اخبار ویژه
دلقک آمریکا شدن چه عیب و عبرتی داره؟(!)
«آیا واقعاً این نقدها درباره زلنسکی بجاست و او درخور شماتتهای روزهای اخیر است که میگویند زلنسکی و اوکراین عبرت هستند؟».
سردبیر روزنامه هممیهن ضمن طرح پرسش فوق، به دفاع از زلنسکی برآمده و نوشت: «این روزها، رسانهها و فضای مجازی پر شده از متنهایی که مدعی درسآموزی از تجربه اوکراین است و در آن، با زبان تحلیل و گاه تحقیر در نقد الگوی سیاستورزی ولودیمیر زلنسکی در جنگ سهساله با روسیه سخن میرود.
مبنای این نقدها نیز، برخوردی است که آمریکای ترامپ با اوکراین و فراتر از آن، اتحادیه اروپا داشته است. حملات و جملات تند و تحقیرآمیز ترامپ علیه زلنسکی و برخورد طلبکارانه او و پوتین با منابع کانی و اراضی اوکراین نیز همچون بنزین، آتش این نقدها را شعلهورتر و زبان منتقدان را تیزتر میکند. اما آیا واقعاً این نقدها بجاست؟ چرا طی این سه سال، منتقدان چنین نقدهای رادیکالی را متوجه زلنسکی نمیکردند و حتی او را که زمانی کمدین بود، در جایگاه یک رهبر ملی و حتی ژنرال مدبر نظامی میدیدند که توانسته مقابل خرس سرخ روسی بایستد و ارتش پوتین را به عقبنشینی وادارد؟
آیا همه این بیتدبیریها، نادانیها، بازیخوردنها و شکستها یکباره از آسمان نازل شده و آن رهبر کوچک اما توانمند را چون جنزدگان و مسحورشدگان تغییر حال داده است و او را از جایگاه رئیسجمهور بموقعیت کمدین بازگردانده است؟ طبعاً، چنین نیست. زلنسکی همان زلنسکی سه سال پیش و چند ماه پیش است.
پس چه چیز تغییر کرده است؟ روشن است. دونالد ترامپ بازگشته و در رأس بزرگترین قدرت جهان نشسته است. او، حتی از دور اول ریاستجمهوریاش هم خطرناکتر است. اگر او در دور اول، همچون ناآشنایی در شهر غریب مینمود و صرفاً تاجری بود که وارد بازی سیاست شده و از اینرو، ناچار به آشنایان سیاست متوسل میشد؛ اینبار، گویی با تیم خود به میدان آمده است و مهمتر از آن، با نظریه خود.
با جهانی مواجهیم که اقتدارگرایی و راستگرایی افراطی در بزرگترین کشورهای جهان (آمریکا، چین، روسیه و هند) حاکم شده است و شبح آن بر سر کشورهای مهم اروپا هم دور میزند. صرفاً دولتی جدید در آمریکا بر سر کار نیامده است؛ نسخهای جدید از جهان در حال ظهور است. نسخهای که پشت سران کشورهای قدرتمندی چون آلمان و فرانسه و کانادا و اتحادیه اروپا را لرزانده است. این، جهان جدید است. جهانی که در آن الیگارشی مهرهچینی میکند و هیچ ارزشی جز سودآوری بیشتر را پاس نمیدارد. حتی شعار ترامپ با عنوان «پایان جنگها» و تحکم او برای برقراری صلح در غزه و اوکراین، مبنایی تجاری دارد و نه ارزشی ذاتی.
