kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۴۵۳
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۴

مقـام یقیـن غایت معرفت دینی

 

منصور حسینی
دین به مجموعه‌ای از آموزه‌های معرفتی و دستوری گفته می‌شود که فلسفه و سبک زندگی انسان را تعیین و ترسیم می‌کند. دین اسلام نیز این‌گونه است؛ اما بر اساس تعالیم قرآنی، غایتی برای این فلسفه و سبک زندگی است که از جمله مهم‌ترین آنها دستیابی به یقین است. اما سؤال این است که مراد از این یقین چیست و چرا غایت فلسفه دین اسلام قرار گرفته است؟ نویسنده بر اساس آیات قرآن به این سؤال پاسخ داده است.
***
اسلام، فلسفه و سبک زندگی
اسلام مجموعه‌ای از آموزه‌های معرفتی و دستوری است که فلسفه و سبک زندگی انسان را بر اساس فلسفه آفرینش هستی و انسان تعیین می‌کند(بقره، آیه 38)؛ زیرا انسان به تنهایی نمی‌تواند بر اساس چراغ فطرت و عقل خویش به فلسفه آفرینش و زندگی دست یابد و حق و باطل را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند؛ چون دو عامل درونی و بیرونی در تزاحم با فطرت قرار می‌گیرند و می‌کوشند تا نور آن را خاموش و دفن کنند و توان و ظرفیت تشخیص و حرکت به سوی حق را از آن سلب نمایند. این دو عامل یکی هواهای نفسانی تحت تاثیر زیاده‌خواهی‌های قوه غضب و شهوت؛ و دیگری وسوسه‌های شیطانی است.(فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23؛ حجر، آیه 39؛ ص، آیه 82؛ شمس، آیات 7 تا 10)
آموزه‌های آسمانی از آدم‌(ع) تا خاتم(ص) بر آن است تا این حقایق هستی را به انسان بیاموزد و او بر اساس آن حقایق، سبک زندگی را در قالب آموزه‌های دستوری و احکام شریعت شکل دهد. از همین رو وحی همواره دربردارنده دو امر معرفتی و دستوری بوده است تا فلسفه زندگی را تبیین و سبک زندگی را تعیین کند و چارچوب‌های دستیابی به حقیقت کمالی را توصیه نماید.
البته از آن‌جا که در حوزه معرفتی هرگز تغییری رخ نمی‌دهد و تبدیل و تحویلی در آن حوزه پدید نمی‌آید و به عنوان یک سنت باقی و برقرار است(یونس، آیه 64؛ روم، آیه 30؛ احزاب‌، آیه 62؛ فاطر، آیه 43)؛ هرگز معارفی که در ادیان الهی از آدم(ع) تا خاتم(ص) بیان شده تغییر و تبدیلی نیافته است و همه پیامبران همان حقایق را در قالب معارف دینی مطرح کرده‌اند
(آل عمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیه 3)؛ البته ممکن است در عصری پیامبری برخی از معارف را بیان نکند؛ زیرا ظرفیت فهم مردم پایین و سطح ادراکی ضعیف بوده است؛ اما همواره کلیات معارفی که نیاز بشر بوده تا فلسفه زندگی را دریابد، بیان شده است.
اما در حوزه آموزه‌های دستوری با توجه به تغییرات شگرف اجتماعی و ادراکی و تغییر رفتارهای آدمی از سادگی به پیچیدگی‌، نیاز بود تا شریعت و سبک زندگی و آموزه‌های دستوری تغییری پیدا کند و منهاج و شریعتی در هر عصر و دوره‌ای مطرح و در دوره دیگر تغییراتی رخ دهد و برخی از احکام تغییر نماید و منسوخ گردد. از این رو با آنکه دین در همه اعصار و ازمنه و امکنه یکی بوده ولی شرایع و مناهج سبک زندگی تغییر یافته است.(مائده، آیه 48؛ شوری، آیه 13)
به سخن دیگر، فلسفه زندگی و آموزه‌های معرفتی تغییری نیافته هر چند که ممکن است توسعه و تکمیل شده باشد، اما سبک زندگی و آموزه‌های دستوری بر اساس مقتضیات زمان و مکان تغییر یافته تا جایی که به دست پیامبر آخرزمان حضرت محمد مصطفی(ص) تکمیل شد. پس از اتمام و اکمال دین و شریعت، دیگر غیر قابل تغییر و تبدیل خواهد بود و هرگز منسوخ نمی‌شود.(مائده، آیه 3؛ احزاب، آیه 40) از همین رو گفته می‌شود: حلال محمد(ص) تا قیامت حلال است و حرام او تا قیامت حرام است.
