kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۶۵۱۱
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۷

پرونده‌ای برای یک «اقدام بهنگام»

عزیزالله محمدی(امتدادجو)

هواپیمای F-14 یا به اصطلاح (تام‌کت) یک هواپیمای نظامی از نوع «ره‌گیر» است که «ماموریت پدافندی» دارد. به این معنا که در واقع ماموریت «هواپایه» پدافندی را این نوع هواپیما در جغرافیای آسمان کشور بر عهده می‌گیرد.
حضور این نوع هواپیمای «هواپایه» در زمان دفاع مقدس سبب شد تا حدود بسیار زیادی از این هواپیما در عملیات‌های پدافندی استفاده شد و خلبان‌های این نوع هواپیما از زبده‌ترین و خبره‌ترین خلبانان و موثرترین آنان در مواجهه با حملات هوائی دشمن بودند.
دلیل انتصاب این نوع هواپیما به هواپیمای رهگیر، ویژگی‌های فیزیکی و قابلیت‌های فنی آن است که علاوه‌بر شناسایی اهداف امکان درگیری و شلیک نیز در ماهیت ساخت این هواپیما دیده شده است.
فارغ از دامنه حماقت صدام برخی کارشناسان نظامی معتقد هستند که یکی از علل جنگ تحمیلی خارج کردن این نوع هواپیما از دسترس ایران بود که آمریکا جهت دستیابی به این هدف صدام را وسیله قرار داد.
البته باید این نکته را افزود که پیش از آغاز جنگ با استفاده از افراد نفوذی در بدنه حاکمیت و دولت موقت و... تلاش صورت گرفت تا به انحای مختلف این هواپیماها از ایران خارج شود که این اقدامات را می‌توان در چارچوب هیجانات اولیه بعضی از افراد و یا عدم آگاهی آنها و یا خیانت محض در نظر گرفت که با استفاده از موضوع تسویه و پالایش در ارتش و اخراج مستشاران آمریکایی موضوع فروش و خارج ساختن این نوع هواپیما بیشتر مطرح شد. 
آمریکا و شاه سی ‌سال رابطه تسلیحاتی
کتاب «آمریکا و شاه سی سال رابطه تسلیحاتی» نوشته استفن مک گلینچی که سال ۲۰۱۴ توسط انتشارات راتلج به چاپ رسید، می‌تواند پاسخ‌های مستدل و مناسبی درباره مسئله مورد نظرهواپیمای F-14 داشته باشد. ترجمه فارسی این کتاب به قلم محمد شمس‌الدین عبداللهی‌نژاد توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. 
برخی معتقدند اگر در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی، هواپیماهای نظامی و ترابری مختلفی از آمریکا خریداری نمی‌شد کار ایران در نبردهای هوائی روزهای ابتدائی جنگ با رژیم بعثی گره می‌خورد. البته مسلم است که سهم بیشتر موفقیت‌های ایران در نبردهای هوائی جنگ را باید متوجه خلبانان و پرسنل نیروی هوائی دانست که با ایثار و ازخودگذشتگی عجیب، در جنگ و دفاع از میهن کارنامه قابل‌توجه و قابل‌تأملی از خود به‌جا گذاشتند. 
به‌رغم بعضی ادعاها باید به این نکته توجه کرد که شاه این هواپیماها و دیگر تجهیزات تسلیحاتی مختلف را برای چنین روزی(جنگ ایران و صدام) خریداری نکرده بود. چون با شرایط کشور، حمایت‌های آمریکا و خودکامگی‌ای که روزبه‌روز در شخصیت وی بیشتر می‌شد، احتمال نمی‌داد روزی حکومتش سرنگون شود. واقعیت این است که همان طور که صاحب‌نظران و تاریخ‌نگاران خارجی روایت می‌کنند، چنین خریدهای کلانی- در حالی که بسیاری از مردم ایران در فقر و فلاکت به سر می‌بردند و در حالی که دولتمردان آمریکایی بیشتر از شاه نگران تورم و وضع اقتصادی ایران بودند- به قصد تثبیت سلطنت پهلوی و تثبیت موقعیت ایران به عنوان ژاندارم آمریکا در خاورمیانه انجام می‌شد تا دیوار نفوذناپذیری مقابل شوروی باشد. 