البته، تحقیر و تمسخر و انگشتنما کردن سیاستمداران آسان است. مخصوصاً یکی که فتاده باشد و پا زدن به او، بیهزینه و رایگان. اما بر تحلیلگر منصف فرض است که در قبال افتادگان، اتفاقاً منصفانهتر و واقعبینانهتر قضاوت کند. علیه زلنسکی نوشتن و او را تمسخر کردن و آئینه عبرت خواندن آسان است. ترامپیستهای آمریکایی و ایرانی و نیز روسوفیلهای پوتینی را نیز خوش میآید. اما منتقد و سیاستورز منصف، پیش از قضاوت از خود میپرسد اگر سهسال قبل جای زلنسکی بودم و با دشمنی غدار و مکار و با لشکر گران آن مواجه میشدم، چه میکردم؟ آیا از جامعه بینالمللی کمک نمیخواستم؟ آیا به ناتو و آمریکا امید نمیبستم؟ آیا ملت خود را به این امید، نوید نمیدادم و در جهت متحد ساختن آنان برنمیآمدم؟ اصولاً، چه کار دیگری توانستم کردن؟»
درباره تحلیل روزنامه غربگرای هم میهن باید خاطر نشان کرد که زلنسکی، یک سیاستمدار و رهبر مستقل ملی نبود؛ بلکه کمدین (دلقک مبتذلی) بود که با مهندسی آمریکا و غرب در قالب کودتای مخملین و انقلاب رنگی سر کار آمد و در حالی که هیچ سررشتهای از سیاست و روابط بینالملل نداشت، آلت دست مطلق آمریکا و غرب شد. واگذاری پایگاههای اطلاعاتی و نظامی به غرب در همسایگی روسیه، ریسک خطرناکی بود که دولت اوکراین به ریاست زلنسکی (و بر خلاف معاهدات موجود میان طرفین) انجام داد. این واقعیت را حتی محافل رسانهای و نظریه پردازانی مانند مرشمایمر مورد اذعان قرار دادهاند که زلنسکی آن روز اوکراین را قربانی تجاوز طلبی آمریکا در کنار مرزهای روسیه کرد. نتیجه این بود که اوکراین گوشت دم توپ شود و در ادامه از نگاه آمریکا و ناتو، بهانهای برای فرسایش توان اقتصادی و نظامی روسیه (به قیمت ویرانی خود این کشور) قلمداد گردد. حالا هم تاریخ مصرف زلنسکی نه فقط از نگاه ترامپ بلکه حتی برخی دولتهای اروپایی تمام شده و همانها که این عروسک خیمه شب بازی را علم کردند، به تکانی زیر میکشند و یا از او میخواهند قباله باقی مانده منابع و معادن را به نام آمریکا کند و ضمناً صورت حساب 350 میلیارد دلاری مورد ادعای آمریکا درباره هزینه برای جنگ را هم بپردازد. علت این مصیبت، بیریشگی و آلت دستی است و نه قهرمان دفاع ملی بودن. در واقع زلنسکی برای ناتو میجنگید و نه برای کشورش.
این نکته هم گفتنی است که اگر سردبیر هم میهن امروز به ترامپ بد و بیراه میگوید تا زلنسکی بودن را توجیه نماید، اما همین روزنامه در هفتههای گذشته بارها از ترامپ به عنوان تاجری اهل معامله که میشود با او توافق کرد، یاد نموده بود. جناب سردبیر هم یادش نمیآید که شهریور ۱۳۹۹ با اشاره به تحقیر رئیسجمهور صربستان از سوی ترامپ، در نشریه «صدا» نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده در مقابل همتاي آمريكايي نشسته؛ اگر منافع چنين اقتضايي كند، بايد این اقدام را تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»!
آن روز رفتار تحقیرآمیز را توجیه کرد و امروز هم حقارت و بیریشگی دلقکی به نام زلنسکی را توجیه میکند.
اشتباه بزرگ تیم اقتصادی دولت ایجاد شوک ارزی بود
کارشناس اقتصادی حامی دولت معتقد است: سیاستهای ارزی نادرست دولت در قالب شوک، بیشترین ضربه را به تیم اقتصادی دولت زد.