به هر حال، اسلام به عنوان مجموعه‌ای از آموزه‌های معرفتی و دستوری، بر آن است تا فلسفه و سبک زندگی را به انسان بیاموزد و سعادت دنیا و آخرت را برای او تضمین و تامین کند.(بقره، آیه 38)
یقین، غایت دین اسلام
خداوند در آیه 65 سوره ذاریات فلسفه و هدف آفرینش انسان و جنیان را عبادت خود معرفی کرده است. شکی نیست که این عبادت نمی‌تواند غایت خداوند باشد؛ زیرا پذیرش آن به معنای نقص در خداوند است و او چیزی را فاقد است و می‌کوشد تا با فعلی آن را به دست آورد. پس باید گفت که عبادت غایت خدا نیست بلکه غایت فعل خداست؛ به این معنا که خداوند بر آن است تا خلق به مقام عبودیت برسد؛ در حقیقت عبادت و عبودیت، غایت خلق است نه خالق. پس خلق باید به کمالی برسد که از آن به عبادت خدا تعبیر شده است.
اما پرسش این است که عبادت خداوند به عنوان غایت و فلسفه آفرینش چه مقتضیاتی دارد؟ در پاسخ باید گفت: مقام بندگی و عبودیت خداوند، به معنای دستیابی به کمال مطلق است؛ زیرا انسان با رسیدن به این مقام است که می‌تواند مظهر اسما و صفات خداوندی شود و ربانی گردد.(بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79)
در حقیقت عبودیت، به عنوان فلسفه آفرینش انسان دربردارنده مفاهیم و معانی بلندی است که یقین در بلندای آن قرار می‌گیرد. از همین رو خداوند در باب غایت و فلسفه عبادت که خود غایت آفرینش است، می‌فرماید: وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ؛ و پروردگارت را‌ پرستش كن تا اينكه یقین فرا رسد.(حجر، آیه 99)
پس اگر غایت خلقت آدمی، دستیابی به مقام عبودیت است، غایت عبادت دستیابی به یقین است. البته از آن‌جا که بسیاری از مردم این یقین را در هنگام مرگ با کنار رفتن پرده‌ها به دست می‌آورند(ق، آیه 22)، یقین، کنآیه از مرگ نیز است. از همین رو در تفسیر آیه گفته شد که عبادت خدا باید تا زمان مرگ ادامه یابد.البته این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که دستیابی به مقام یقین به معنای پایان عبادت نیست؛ زیرا کسی که بر نردبان عبادت به بلندای یقین می‌رسد نه تنها لازم است عبادت خود را افزایش دهد بلکه از نظر کیفیت نیز بهبود بخشد؛ نه آنکه نردبان را دور ‌اندازد که مساوی با سقوط و هبوط خواهد بود.
به سخن دیگر، برخی از غافلان گمان کرده‌اند چون غایت عبادت دستیابی به یقین است، هر گاه به یقین رسیدند می‌توانند عبادت را ترک کنند؛ چنان‌که برخی از اهل تصوف چنین گمان باطلی کرده و دست از شریعت برداشتند؛ زیرا خود را در مقام یقین دیدند.
شکی نیست که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در مراتب سه‌گانه یقین از علم‌الیقین و عین‌الیقین گذشته و به حق‌الیقین رسیده‌اند، اما آنان بر اساس همان مبنای عقلی نه تنها عبادت و شریعت را کنار نگذاشتند بلکه بیشتر از پیش بدان چسبیده و در کم و کیفیت عبادت خویش افزودند.
بر اساس آموزه‌های قرآنی برای هر چیزی اهداف ابتدایی و میانی و نهایی است. همچنین اعمال عبادی در راستای دستیابی انسان به تقواست (بقره، آیات 21 و 63 و 179 و 183؛ انعام، آیه 153؛ اعراف، آیه 171)؛ اما همین تقوا خود مقدمه‌ای است تا انسان به علم لدنی دست یابد(بقره، آیه 282) و بصیرت یافته و قدرت تشخیص و توانایی راه‌یابی در شبهات و فتنه‌ها را پیدا کند.(انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3)
امام علی بن موسی الرضا(ع) در بیان جایگاه یقین و نسبت آن با اسلام و ایمان و تقوا می‌فرماید: الایمان فوق‌الاسلام بدرجه، و التقوی فوق‌الایمان بدرجه و الیقین فوق‌التقوی بدرجه؛ ایمان یک درجه بالاتر از اسلام و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقواست.(اصول کافی، ج 3، ص 86)
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در جمله کوتاه می‌فرماید: غایه الدین الایمان و غایه الایمان الایقان؛ غایت دین ایمان است و غایت ایمان یقین‌آوری.(غرر الحکم، باب الف، حدیث 6346)
فرق ایمان و اسلام در قرآن
در آیات قرآن اسلام نخستین درجه از مراتب اعتقادی بیان شده است که پس از آن ایمان قرار می‌گیرد. خداوند در آیه 14 سوره حجرات به اعراب که شهادتین گفته و اسلام آورده‌اند می‌گوید: «برخى از باديه‏نشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از ارزشِ‏ كرده‏هايتان چيزى كم نمى‏كند. خدا آمرزنده مهربان است».
