kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۹۵۹۸
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۷
وحدت حوزه و دانشگاه راهبرد همیشگی انقلاب اسلامی در نهاد علم-بخش دوم

علوم انسانیِ اسلامی سلاح حوزه و دانشگاه در جنگ نرم

 
 
 
 
اگر در نیم‌قرن گذشته دغدغه‌ آشتی دو نهاد حوزه و دانشگاه وجود داشته و حضور یک روحانی در دانشگاه یا بالعکس، خیلی در جامعه‌ علمی ما مأنوس نبوده است، امروز این مسئله برطرف شده و باید افق جدیدی برای وحدت این دو نهاد ترسیم کرد. برخی از کارشناسان معتقدند؛ نظریه‌پردازی درباره‌ الگوی پیشرفت بومی می‌تواند آن رسالت بزرگ کنونی برای این دو نهاد باشد.
به گفته این دسته از کارشناسان؛ این امر مستلزم یک نگاه درازمدت و آینده‌نگرانه است که آینده‌‌پژوهی‌های‌ متناسب با خود را می‌خواهد. ولی مسئله‌ فراگیرتر که در جامعه‌ هم به آن نیاز داریم، این است که در اداره‌ حکومت هم ما این وحدت حوزه و دانشگاه را حتی در تولید علم و نگاه علمی برای مدیریت جامعه به صورت جدی نیاز داریم.
پشتوانه‌ این وحدت، در حقیقت زیرساخت‌‌های نظری آن است که باید روز به روز علمی‌تر شود. وضعیت فعلی جامعه ما به گونه‌ای است که وحدت حوزه و دانشگاه نیاز ضروری در بخش‌های مختلف است، به‌خصوص در زمینه‌ اخلاق اجتماعی، مشکلات خانواده، طلاق، اعتیاد و بحران‌هایی که ما داریم و کمابیش وجود دارند. در همه این موضوعات حوزه و دانشگاه با توجه به تقاضاهایی که وجود دارد، می‌توانند همکاری‌های عملیاتی گسترده‌ای را با یکدیگر تعریف نمایند.
چالش‌های وحدت
این مسیر با چالش‌هایی نیز همراه بوده و خواهد بود. حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ‌این باره توضیح می‌دهد: «اولین آسیبی که به نظر می‌رسد، تصورات کلیشه‌ای است که هر دو گروه نسبت به هم دارند. یعنی حوزویان نسبت به دانشگاهیان هنوز تصور کلیشه‌ای خاصی دارند. مثلاً ممکن است بعضی از حوزویان ما بگویند که دانشگاهیان در دینداری خود ضعیف هستند یا متدین نیستند. یا دانشگاهیان نسبت به حوزویان، این تصور کلیشه‌ای را داشته باشند که حوزویان عقب‌مانده و متحجر هستند و مسائل روز جهان را نمی‌توانند درک کنند. این موضوع، مانع معرفتی است؛ یعنی یک نگاه معرفتی که نمی‌گذارد اینها به هم نزدیک شوند و اعتماد کنند و همکاری علمی جدی داشته باشند. راه‌حل آن است که ما با تماس‌های نزدیک، این روابط را اصلاح کنیم.»
او ادامه می‌دهد: «آسیب دوم، بحث‌های سیاسی و سیاست‌زدگی است که این نگاه بیشتر در بخشی از اقشار دانشگاهیان وجود دارد که احساس می‌کنند توزیع قدرت و ارکان سیاسی عادلانه نیست و مثلاً حوزویان سهم بیشتری از قدرت دارند. به نظر من این تفکر نیز باید اصلاح شود. واقعیت خارجی را ما وقتی بررسی کنیم، می‌بینیم که حضور دانشگاهیان به موازات حوزویان بوده است و گاهی حتی دانشگاهیان بیشتر از حوزویان بوده‌اند. ما باید حضور کارشناسانه‌ حوزه و دانشگاه را تقویت کنیم. بحث سهم‌خواهی نیست که ما بگوییم حوزه بیشتر سهم دارد یا دانشگاه!»
این استاد حوزه علمیه می‌افزاید: «بحث سوم حزب‌گرایی است که متأسفانه گاهی به این سمت می‌رویم. این آسیب از آن جهت است که برخی حوزویان از یک گروهی دفاع می‌کنند یا گروهی از دانشگاهیان از گروه دیگری دفاع می‌کنند و این موضوع به کل حوزه یا دانشگاه تعمیم ‌پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد که این تعمیم دادن‌ها هم غیرمنطقی است. اگر یک استاد حوزه و یک استاد دانشگاه از یک گروه یا یک شخصی دفاع می‌کند، این مورد را ما نباید به همه‌ حوزه یا دانشگاه تعمیم دهیم. این تعمیم‌های غیرمنطقی می‌تواند به عنوان یک آسیب یا آفت و مانع برای وحدت حوزه و دانشگاه تلقی شود.»