وبسایت فرارو با بیان اینکه «پرسشهایی درخصوص نقاط ضعف و قوت تیم اقتصادی دولت مطرح است و این سؤال وجود دارد که اشتباهات موجود در کارنامه همتی وزیر اقتصاد تا چه حد پررنگ است؟»، از قول مرتضی عزتی استاد دانشگاه تربیتمدرس نوشت: ما با تحریم مشکل شدید داریم و طبیعی است که وقتی تحریم و فشار شدید باشد، نمیتوانیم رشد اقتصادی خوبی داشته باشیم، همچنین این وضعیت منتهی به افزایش تورم میشود. اینها بسیار روشن است و کسی هم که منکر فشارهای تحریمی باشد سخن غیرکارشناسی زده است. اما مسئله این است که اگر سیاستهای بهتری اعمال کنیم، کمی بهبود رشد اقتصادی و کاهش تورم را تجریه میکنیم. بنابراین اشاره به تحریمها، درست است، ولی منوطکردن نتیجه هر سیاستی به آن عالمانه نیست. درست است که تحریمها، اقتصاد را تحت فشار قرار داده، اما اگر سیاستهای درستی اعمال کنیم، فشارها کاهش پیدا میکند. اینجا است که اهمیت سیاست تثبیت و پیشگیری از هر نوع شوک احتمالی به اقتصاد کشور پررنگ میشود. از این پس لازم است هر چه زودتر در سیاستهای اقتصادی بازنگری کنیم.
وی افزود: شاید بزرگترین خطای تیم اقتصادی و بهتر بود انجام نمیدادند این بود که نرخ ارز را اضافه کردند. درست است که این تصمیم با تصور اشتباه تکنرخی کردن ارز بود. اگر تحلیل درستی از اقتصاد میشد، درک میشد که تکنرخی شدن ارز عملا غیرقابل انجام است. کارشناسان مستقل گفتند امکان تکنرخی شدن نیست و این برداشت درباره تکنرخی شدن ارز اشتباه است و نباید انجام میشد. متاسفانه استدلال، آگاهی و تفکر غلطی نسبت به اقتصاد بود که این شرایط را رقم زد. همه اینها ناشی از عدم دقت در سیاستگذاریها است. اینها مبناهای غلط در سیاستگذاری است. اکنون در شرایطی هستیم که باید با تمام توان از ارزش پول ملی حفاظت و به رشد اقتصادی کمک کنیم.
استاد اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: یکی از مهمترین روشهای کاهش تنش، تثبیت نسبی نرخ ارز و رشد آهسته نرخ ارز است. بهتر بود به جای این که به شکل ناگهانی ۵۰ درصد ارز مرکز مبادله را افزایش داده و از ۴۴ تومان به
۶۶ تومان ببرند، ماهی هزار تومان میافزودند تا یک نرخ تثبیتی با شیب ملایم ایجاد میکردند و در نهایت به نرخ تورم میرسیدند. اقدامات اخیر، در اقتصاد کشور، شوک ایجاد کرد که منتهی به جهش شد و جهش، روند حرکت افزایشی را سرعت بخشید. اما اگر آرام آرام حرکت میکردیم، قطعا شرایط برنامهریزی حسابشدهتری را برای فعالان اقتصادی فراهم میکردیم و افزایش نرخ در کنترل سیاستگذار باقی میماند و از دست او خارج نمیشد. در نهایت، اقتصاد کشور سود بیشتری میبرد.
وی درباره شرایط تحریمی کشور و این استدلال که برخی معتقدند در این شرایط فرقی نداشت چه کسی وزیر باشد، گفت: لازم است هر چه زودتر در سیاستهای اقتصادی بازنگری کرده و تدبیرها را متناسب با سیاستگذاری علمی پیش ببریم. در سیاستگذاری علمی، از امکانپذیری تا آثار هر تصمیم به دقت ارزیابی میشود. درست است که ممکن است یک هدف خوب به نظر میرسد، اما اگر این هدف خوب، امکان تحقق نداشته باشد و سیاستهای اجرائی انتخابی ما را به آن هدف نرساند، آثار منفی سنگینی خواهد داشت.