سال ۱۹۶۸ ایران به تنهائی بزرگ‌ترین خریدار جنگ‌افزارهای آمریکا به‌شمار می‌رفت و سالانه تقریباً ۱۵۰میلیون دلار خرید می‌کرد. این ماجرا با خریدهای لجام‌گسیخته سالانه چندمیلیارد دلاری تسلیحات بسیار پیشرفته تا سال ۱۹۷۸ ادامه پیدا کرد و این رابطه تسلیحاتی یکی از وجوه تعیین‌کننده روابط ایران و آمریکا پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ بود و همتایی نداشت.
اهداف آمریکایی
بر اساس روایات مستند به اسناد شفاهی و مکتوب، در مرحله نخست رابطه تسلیحاتی ایران و آمریکا، ترومن، آیزنهاور و کندی حضور دارند که بنیان این رابطه بنا گذاشته شد و هدف از کمک نظامی به ایران، صرفاً استوارشدن رژیم شاه بود. این رابطه را ترومن در سال ۱۹۵۰ بنا گذاشت و آیزنهاور و کندی بازسازی‌اش کردند. در قدم بعدی، در دوره لیندون جانسون از سال ۱۹۶۳ تا ۶۹ روابط دو کشور از نظر کمی و کیفی رشد پیدا کرد و ایران از یک دنباله‌روی کم‌توان و وابسته به آمریکا، به یک شریک قابل‌اعتماد نوظهور تبدیل شد. این روند- که در آن، ایران دلارهای نفتی بسیار داشت باید هزینه جنگ‌افزارهای دلخواهش را می‌پرداخت- از سال ۱۹۶۸ شروع شد. البته در دوره جانسون، خط‌مشی نظامی آمریکا در قبال آمریکا همچنان محدود به بقای رژیم غربگرای شاه و جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران بود. شاه در دوره‌های مختلف رابطه تسلیحاتی با آمریکا، وقتی احساس می‌کرد توجه آمریکا نسبت به او کم شده، از سیاستی استفاده می‌کرد که به‌نام سیاست لبه پرتگاه معروف است و در آن خود را نسبت به شوروی متمایل نشان می‌داد تا توجه آمریکا را جلب کند. با آمدن ریچارد نیکسون بر سر کار، روابط تسلیحاتی ایران و آمریکا دچار یک انقلاب عظیم شد که در آن فروش هر نوع تسلیحاتی به‌جز سلاح هسته‌ای به ایران مجاز بود. دوره ریاست‌جمهوری نیکسون از سال ۱۹۶۹ تا ۷۴ بود و پس از استعفای اجباری او، جرالد فورد رئیس‌جمهور شد که در دوران او، رابطه نظامی و استراتژیکی که نیکسون با ایران آغاز کرده بود، ادامه پیدا کرد. پس از فورد هم، جیمی کارتر رئیس‌جمهور آمریکا شد که با شعار افزایش نظارت بر قراردادهای تسلیحاتی و ملاحظات حقوق‌بشری در سیاست خارجی آمریکا روی کار آمد اما در عمل، در سال ۱۹۷۷ و تصدی او بر ریاست‌جمهوری آمریکا، بیش از هرسال دیگری به ایران سلاح فروخته شد.
در مقدمه کتاب استفن مک گلینچی چنین امده است: «زمانی که شاه از سریر قدرت فرو افتاد، ایالات‌متحده صرفاً یک متحد یا رابطه با یک مشتری دنباله‌رو را از دست نداد، بلکه بنای سیاست آمریکا در خلیج‌فارس به کلی فروپاشید. طرح نیکسون برای تمرکز امنیت منطقه‌ای آمریکا حول ایرانی پیشرفته از نظر نظامی، که بر شالوده رابطه نظامی دو کشور در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ قرار داشت، متلاشی شد و به‌جز تن دادن به حضور نظامی مستقیم در خلیج‌فارس که مخالفت زیادی با آن وجود داشت، گزینه‌های اندکی برای ایالات‌متحده باقی ماند.»
