کمدیفارسی
آرش فهیم
فیلم «دایناسور»، جدیدترین اثر مسعود اطیابی، در ظاهر یک کمدی خانوادگی است، اما در حقیقت با مشکلات ساختاری و محتوایی متعددی روبهروست که نه تنها آن را از اهداف اولیهاش دور میکند، بلکه تصویرسازی نادرستی از مسائل مختلف، از جمله اعتیاد و مواد مخدر، ارائه کرده است.
یکی از بزرگترین ایرادات فیلم «دایناسور»، عدم توانایی در خلق موقعیتهای کمدی به معنای واقعی است. با اینکه این فیلم در ژانر کمدی معرفی شده، در عمل حتی لحظات کمدیاش نیز تاثیری بر تماشاگر نمیگذارد. این اثر به طرز محسوسی فاقد طنز خلاقانه است و فضای آن بهجای ایجاد خنده و نشاط، گاه مخاطب را در شرایطی بیروح قرار میدهد. در حقیقت، این فیلم بیشتر شبیه به اثری ماقبل سینمایی است که در آن نویسنده و کارگردان نتوانستهاند از ظرفیتهای کمدی استفاده کنند و به نظر میرسد که فیلم در این زمینه به شدت ضعیف عمل کرده است.
«دایناسور» بهطور خاص به دلیل تصویرسازی نادرست و خطرناک از مواد مخدر و دنیای اعتیاد قابل انتقاد است. همانطور که در قسمت سوم فیلم «تگزاس» شاهد بودیم، مواد مخدر به شکلی مثبت و شادیآفرین به نمایش درآمدند، در این فیلم نیز مواد مخدر به نوعی بهعنوان عامل مثبت و زمینهساز وصال اعضای یک خانواده نشان داده میشوند. این رویکرد نه تنها غیرواقعی است، بلکه ممکن است به تماشاگران بهویژه نسل جوان، پیامهای اشتباهی درباره اعتیاد و قاچاقچیان مواد مخدر منتقل کند.
در این فیلم، قاچاقچیان و فروشندگان مواد مخدر بهطور غیرواقعی بهعنوان شخصیتهای شریف و نجیب معرفی میشوند که تنها به دلیل تأمین معاش خود دست به چنین کارهایی میزنند. این تصویرسازی فانتزی نه تنها واقعیتهای اجتماعی را تحریف میکند، بلکه میتواند در ذهن تماشاگران این پیام را بگذارد که باید به این افراد دیدگاهی مثبت داشته باشند. سرکردگان باندهای مواد مخدر در «دایناسور» بهگونهای جذاب و شیک طراحی شدهاند، که بههیچوجه با واقعیتهای موجود در جامعه و آثار منفی آنها تطابق ندارد.
اگرچه در «دایناسور» تلاشهایی برای نمایش اهمیت نهاد خانواده و نقش مثبت پدر در جامعه صورت گرفته است، اما بهدلیل ضعف در ساختار فیلم و فضای منفی حاکم بر آن، مفاهیم مثبت خانوادگی بهدرستی منتقل نمیشوند. شخصیتها و روایت فیلم نتوانستهاند از جذابیت و تأثیرگذاری لازم برخوردار باشند و در نتیجه پیامهای مثبت درباره نهاد خانواده و اهمیت پدر به شکلی ناپخته و غیرجذاب در فیلم گنجانده شدهاند.
در حوزه بازیگری نیز، فیلم «دایناسور» نتوانسته است از تواناییهای بازیگران خود بهرهبرداری کند. پژمان جمشیدی و امیر جعفری، که در نقشهای اصلی حضور دارند، بازیهای ضعیف و تکراری از خود به نمایش میگذارند که فاقد عمق و تنوع است. این ناتوانی در بازیگری موجب شده که فیلم حتی در بعد انسانی و دراماتیک نیز نتواسته است مخاطب را جذب کند.
«دایناسور» فیلمی است که بهطور کامل از مسئولیت اجتماعی سینما غافل شده و در بسیاری از زمینهها گمراهکننده است. مسعود اطیابی در این فیلم همانند «تگزاس 3»،
مواد مخدر را بهعنوان یک عنصر مثبت و شادیآفرین به نمایش گذاشته است، اما این تصویرسازی از واقعیتهای اجتماعی، آسیبهای زیادی به جامعه وارد میکند. اگر در «تگزاس 3» مواد مخدر فقط نقش شادیآفرین داشت، در «دایناسور» این مواد بهطور مستقیم بهعنوان قهرمان فیلم معرفی شدهاند، که این رویکرد بهشدت خطرناک است و مسئولانه نخواهد بود.
فیلم «دایناسور» بیشتر از آنکه یک کمدی خانوادگی باشد، یک اثر گمراهکننده و غیرمسئولانه است که در زمینههای مختلف با ضعفهای اساسی مواجه است. از ناتوانی در استفاده از موقعیتهای کمدی گرفته تا تصویرسازی نادرست از مواد مخدر و دنیای اعتیاد. این فیلم نمیتواند انتظارات تماشاگران خود را برآورده کند و بهجای پرداختن به مسائلی چون خانواده و همبستگی اجتماعی، در دام ارائه پیامهای غلط و سطحی گرفتار شده است. در نهایت، شاید بتوان این فیلم را به نوعی «کمدیفارسی» نامید، چرا که نه کمدی به معنای واقعی آن است و نه نسبت چندانی با فرهنگ و هویت ایرانی دارد.