حجت‌الاسلام آذربایجانی، آخرین نکته‌ای که آفت محسوب می‌شود را عدم مدارا دانسته و اظهار می‌دارد: «عدم مدارا یعنی ما در برابر هم، شرح صدر و سعه‌‌ صدر نداشته باشیم. بالاخره ما از معصومین علیهم‌السلام که بگذریم، غیرمعصوم، غیرمعصوم است. این خطا هم ممکن است هم از حوزویان و هم از دانشگاهیان سر بزند. ممکن است یک استاد در دانشگاه یا حوزه صحبت نابجا و خطائی کرد که با ارکان و ضرورت‌های دینی ما سازگار نباشد، ما باید در این موارد با شرح صدر و شکیبایی مواجه شویم و سعی کنیم با بحث‌های منطقی، خطاها را اصلاح کرده و این مسائل را تقلیل دهیم. به هر حال وجود این مسائل باعث تشدید فاصله می‌شود و به وحدت آسیب می‌رساند. دانشگاهیان باید مراقب هم باشند و حوزویان هم‌ همین‌طور. ما هم نباید صحبت‌هایی را که موجب تفرقه و جدایی است مطرح کنیم. ولی در عین حال اگر هم صحبت‌هایی گفته شد، باید با شرح صدر و شکیبایی تأثیر این صحبت‌ها را کم کنیم.»
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح می‌کند: «البته من باید به یک نکته تأکید کنم که این عرصه نیز به یک عرضه و تقاضای جدی نیاز دارد. یعنی نباید انتظار ما فقط از علما و دانشمندان باشد، بلکه مسئولین سیاست‌گذار جامعه که در بخش‌های مختلف دولت و قوه‌ مقننه وجود دارند، باید تقاضای جدی از عالمان علوم اسلامی داشته باشند و مسائل خود را به صورت جدی به آنها عرضه کنند. همان‌طور که در مسائل اقتصادی‌، عرضه و تقاضا با هم رابطه دارد و اینها باعث تولید بیشتر می‌شود، در اینجا هم هرچه تقاضای ما به سمت انتقال مسئله‌ها و مشکلات بومی خودمان به عالمان بیشتر شود، عرضه‌ علم و تولید علم در این بخش هم متناسب با آن تقاضا خواهد بود.»
اهمیت علوم انسانیِ اسلامی
یکی از تبعات جنگ روانی این است که وحدت‌ها از میان می‌رود و بدبینی‌ها، تقابل‌ها و انشقاق‌ها شدت می‌یابد که از آن جمله می‌توان از انشقاق و شکاف میان نسل حوزوی و دانشگاهی نام برد. در حال حاضر، وظیفه‌ خطیر و اساسی نهادهای حکومتی و سایر نهادهای اجتماعی این است که با سرلوحه قرار دادن اندیشه‌ امام راحل و رهنمودهای رهبر انقلاب، با سرمایه‌گذاری، برنامه‌ریزی و نظارت هرچه بیشتر در تحقق این امر زیربنایی و مهم اهتمام ورزند.
سید مرتضی مفیدنژاد، فعال فرهنگی در این باره می‌نویسد: «تولید علم بومی و ایجاد اقتدار علمی و قطع وابستگی از علوم غربی و بیگانه، به تولید ثروت بومی منتج خواهد شد و نتیجه‌ آن قدرت و پیشرفت روزافزون بیشتر کشور است. بر همین اساس است که دو نهاد حوزه و دانشگاه باید با به‌کارگیری راهکارها و مجراهایی همچون زبان و ادبیات مشترک جهت گفت‌وگوهای علمی و پژوهش‌های کاربردی، نهادینه کردن گفتمان تعاملی، شرح صدر، همدلی و پرهیز از بدبینی، توجه هرچه بیشتر به منافع ملی، کنار گذاشتن تعصبات، پرهیز از پیروی محض از غرب، بی‌توجهی به تندروی‌ها و گفتمان‌های سکولار و غیردینی‌ و... با به کارگیری یک برنامه‌ کلان و منسجم حرکت قدرتمندی را در جهت تحقق اهداف مورد نظر کشور و مقابله با جنگ نرم دشمنان آغاز کنند.»
