مــا کودک تدبیــر!
پژمان کریمی
همواره گفتهاند و گفتهایم که شبکههای تلویزیونی ماهوارهای فارسیزبان، گستاخانه و مجدانه و به عنوان یک راهبرد ناگریز، تغییر سبک زندگی ایرانیان را هدف قرار دادهاند.
دلیل این هدفگذاری واضح است!
تغییر سبک زندگی به معنای دگرگونی در حوزه نگرش و باور است. وقتی نگرش و باور دینی (-اسلامی) از مخاطب ایرانی ستانده شد یا در نزد وی، کمرنگ گردید، مخاطب در قید ارزشها، آموزهها و ایجابات دینی و الهی قرار نمیگیرد. او نه در ذهن و درون خود دین آسمانی را تاب میآورد و نه به شکل طبیعی، حاکمیت و حکومت اسلامی را میپذیرد و بدان تابع و متعهد میشود! انسانی که از دین و عمل دینی و الهی تهی شد یا به دور افتاد، برده کامل نفس دون میشود و ولایت طاغوت را میپذیرد. این پدیده، غایت لیبرالیسم و سایر مکاتب الحادی است. ولایت طاغوت در یک جامعه، آن زمانی پا میگیرد و ادامه حیات میدهد که مخاطب، بیایدئولوژی، بیآرمان، بیمقصد، بیراه، مهجور از خرد و سترون از خردورزی و مسحور هوی و هوس، متصلب شود!
بدیهی است که طواغیت برای مهندسی نگاه و باور و تغییر سبک زندگی رو به رسانه گذارده و میگذارند. هر اندازه محصول رسانه، بیشتر برانگیزنده بعد حیوانی مخاطب شکل یابد، میزان مسحورشدگی و مرعوبیت مخاطب بیشتر است.
رسانههای معاند، اما در انتخاب مخاطب آگاهانه عمل مینمایند. آنها همه طیفهای سنی را در نظر میگیرند و برنامهسازی میکنند، از جمله طیف کودکان!... بله کودکانی که شکلدهی به نگاه و فضای ذهنی آنان آسان است!
بهطور مثال؛ یکی از اقمار مجموعه تلویزیونی جم، با پخش آثار پویانمایی غربی، ذهن کودک ایرانی را با فرهنگ دینگریز غربی آشنا و مأنوس میکند. این شبکه با آموزش زبان انگلیسی برای مخاطبی که هنوز فارسی را بدرستی فهم نکرده و بدان تکلم صحیح نمیکند، با بهرهگیری از جذابیتهای چشمگیر، شیرینی زبان بیگانه را به رخ میکشد. نکته دیگر اینکه، در این شبکه و امثال آن، زیباترین اسباببازیهای خارجی که برخی بنا به کارکردشان با آداب اسلامی و فرهنگ ایرانی در تعارض روشنی قرار دارند، تبلیغ میشوند. تبلیغی جذاب که باعث میگردد کودک بیگناه برای خریداری اسباببازی، والدین را در فشاری بیوقفه قرار دهد.
حال پرسش این است که آیا هنرمندان ما ناظر بر کارکرد منحوس و معاندانه این نوع شبکهها تدبیر کرده است و اثر هنری ارائه داده و خواهد داد؟!