آنچه گفته شد نگاهی بر اهمیت تجهیز ایران از سوی آمریکا بود که به صورت یک کلان سیاست منطقه‌ای و حتی بین‌المللی در ابعاد نظامی و سیاسی و امنیتی برای آمریکا اهمیت داشت و به یکباره همه آنچه رشته شده بود با پیروزی انقلاب اسلامی نه‌تنها از بین رفت بلکه تبدیل به تهدید منافع آمریکا در منطقه و در سرتاسر جهان شد.
شاه در سال ۱۹۵۷ فهرستی از نیازهای نظامی خود به پنتاگون ارائه کرد که برآورد هزینه‌اش بین ۳۰۰ تا ۵۰۰میلیون دلار بود و پس از فرستادن فهرست، به اعمال فشار برای دریافت این کمک نظامی که آن را حیاتی می‌پنداشت، ادامه داد. تحلیل دولتمردان آمریکا هم از این فهرست و توقعات شاه، چنین بود: بیشتر احساسی تا منطقی!
درباره رابطه تسلیحاتی ایران و آمریکا، باید به‌طور خلاصه این جمع‌بندی را داشت که این رابطه از سال ۱۹۵۳ (سال کودتای ۲۸ مرداد) شکل و شمایل کمک‌های بلاعوض را به خود گرفته بود و شامل ترکیب نسبتاً متعادلی از کمک‌های نظامی و غیرنظامی بود. تا سال ۱۹۵۷ یعنی چهارسال بعد، وام‌های توسعه درازمدت آمریکا برای پروژه‌هایی مانند سامانه کلان بزرگراهی و مخابراتی، ساختن بندر در آب‌های عمیق خلیج‌فارس جایگزین ترتیبات ویژه سال‌های گذشته شدند. این تغییر تا اندازه زیادی به‌دلیل عضویت ایران در پیمان سنتو، ضروری بود. در زمان کندی هم رویکردی که او داشت و به آن اشاره کردیم، مانع شد روی خوش به شاه نشان دهد و شاه نیز از این ‌وضعیت ناراضی بود و عدم رضایتش را هم بیان می‌کرد. برآورد اطلاعات ملی آمریکا (NIE) در فوریه ۱۹۶۱ نشان می‌داد احتمال وقوع تغییرات ناگهانی در ایران با وقوع یک‌انقلاب زیاد است. چندعامل هم وجود داشتند که حکومت شاه را تهدید می‌کردند: عوامل خارجی، گرایش‌های مدرنیستی شاه و حمایتش از اسرائیل که باعث عصبانیت مسلمانان جهان و روحانیت شیعه و اقدامشان علیه او شده بود، اقدامات مخالفان سیاسی و وضعیت وخیم اقتصادی مردم هم در کنار هم وضعیت متزلزلی را برای حکومت شاه ساخته بودند. همان‌زمان بود که کاردار سفارت بریتانیا اعلام کرد چشم‌انداز بقای شاه با یک‌مشکل جدی مواجه است. اوایل مه ۱۹۶۱ هم به دلیل افزایش بی‌ثباتی داخلی و اعتراض‌های خشونت‌بار خیابانی در تهران، آژیر خطر در واشنگتن به صدا درآمد. در نتیجه کندی کارگروه ویژه ایران را تشکیل داد و به شاه توصیه‌هایی فوری مبنی بر کاهش هزینه‌های نظامی و شمار کارکنان ارتش کرد. رویکردی هم که به این ‌کارگروه ابلاغ شد، چنین بود که هرگاه شاه درخواست تسلیحات بیشتر کرد، پاسخ کندی اصلاحات بیشتر خواهد بود.