او می‌افزاید: «زمانی‌که حمله‌ دشمن با ابزارهای علمی و فرهنگی است، برای مقابله با آن نیز باید علم و فرهنگ خود را توسعه دهیم و از یک موضع علمی مقتدرانه و مبتنی بر تئوری‌های کارآمد با این پدیده برخورد کنیم. بر همین اساس، علوم انسانی اسلامی پایه و اسلحه‌ ما در جنگ نرم است که با مشارکت و تعامل حوزه و دانشگاه به منصه‌ ظهور می‌رسد. درواقع، جنگ‌افزار و سپر دفاعی ما در تهاجم‌های نرم چیزی است که از سوی حوزه و دانشگاه تولید می‌شود. از این رو وحدت واقعی و ارتباط مؤثر این دو شعبه از مؤسسه علم و دین، بیش از پیش جایگاه حساس و مهم خود را آشکار می‌سازد.»
موانع پیوند حوزه و دانشگاه
یکی از مسائل مهم دیگر در خصوص موضوع وحدت حوزه و دانشگاه؛ بررسی موانعی است که بر سر راه اتحاد این دو نهاد علمی وجود دارد. «در کشور ما، هزار سال علم و دین در کنار یکدیگر بودند. علما و پزشکان ومنجمان و ریاضیدان‌های بزرگ تاریخ ما - آن کسانی که امروز نامشان و اکتشافاتشان هنوز در دنیا مطرح است - جزو علمای بالله و صاحبان دین و متفکران دینی بودند. ابن‌سینایی که هنوز کتاب طب او در دنیا به عنوان یک کتاب زنده‌ علمی مطرح است و در شئون مختلف به عنوان یک چهره‌ برجسته‌ تاریخ بشر، در همه‌ صحنه‌های علمی دنیا در این هزار سال مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و بعضی کارها در تاریخچه‌ علم به نام او ثبت شده، یک عالم دینی هم بوده است. محمّد بن زکریای رازی و ابوریحان ‌بیرونی و دیگر علما و دانشمندان و متفکران و مکتشفان و مخترعان دنیای اسلام نیز همین‌طور بوده‌اند. این، وضع کشور ما و دنیای اسلام بود.»
رهبر انقلاب، 29 آذر سال 68 با تذکر موارد فوق تاکید می‌فرمایند: «تا وقتی که دین حاکم بود و صحنه زندگی مردم، از دین و نفوذ معنوی آن به کلی خالی نشده بود، وضع این‌گونه بود. از وقتی که اروپایی‌ها و غربی‌ها و سیاستمداران صهیونیست و متفکرانی که برای نابودی دنیای اسلام نقشه می‌کشیدند، دانش را همراه با سیاست وارد کشور ما کردند، علم را از دین جدا نمودند و نتیجتاً رشته‌ دین، یک رشته‌ خالی از علم شد و رشته علم، یک رشته‌ خالی از دین گشت.»
حجت‌الاسلام روح‌الله حریزاوی، مدیر سابق حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان درباره موانع تحقق وحدت حوزه و دانشگاه به گزارشگر کیهان گفته بود: «حضرت امام(ره) در منشور روحانیت تحجر و انفعال را دو آسیب نابودگر حیات حوزه علمیه می‌داند و با تعمیم این آسیب می‌توان بی‌اعتمادی به مواریث و وادادگی نسبت به زندگی مدرن را به ‌عنوان دو آسیب مشهود در فضای دانشگاهی قلمداد کرد.»
او می‌افزاید: «اگر حوزه و دانشگاه برای آسیب‌زدایی از خویش قیام نکنند و برای زدودن رویه‌های غلط چون مدرک‌گرایی، دنیاگرایی، سیاست‌زدگی، خودپسندگی، خودفرهیخته‌پنداری، جامعه‌گریزی و ناکارآمدی‌هایی که در رویه‌ها و نظامات تحصیلی و فارغ‌التحصیلی هر یک به نسبت متفاوت مشهود است، پایان ندهند، نمی‌توان به آینده‌ای روشن در حرکت این دو نهاد ارزشمند امیدوار بود. بگذارید جسورانه عرض کنم. بنده معتقدم حوزه و دانشگاه نیاز به انقلاب دارند و نیاز به مجدّدانی چون امام خمینی و علامه طباطبایی دارند تا به اهداف و آرمان‌های یک نظام ولایی و تمدن‌ساز نزدیک شوند.»