی مواردی چون طمع، نژادپرستی و خیانت میپردازد و با سبک حماسی اسکورسیزی، تصویری تلخ و عمیق از این جنایت ارائه میدهد.
با دقت در روند تحول و تطور استعمار میتوانیم دست کم 3 دوره شاخص برای آن در نظر بگیریم:
نخست استعمار کهنه که شکل کاملاً عیان و آشکار استعمار بود. این شکل استعمار کاملاً متکی به توان نظامی بود و به طور مشخص از همان ابتدا به اشغالگری میانجامید. نمونه شاخص این نوع استعمار را در تاریخ هند یا الجزایر میبینیم. در این شکل مردمان هندی یا الجزایری سربازان انگلیسی یا فرانسوی را با تجهیزات نظامی میدیدند که وارد خاک آنها شدهاند و همه امور و مقدرات آنها را به دست گرفتهاند. در این حالت مشخصاً مردمان مستعمره با تحقیر و توهین آشکار روبهرو بودند و استعمارگران خود را ارباب و مردمان مستعمره را بردگان یا شهروندانی درجه 2معرفی میکردند.
شکل دوم استعمار را میتوان «استعمار نو» نامید. این شکل استعمار وقتی بیشتر به کارگرفته شد که جنبشهای استقلالخواهانه در مستعمرات پاگرفت و استعمارگران منافع خود را در خطر دیدند. در این شکلِ استعمار عنصر «فریب» اصلیترین سلاح است. استعمارگران خود را در این شکل تازهتر به عنوان دوست و همراه ملتها و دولتها نشان میدهند اما با «نفوذ» و گماشتن افراد مورد اعتماد خود در بدنه حکومتها و مناصب حساس به تحمیل اراده خویش مثلاً در قالب قرادادهای استعماری میپردازند.
شکل سوم استعمار را میتوان استعمار فرانو نامید که بسیار پیچیده است و برخلاف شکل قبلی که تمرکز آن بر روی حکومتها و افراد صاحب قدرت در کشورهای هدف است این شکل تازه بر بستر فضای مجازی و با ابزاری به نام «رسانه» و به طور خاص «رسانههای نوظهور» یا «رسانههای اجتماعی» تمرکز خود را بر توده ملتها گذاشته تا با ایجاد تغییر در ذائقه و فرهنگ و انتخابهای آنها در نهایت اهداف خویش را محقق سازند. در این شکل استعمار ترویج فرهنگ مهاجم و تغییر سبک زندگی ملتها و نیز تاثیرگذاری در مردم کشور هدف در زمان انتخابات سه کارویژه مهم به شمار میرود. آنها ایجاد تغییرات و اثرگذاری در انتخابات ملتها را در کشورهای هدف دنبال میکنند تا در نهایت حکومتهای تسلیم و سرسپرده را در برابر اراده استعماری خویش حاکم سازند برهمین اساس دو عامل انتخابات (به عنوان بستر) و گستره پیامرسانها (به عنوان سلاح) برای ایجاد تغییرات برای آنها بسیار مهم است. لذا میبینیم که کشورهایی که هیچگونه انتخاباتی در آنها نیست اما حکومتهای سرسپرده غرب هستند (مانند برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس) از نظر رسانههای نظام سلطه دیکتاتوری معرفی نمیشوند چون غایت اهداف استعمارگران در این کشورها محقق است یعنی آنها دولتهایی گوش به فرمان دارند.
لازم به ذکر است که اکنون در جهان شاهد هر 3 شکل از استعمار هستیم و این روند تحول به این معنا نیست که اشکال قدیمیتر دیگر اصلاً مورد استفاده نباشد.
اکنون با معرفی اجمالی اشکال استعمار به فیلم «قاتلین ماه کامل» بپردازیم. اگر به تاریخ خونین شکلگیری کشور آمریکا نگاه کنیم در مرحله نخست شاهد هجوم انگلیسی زبانها با تجهیزات نظامی برای اشغال سرزمینهای سرخپوستان خواهیم بود (یعنی شکل نخست استعمار). پس از کشتار وسیع و فجیع بسیاری از قبایل بومی آمریکای شمالی و شکلگیری کشوری به نام آمریکا به نظر میرسد که وضعیت برای اندک باقیماندگان بومی این سرزمین باید آرام شود. دقیقاً فیلم «قاتلین ماه کامل» روی این نکته انگشت میگذارد که با پیدا شدن نفت در منطقه «اوسیج» که بخش قابل توجهی از ساکنان آن بومیان آمریکا هستند بار دیگر میل به حذف ساکنان اصلی این سرزمین بالا میگیرد و شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی با همکاری عوامل خود در منطقه اوسیج به حذف سرخپوستان و به چنگ آوردن زمینهای آنها مشغول میشوند.