بر اساس این آیه رسیدن از مقام اسلام به ایمان نیازمند عمل و اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و انجام شریعت است. البته ناگفته نماند که در آیات قرآنی گاه مراد از اسلام همان مکتب وحیانی از آدم‌(ع) تا خاتم(ص) است و گاه مراد ایمان و گاه همان اسلام در قالب شهادتین گفتن است. در کاربردهای قرآنی هر گاه اسلام به تنهایی جدا از ایمان به کار رود به معنای ایمان نیز خواهد بود؛ چنان که اگر ایمان به تنهایی به کار رود به معنای اسلام نیز است؛ اما هر گاه با هم به کار روند، دو معنا و مفهوم جداگانه‌ای دارند؛ چنان‌که در همین آیه 14 سوره حجرات این‌گونه است.
به سخن دیگر، در آیات قرآن اسلام و ایمان گاه در یک مفهوم و گاه در دو مفهوم به کار می‌رود. هر گاه اسلام یا ایمان به تنهایی به کار رود یک مفهوم را بیان می‌کند و هر گاه با هم به کار می‌روند دو مفهوم در طول یکدیگر را بیان می‌کنند؛ زیرا اسلام بر درجه نخست ایمان است و ایمان دارای مراتبی است که اسلام درجه نخست آن را تشکیل می‌دهد. از همین روست که خداوند می‌فرماید: یا آیها الذین آمنوا آمنوا؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید ایمان بیاورید.(نساء آیه 136)
به هر حال گاه از اسلام همان دین آسمانی اراده می‌شود که از آدم‌(ع) تا خاتم(ص) به آن دعوت کرده‌اند(آل عمران آیات 14 و 85؛ مائده آیه 3) و دارای شرایع بسیاری است که پیامبران اولوا العزم بدان دعوت نموده‌اند.(شوری آیه 13) و گاه دیگر به معنای آغاز اسلام‌آوری یعنی همان شهادت گفتن است که آغاز مسلمانی است.
تقوا‌، غایت ایمان
بر اساس آیات و روایات غایت ایمان همان دستیابی به تقواست؛ زیرا کسی که از نظر اعتقادی به جایگاهی رسیده که مطیع محض خدا و پیامبر(ص) است و به همه شریعت بی‌چون و چرا عمل می‌کند و تعبد می‌ورزد، به تقوا دست می‌یابد. این تقوا در حقیقت نتیجه همان اعمال عبادی است که انسان در قالب تکالیف شریعت انجام می‌دهد. (بقره، آیات 21 و 63 و 179 و 183؛ انعام، آیه 153؛ اعراف، آیه 171)
البته ایمان نیز دارای مراتبی است و به تبع آن تقوای انسان‌ها هم دارای مراتب چندی خواهد بود. خداوند در آیه 136 سوره نساء می‌فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد و كتابهايى كه قبلًا نازل كرده ایمان بیاورید. پس اگر تقوا نتیجه ایمان و اعمال عبادی در چارچوب شریعت است، باید گفت که تقوا نیز دارای مراتب و درجاتی است. در قرآن از تقوای عام (بقره، آیه 2)، تقوای خاص و تقوای اخص سخن به میان آمده است.(آل عمران، آیه 102 )
یقین، غایت تقوا
اکنون که غایت ایمان دستیابی به تقوا است، غایت تقوا نیز دستیابی به یقین می‌شود که در مرتبه و درجه‌ای بالاتر قرار دارد. در همین چارچوب است که خداوند غایت تقوا را دستیابی به یقین بر شمرده و بر رسیدن به آن تاکید دارد. چنان‌که در آیه 99 سوره حجر به این مسئله ‌اشاره کرده و قبلا ذکر آن گذشت.