تغییر ریاست‌جمهوری‌های مختلف در آمریکا و از سوی دیگر افزایش قیمت جهانی نفت میل شاه را در دهه‌های چهل و پنجاه به‌رغم فقر مطلق جامعه برای به دست آوردن تجهیزات نظامی بیشتر کرده بود و تعبیر آمریکائی‌ها این بود که او با این تجهیزات دارد اسباب‌بازی نظامی جمع می‌کند.
چک سفید امضاء
کش‌مکش‌های مختلف سیاسی و ملاحظات آمریکا گاهی مانع از این می‌شد که آمریکا به درخواست‌های شاه جواب آنی و فوری بدهد و گاهی حتی از عواقب اجتماعی و ایجاد دیدگاه ضدآمریکایی در ایران نیز واهمه داشتند و به همین دلیل در برخی موارد پاسخ‌های صریح نمی‌دادند و یا اینکه در برخی موارد حتی سعی می‌کردند در این مواقع برای شاه تردید ایجاد کنند که این تجهیزات به درد ایران نمی‌خورد.
استراتژی شاه در چنین مواقعی استفاده از رقیب برای تحریک آمریکا بود که گاه با پیش کشیدن خرید از شوروی، آمریکائی‌ها را وادار به واکنش مثبت جهت فر وش تجهیزات نظامی می‌کرد و سری‌های مختلف تجهیزات نظامی به ویژه هواپیماهای F-4 و F-5 وارد ایران شدند؛ اما این پایان کار نبود. 
نیکسون در مه ۱۹۷۲ به تهران سفر و با شاه توافقی را امضا کرد که به موجب آن آمریکا می‌توانست هرگونه تسلیحاتی را به هر تعداد که ایران می‌خواهد، به این کشور بفروشد اما تسلیحات هسته‌ای از این قاعده مستثنی شده بود. این توافق ایران و آمریکا، به «چک سفیدامضاء» معروف شد.
در کتاب «آمریکا و شاه» چنین آمده است که نیکسون برای طرح‌های داخلی نیاز به پول داشت که با فروش تجهیزات باید تامین می‌شد. نیکسون تا پیش از آن‌که دکترین‌اش در سال ۱۹۷۰ آشکار شود، بیست‌سال مشغول مبارزه سیاسی برای اولویت دادن به سیاست خارجی بر مسائل داخلی آمریکا بود و دکترین‌اش بر همین ‌مبنا شکل گرفت. این تغییر رویکرد آمریکا برای شاه، سرنوشت‌ساز بود. دکترین جدید با ملاحظه‌کاری آگاهانه، بیشتر تمرکز آمریکا را به مناطق حساس مثل جنوب‌شرق آسیا و اسرائیل معطوف کرد. طبق این دکترین، «از متحدان همدل و توانمند خواسته می‌شد تا به سوی تبدیل شدن به خریداران اعتباری تجهیزات نظامی گام بردارند نه این‌که به کمک‌های بلاعوض نظامی هنگفت و وعده‌های پشتیبانی مستقیم آمریکا متکی باشند.» 
نیکسون در این مقطع زمانی به ایران نگاه استراتژیک هم دارد و سعی می‌کند مسئولیت منطقه‌ای به ایران واگذار کند تا توجیه بیشتری برای فروش سلاح به ایران وجود داشته باشد.
سال 1969 شاه سفری به آمریکا جهت ملاقات با نیکسون دارد و مهم‌ترین دستاورد شاه در این سفر این بود که نیکسون اطمینان داد تکنیسین‌های بیشتری برای کمک به نیروی هوائی ایران اعزام شوند. در آن دوران آمریکا از کمبود تکنیسین‌های ماهر رنج می‌برد و ناچار باید پیمانکاران غیرنظامی پرهزینه بیشتری را به خدمت بگیرد و این یعنی حضور مستشاران نظامی بیشتر در ایران و هزینه هنگفت آنها برای رژیم پهلوی.