همانطور که گفته شد در شکل استعمارنو قدرتهای استعمارگر خود را دوست و حتی گاهی دلسوز اهدافشان نشان میدهند. استعمارگران حتی ممکن است در لایههای پیچیده استعماری و نقشههای شوم خویش با استفاده از سازمانهای بینالمللی که در ظاهر اهداف بهداشتی و درمانی و آموزشی و... و یا کنوانسیونهایی مانند «پالرمو» و «سی اف تی» که شعارهایی زیبا (مانند مبارزه با تروریسم) برگزیدهاند دست به کار رسیدن به اهداف خویش شوند.
در فیلم «قاتلین ماه کامل» نیز «ویلیام هیل» (با بازی دنیرو) از برادرزادهاش «ارنست برکارد» (با بازی دیکاپریو) میخواهد تا به خانوادههای بومی نزدیک شود. در ادامه ارنست برکارد با یکی از زنان بومی که زمینهای قابل توجه و باارزشی دارد آشنا میشود و ازدواج میکند. با این حال ویلیام هیل که با فریبکاری و نفوذ در میان خانودههای بومی خود را دلسوز و نگران آنها جا زده است از برادرزادهاش میخواهد تا انسولینی که به نوعی سم خفیف (که به آهستگی موجب مرگ میشود) آلوده شده را به همسر سرخ پوست خود که از دیابت رنج میبرد تزریق کند.
از طرفی دیگر ویلیام هیل که در پشت پرده، مغز متفکر حذف بومیان و تصرف زمینهای آنهاست در ظاهر به ساخت جاده و مدرسه برای اهالی اوسیج میپردازد تا خویش را همچنان دوستدار و نگران آموزش، بهداشت و آسایش مردمان اوسیج نشان دهد. در بخشی از فیلم ویلیام هیل خطاب به برادرزادهاش میگوید:
«اونا [مردمان بومی اوسیج] میدونن چه کسی جادهها را کشیده. چه کسی بیمارستانها را ساخته و چه کسی آنها را به قرن بیستم آورده است...»
در حقیقت او در این دیالوگ به این نکته اشاره میکند که آنچه ما برای فریب مردمان انجام دادیم در برابر چشمان آنها است اما اقدامات ما برای کشتن و حذف آنها امری است که مخفیانه انجام شده و لذا در دیالوگ بعدی میگوید که آنچه در حافظه جمعی بومیان باقی خواهد ماند این قبیل اقدامات ظاهری است:
«مردم ممکنه [از این قتلها] کمی عصبانی باشن اما فراموش میکنن و مدتی بعد این موضوع تبدیل میشه به یه تراژدی معمولی دیگه...»
فیلم «قاتلین ماه کامل» به کارگردانی «مارتین اسکوریزی» روایت غمانگیزی است که به نوعی یادآور نحوه استفاده قدرتهای بزرگ از عناصری مانند فریب و نفوذ است و نیز یادآور استفاده قدرتهای سلطهجو از سازمانهای به ظاهر بینالمللی و تابلوی اهداف انسان دوستانه آنها و اقدامات ظاهری فریبکارانه آنها است. انسولین که در آن زمان قیمت بسیار بالایی داشته توسط ویلیام هیل به صورت مجانی و با نیت درمان همسر ارنست برکارد به او داده میشود اما این انسولین قرار است در بلندمدت عامل قتل او شود. در حقیقت ویلیام هیل و گروهش برای حذف هریک از بومیان سرخ پوست منطقه اوسیج نقشهای را طراحی و اجرا میکنند و سعی میکنند هرکدام را به گونهای که ممکن است از میان بردارند که پرداختن به موارد دیگر اگرچه جالب توجه است اما از حوصله این متن خارج است.