البته یقین همانند ایمان و تقوا به طور طبیعی نمی‌تواند یکسان و در یک درجه و مرتبه باشد، زیرا اگر ایمان و تقوا دارای مراتبی است به طور طبیعی باید نتایج هر یک از سطوح ایمانی و تقوایی متفاوت با دیگری باشد و فرقی میان آنها وجود داشته باشد.
از همین رو در آیات قرآن دست‌کم از سه مرتبه یقین سخن گفته شده است. این بدان معنا خواهد بود که ایمان و تقوا نیز دارای سه مرتبه و درجه اصلی است.
درجات سه گانه یقین
قرآن سه درجه و مرتبه برای یقین بیان کرده است که شامل: 1. علم‌الیقین، 2. عین‌الیقین، 3. حق‌الیقین است.
علم‌الیقین: خداوند در‌باره این مرتبه نخست در آیه 5 سوره تکاثر می‌فرماید: كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ؛ هرگز چنين نيست، اگر علم‌اليقين داشتيد!. به سخن دیگر، کسانی که یاوه می‌گویند و سخنان باطل بر زبان می‌رانند و بدان اعتقاد دارند، اگر در مرتبه نخست یقین یعنی مرتبه علم‌الیقین بودند، این سخنان را بر زبان نمی‌راندند. بی‌توجهی انسان به آیات آفاقی و انفسی موجب فقدان علم‌الیقین است.
عین‌الیقین: مرتبه دوم از یقین را عین‌الیقین می‌گویند؛ در این مرتبه حقیقت به عیان قابل مشاهده و رؤیت است. خداوند درباره این مرتبه می‌فرماید: ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ؛ سپس آن را قطعاً به عين‌اليقين درمى‏يابيد. (تکاثر، آیه 7) در این مرتبه سخن از رویت و دیدن است نه دانستن که ویژگی مرتبه نخست یقین است.
البته باید توجه داشت که یقین به آبی صاف گفته می‌شود که گل و لای آن ته‌نشین شده و ناظر در آب ته آب را نیز می‌تواند ببیند. گاه این نگاه ذهنی و علمی است و گاه به عینی و چشمی است. حضرت ابراهیم‌(ع) همین مرتبه از یقین را در قالب اطمینان قلبی از خداوند درخواست می‌کند تا چگونگی زنده شدن مردگان و رستاخیز را بببیند.(بقره، آیه 260)
حق‌الیقین: مرتبه کمالی و نهایی یقین را حق‌الیقین گفته‌اند. خداوند در آیه 51 سوره حاقه می‌فرماید: وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ و همانا آن(قرآن) حق‌اليقين است. همچنین در آیه 95 سوره واقعه می‌فرماید: إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُ‌الْيَقِينِ؛ هر آينه اين، آن سخن حقیقت و راست بى‏گمان و درست است.
به عبارت ساده‌تر در علم‌الیقین، یقین از راه کسب علم و دانش حاصل می‌شود؛ مانند: پی‌بردن به وجود آتش و مشاهده آن؛ در مرتبه عین‌الیقین با چشم خود آنچه را که به آن یقین دارد می‌بیند مانند دیدن خود آتش و دست زدن به آن و انسان معنای آتش و سوختن را به جان ادراک می‌کند؛ و در مرتبه سوم که بالاترین مرتبه یقین است شخص با تمام وجود‌، آن را در می‌یابد؛ مانند یقین به وجود آتش زمانی که در آن می‌سوزد.
پس بر اساس آنچه بیان شد باید گفت که فلسفه و سبک زندگی قرآنی و اسلامی بر آن است تا انسان به مقام حق‌الیقین برسد.
در این مرتبه انسان همان متاله و ربانی است(آل عمران، آیه 79) که در مقام خلافت الهی (بقره، آیه 30) و داشتن علم لدنی و شهودی(بقره، آیه 31) مظهر تمام و کمال خداوندی می‌شود و در مقام مظهریت ربوبیت در کائنات تصرف می‌کند و هر چیزی را به کمال بایسته و شایسته خود می‌رساند.
در حقیقت نه تنها سعادت خود را در دنیا و آخرت تضمین می‌کند، بلکه مسئولیت بزرگ خلیفه خداوندی را به عهده می‌گیرد و سعادت دیگران از انسان و جنیان را تضمین می‌کند.
بنابراین، انسان نباید خود را بیقدر و مقدار کند و به امور ساده و پست دنیوی بسنده نماید و ابزار را غایت شمارد و بدان اکتفا کرده و خود را در شقاوت ابدی قرار دهد.