شاه پس از بازگشت به تهران، دوباره شروع به ناله و گلایه از عدم پیشرفت در نوسازی نیروی هوائی کرد. او به داگلاس مک‌آرتور سفیر آمریکا در ایران گفت بالاخره وقت آن رسیده آمریکا درک کند این، ایران است که باید ملزومات دفاعی‌اش را تشخیص دهد. در آن زمان توافق آمریکا با ایران، ۴۰درصد از تمام فروش اعتباری سالیانه ایالات‌متحده را به خود اختصاص داده بود. به‌ همین ‌دلیل ایران در سال ۱۹۶۹ تبدیل به بزرگ‌ترین مشتری تسلیحاتی آمریکا شد.
هواپیماهای F-14
نگاه شاه به‌رغم صرف بودجه کلان و هزینه‌های فوق توان به تجهیزات نظامی طوری بود که حتی قانع به خرید از آمریکا هم نمی‌شد و هشتاد درصد عواید فروش تقریباً به خرید تجهیزات نظامی اختصاص پیدا می‌کرد که این شامل خرید از سایر کشورها مثل آلمان و انگلیس نیز می‌شد و سلاح‌های مختلفی به ویژه از انگلیس نیز خریداری و به سبد تجهیزات نظامی کشور افزوده شد.
با استفاده از روش‌های جایگزین در کنگره و دولت آمریکا محدودیت‌ها برای فروش سلاح به ایران تقریباً برداشته شد و ایران حتی میل به خرید نسل جدید هواپیماهای F-15 نیز پیدا کرد و در نهایت آنچه حاصل شد قدم بعدی شاه بود.
قدم بعدی شاه در زمینه درخواست‌های تسلیحاتی در رابطه با دولت نیکسون، بمب‌های هدایت لیزری، جنگنده‌های F-14 و F-15 و موشک‌های هوا به زمین ماوریک بود. پنتاگون مایل بود رویکرد مهارکننده را در قبال ایران حفظ کند و به شاه اجازه دهد شمار محدودی از جت‌ها را جایگزین کند، اما مانعش شود که تحول عمده‌ای در ارتقای جنگنده‌هایش به وجود بیاورد. استفن مک‌گلینجی در این‌باره می‌نویسد:
«وزارت دفاع به نیکسون توصیه کرد تا ضمن اتخاذ رویکردی سازشکارانه، زیر بار هیچ تعهدی درباره بمب‌های هدایت لیزری نرود، چون اولویت ارتش آمریکا «ناتو یا دیگر متحدان و نیازهای اضافی خودمان» است، از این‌رو ترجیح می‌داد که انحصار استفاده از این بمب‌ها یا جنگنده‌های F-14 و F-15 را در اختیار داشته باشد. در عین حال به نیکسون توصیه شد با موشک‌های ماوریک موافقت کند، به اضافه یک اسکادران F-4 و F-5 که جت‌هایی ارزان‌تر و با پیچیدگی کمتر محسوب می‌شدند و در مقایسه با F-14 و F-15 برای ارتقای نیروی هوائی ایران واقع‌بینانه به نظر می‌رسیدند. افزون بر این، به او پیشنهاد شد شاه را مطمئن سازد، با وجود مخالفت جدی کنگره، دولت آمریکا به پافشاری خود ادامه خواهد داد تا ایران در خاک خود در کنار تجهیزات نظامی به کمک فنی ارتش ایالات‌متحده دسترسی داشته باشد.»
فارغ از این‌که شاه رعیت خوبی برای آمریکا به‌شمار می‌رفت، ایران هنوز ضعیف‌تر از آن بود که بتواند یورشی را از سمت شمال خود با موفقیت دفع کند و نگذارد تجهیزات پیشرفته آمریکایی به دست شوروی بیفتند. با وجود نارضایتی پنتاگون، نیکسون ضمن پیروی از راهنمایی کلی وزارت خارجه، موافقت کرد جنگنده‌های F-14 و F-15 به محض آماده ساخت‌شدن، به شاه فروخته شوند. به این ترتیب نیکسون زیر بار تعهدات بیشتری رفت و تضمین کرد شمار بیشتری تکنیسین نظامی به ایران اختصاص دهد. او به فروش بمب‌های هدایت لیزری نیز رضایت داد. اینها در واقع موارد همان چک سفیدامضای نیکسون به شاه بودند و شاه با آنها، «غنیمتی را به دست آورد که ۲۵ سال بود در پی آن بود.
با شروع سال ۱۹۷۳ رسانه‌های غربی از قرارداد نامتعارف نظامی آمریکا و شاه آگاه شدند و شروع به اطلاع‌رسانی و انتشار گزارش کردند. کشورهای همسایه ایران نیز به همان میزان قدرت‌گیری ایران از نظر تسلیحات نظامی، اظهار نگرانی کردند. برخی از دولتمردان آمریکا در آن برهه معتقد بودند ایران باید به‌جای تقابل با همسایگانش رو به همکاری بیشتر با آنها بیاورد. 
کمک مالی شاه برای ورشکست نشدن 
کارخانه تسلیحات آمریکایی
در ادامه رابطه عجیب و غریب تسلیحاتی نیکسون و شاه، در ژوئن ۱۹۷۴ تقاضای پنجاه فروند دیگر به سفارش سی ‌فروندی F-14 که در ژانویه همان‌سال درباره‌اش گفت‌وگو شده بود، اضافه شد. به این ترتیب تعداد کل سفارش F-14‌های ایران به ۸۰ فروند رسید که مجموع قیمت‌شان 8/1میلیارد دلار بود. 
با در نظر گرفتن قیمت موشک‌هایی که قرار بود این جنگنده‌ها به آنها مسلح شوند، این رقم بسیار بالاتر می‌رفت. کنگره به نیروی دریایی دستور داد دنبال جایگزین ارزان‌تری برای F-14 باشد. 
به‌همین‌دلیل کارخانه گرومن یعنی سازنده این هواپیما در آستانه ورشکستی قرار گرفت. اما علاقه شدید شاه به قرارداد F-14 باعث شد این قرارداد از چنگ کنگره بگریزد و عملیاتی شود. وقتی فروش این جنگنده پیشرفته در ۱۰ ژوئن ۱۹۷۴ نهائی شد، شاه هم موافقت کرد به اندازه وزارت دفاع آمریکا در حمایت مالی از کارخانه گرومن سهم داشته باشد. 
پس از این ماجرا، او خود را نجات‌دهنده یکی از پیشرفته‌ترین تجهیزات نیروی دریایی آمریکا و کارخانه سازنده‌اش می‌دانست. او در ازای معامله چندمیلیارد دلاری F-14 از خرید F-15 چشم‌پوشی کرد. 
در سال ۱۹۷۴ اسرائیل دو اسکادران از این هواپیما را و در نیمه دهه ۱۹۷۰ هم عربستان سعودی و ژاپن علاقه شدیدی به آن پیدا کردند. بنابراین قراردادهای صادرات F-14 و F-15 با خریداران متنوع برای همه طرف‌ها کم‌وبیش منصفانه از کار درآمد. 
پس از ماجرای واترگیت و بی‌انضباطی‌های مالی نیکسون، کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، نگاه دقیقی به سیاست تسلیحاتی انداخت. جمع‌بندی کمیته هم این بود که منطق سیاست نیکسون در مسلح‌کردن نایبان منطقه‌ای آمریکا مثل ایران و عربستان سعودی، نه یک استراتژی چندلایه حساب‌شده بلکه آشفته و نسنجیده بوده است. اعطای نامتعارف جنگ‌افزارها به ایران که تقریباً نیمی از فروش‌های اعتباری سال ۱۹۷۴ (معادل ۸/۲۶میلیارد دلار) را به خود اختصاص داد، کنگره را برانگیخت تا بی‌وقفه بر فروش جنگ‌افزارها نظارت کند که ایران در مرکز توجه آنان قرار داشت. به این ترتیب کنگره در اواسط ۱۹۷۴ قانونی را تصویب کرد که دولت را ملزم می‌کرد اطلاعات کامل مبالغ فروش‌های نظامی را علنی کند. این موضوع باعث شد میزان هنگفت فروش تسلیحات به ایران برای اولین‌بار افشا شود.
فهرست بلندبالایی که در این زمینه منتشر شد، تجهیزاتی را که ایران از ابتدا تا آن روز از آمریکا خریده بود، این‌چنین افشا می‌کرد و در صدر این جدول هواپیماهای F-14 قرار داشت که به تعداد هشتاد فروند سفارش ایران بود.
ویژگی ذاتی انقلاب اسلامی 
و دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای
با رسیدن به پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت چند موضوع در سطح ارتش و دولت برجسته شد و از زوایای مختلف دیدگاه‌های متفاوتی را ایجاد کرد که این دیدگاه‌ها به لحاظ منافع ملی و امنیتی در تضاد به هم و دقیقاً در نقطه مقابل به هم قرار داشتند.
موضوع انحلال ارتش و واکنش‌های مختلف از جمله واکنش امام خمینی(ره) و شهید چمران و آیت‌الله خامنه‌ای در نقطه مقابل تفکری بود که می‌خواستند ارتش را دچار انحلال نمایند.
موضوع دوم اخراج مستشاران آمریکایی بود که به طور مستقیم آیت‌الله خامنه‌ای به نماینده امام در ارتش بر این موضوع بر اساس ذات استقلال‌طلبی انقلاب اسلامی اصرار ورزید و قریب به پنجاه‌هزار مستشار نظامی از مراکز نظامی ایران تخلیه و به آمریکا بازگشتند.
بعد از اخراج آمریکائی‌ها بود که زمزمه‌های مختلفی درخصوص نگهداری تجهیزات آمریکایی و قراردادهای نظامی به گوش رسید و دولت وقت یعنی دولت آقای بازرگان مصرانه درصدد لغو قراردادهای تجهیزاتی و تسلیحاتی برآمد و خسرات جبران‌ناپذیری در لغو یکطرفه قرارداد نه میلیارد دلاری به ایران وارد شد و آمریکا نه‌تنها تجهیزات و تسلیحات مورد معامله را واگذار نکرد بلکه نه میلیارد دلار را نیز به ایران هنوز بازپس نداده.
این موضوع دامنه بیشتری پیدا کرد و بعد از لغو یکطرفه قرارداد نه میلیارد دلاری، زمزمه‌هایی برای فروش هواپیماهای F-14 از داخل دولت به گوش رسید که آقای ابراهیم یزدی و سخنگوی دولت موقت آقای طباطبایی پیشگام این نظریه بودند که به طور حتم هواپیماهای F-14 باید به فروش بروند.
البته مسلم است که از داخل ارتش نیز به این افراد مشاوره‌های داده شده بوده که بعدها ردپای بعضی از افراد را در ماجرای کودتای نقاب می‌شد احساس کرد که چگونه با آمریکا همکاری داشتند و یا حتی در ماجرای طبس هم بعضی اقدامات را می‌شد از داخل ارتش جست‌وجو کرد.
استدلال اولیه این اشخاص این بود که اولاً ایران دیگر ژاندارم منطقه نیست و نیازی به این تسلیحات و تجهیزات ندارد. در ثانی با اخراج آمریکائی‌ها امکان تعمیر و نگهداری این تسلیحات نظامی در ایران وجود ندارد. و ثالثاً در ازای بازگشت پول F-14ها می‌توان صنایع کشاورزی را تقویت کرد و تجهیزات موردنیاز کشاورزی می‌شود خریداری کرد.
پاکستان یکی از مشتری‌های هواپیماهایF-14 بود که به هر نحو خواستار این نوع از هواپیماها بود و مقدم‌تر از پاکستان این خود آمریکا و کارخانه سازنده F-14 بود که مشتاقانه به دنبال خرید این نوع هواپیما بود و حتی حاضر بود که قیمتی بالاتر از خرید ایران را بپردازد.
در همان زمان اسرائیل خواهان خرید بیشتر از نوع این هواپیما از آمریکا بود که مسلماً به محض خروج این هواپیماها در اختیار اسرائیل باید قرار می‌گرفت.
این خبر با گفت‌وگوی آقای یزدی در روزنامه کیهان در 13 آبان 1358بیشتر برجسته شد و سخنگوی دولت نیز به آن تکیه و تاکید داشت.
در این مقطع زمانی هر یک از اعضای شورای انقلاب در یک وزارتخانه حضور دارند و آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان معاون امور انقلاب وزارت دفاع در وزارت دفاع حضور دارند و بر قراردادها و امورات نظامی دقت نظر بیشتری دارند.
روایت شفاهی خود ایشان و براساس اسناد موجود تصویری و مکتوب این‌گونه است که ایشان در مشهد حضور داشتند و خبر فروش F-14‌ها به ایشان می‌رسد ولی چون مجالی برای بازگشت به تهران نبوده و یا اینکه شرایط اقدام خاصی برای جلوگیری از فروش هواپیماها وجود نداشت از یک شیوه جدید استفاده می‌شود.
مشی رفتاری و تاکید ایشان بر سایرین همواره چنین بوده که انسان باید هر کاری را در زمان خودش و «بهنگام» انجام دهد و از این مشی رفتار تحت عنوان«اقدام به هنگام» یاد می‌کنند.
یکی از لحظه‌های حساس و تاثیرگذار بر فرآیند امنیتی و نظامی ایران حضور و تدبیر بموقع ایشان نسبت به جلوگیری از فروش F-14ها بود که ایشان چون مجالی برای بازگشت به تهران نبوده از همان مشهد اقدام مؤثر خودشان را پی می‌گیرند و با احضار رادیو و صدور بیانیه مانع فروش هواپیماها می‌شوند.
در این بیانیه شفاهی چنین ذکر می‌شود که «لغو و یا انعقاد هرگونه قراردادهای نظامی» بدون اخذ مجوز از معاونت امور انقلاب وزارت دفاع ممنوع» و هر کس مرتکب این اقدام (فروش هواپیماهای F-14) شود به طور مسلم خیانت کرده است.
این اقدام بهنگام و شجاعانه که همراه با افق دید نسبت به موضوع توانمندی نظامی و تجهیزاتی کشور بود کارکرد اصلی خودش را بعدها در جنگ ایران و رژیم بعث نمایان کرد که این نوع هواپیما با ویژگی‌های پدافندی و درگیری و رهگیری که داشت همواره به عنوان یک سلاح مؤثر پدافندی در اختیار خلبانان نیروی هوائی ارتش بود و خیلی از تهاجمات هواپیماهای دشمن را خنثی و ناکام گذاشت.
نوع ورود آیت‌الله خامنه‌ای برای جلوگیری از فروش F-14‌ها از چند وجه دارای اهمیت است که در ابتدا گویای افق دید ایشان به موضوع تمامیت ارضی و توان نظامی و دفاعی هست و در ثانی جلوگیری از خسارت مالی دیگر به غیر از نه میلیارد دلار و ثالثاً حضور بی‌واسطه ایشان به عنوان یک معاون وزارت دفاع است که نشان از تاثیر عملکرد یک مدیر موفق می‌تواند باشد و الگویی برای مدیران جهت اخذ تصمیمات درست و دقیق.
منابع: 
۱. کتاب آمریکا و شاه 
۲. سلسله مقالات خبرگزاری مهر پیرامون خرید و فروش هواپیمایF-14
۳. پایگاه خبری تابناک.
۴. کتاب تاریخ نیروی هوایی (دفتر مطالعات نیروی هوایی)
۵. مستند در لباس سربازی و روایت‌های شفاهی آیت‌الله خامنه‌ای.
۶. اسناد ارائه شده در نمایشگاه در لباس سربازی مؤسسه انقلاب.
۷. مجله صف ارتش