شهدا پیشتازان و میداندارانِ راهپیمایی اربعین
کامران پورعباس
تصاویر و کلیپهای متعددی از حضور شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم در پیادهروی اربعین وجود دارد که بسیار در فضای مجازی بازنشر گردیده است.
هر سال نیز شهدا پیشتاز و میداندار در راهپیمایی اربعین هستند و نام و تصاویر بسیار و بیشمارِ شهدا از ملیتهای مختلف در موکبها و مسیر پیادهروی اربعین چشمنواز و روحافزا هستند و به روشنی زنده بودن شهدا و ادامه راه شهیدان را تداعی مینمایند. پیادهروی و زیارت به نیابت از شهدا نیز مکرراً انجام میشود.
یادی مینماییم از چند شهیدی که به فاصله کوتاهی قبل از شهادتشان در راهپیمایی اربعین حضور داشتهاند.
شهیدان قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس
شهدای پیشتاز احیای راهپیمایی اربعین
بدون شک پیشتاز و علمدار و پرچمدار این شهدا، شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس هستند.
ایرج مسجدی سفیر ایران در عراق در کنگره بینالمللی سرداران شهید مقاومت و اربعین که در سال 1399 برگزار شد، گفت: شهید سلیمانی اهتمام و تأکید بسیاری نسبت به پرپایی مراسم پیادهروی اربعین حسینی داشتند. شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس به مسئولان، مجریان و برگزارکنندگان مراسم اربعین در ایران و عراق تأکیدات بسیاری داشتند مبنی بر اینکه خدمت به زائر وظیفه ما بوده و باید به بهترین وجه انجام شوند.
حجتالاسلام والمسلمین سید حمید الحسینی، نماینده اتحادیه رادیو و تلویزیونهای کشورهای اسلامی در عراق، در کنگره بینالمللی سرداران شهید مقاومت و اربعین در مورد خدمات شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در زمینۀ راهپیمایی اربعین خاطرنشان نمود: ایام نخستین زیارت اربعین در روز 17 صفر سال 2003 میلادی، مردم نجف از این شهر خارج شدند. روز شهادت امام رضا(ع) قصد تسلیت به امیرالمؤمنین و در حال راهپیمایی به سوی کربلا بودند؛ این در زمان اشغال عراق بود. اعتقاد این دو شهید این بود که هرچه تعداد زائران این مسیر زیاد شود، اشغالگران خواهند دید که جایی در عراق نخواهند داشت و این رمز پیروزی عراق است.
وی تصریح کرد: دیدگاههای شهیدان سلیمانی و ابومهدی درباره راهی کردن همه مردم به راهپیمایی اربعین دلیل اساسی شد که آمریکا این ملت را شکستناپذیر دید، چرا که به سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اعتقاد دارد. به همین جهت راه این بزرگواران این بود که بعد از زیارت اربعین برای زیارت اربعین سال بعد برنامهریزی میکردند.
حجتالاسلام والمسلمین الحسینی درباره موکبهای مسیر پیادهروی اربعین، گفت: آن زمان موکب ساخته شده وجود نداشت و همه چادر بود، چادرها از هم فاصله داشت؛ به این جهت ساخت و سازها شروع شد و شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بر این اصرار داشتند که این مسیر ساخته و باز شود و به این جهت اعتقاد داشتند که این راه باید بینالمللی شود؛ تمام کشورها باید بیایند.
وی از پیگیری شدید شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس درباره پیادهروی اربعین حتی در صورت عدم حضور در عراق یا فعالیت در جبهههای جنگ گفت: این شهیدان همواره به این راهپیمایی چشم داشتند و آن را دنبال میکردند. ایشان برنامهریزی کردند تا این زیارت به امنیت کامل رسید تا جایی که در سالهای اخیر به امنیت صد درصد رسید.
حجتالاسلام الحسینی افزود: هر چند انفجار در جاهای دیگر بود و داعشیها بودند ولی زیارت در امنیت کامل برقرار بود که این افتخاری است که سهم و درجه اول آن برای شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس و دیگر عزیزانی که با این دو بزرگوار جهت امنیت زائران اباعبدالله الحسین تلاش میکردند بود.
در گزارشی با عنوان «جان فدا/ این مرد شریک زیارت تمام زائران کربلاست/ وقتی حاج قاسم، غربت حرمها را شکست» که در 14/10/1401 در خبرگزاری فارس منتشر شده، آمده است:
«حاج قاسم که آن ایام در عراق بود، جرقه اول بازسازی عتبات عالیات را زد. او بانی شکلگیری این ستاد شد. بیادعا کار کرد که مردم تازه بعد از شهادتش باخبر شدند این ستاد معنوی و بزرگ هم کار و یادگار اوست. تازه بعد از 13 دی 1398 معلوم شد که اگر امروز در امنوامان، زائر عتبات عالیات میشویم، نتیجه خدمتها و درایت شهید سپهبد سلیمانی است....
بعثیها چطور سالها در حق اهلبیت(ع) کوتاهی و جسارت کرده بودند؟ حرمها آنچنانکه باید مفروش نبودند. اگر جایی فرش داشته چنان غبارپوش بوده که گاهی باید برای دیدن نقش فرش، قالی را میتکاندی. گوشه برخی فرشها هم سوخته و پاره بودند. در و دیوارها فرسوده بودند و گاه رد اهانت بعثیها رویشان پیدا بود مانند آنچه در انتفاضه شعبانیه مردم عراق در اعتراض به صدام و عملکردش شکلگرفته بود. زبالههایی که دورتادور حرم رها میشدند و در حرم که بهندرت باز بود، چه برسد به اقامه نماز جماعت و مناسبتهای مذهبی. حتی یکبار وقتی قرار به زیارت و حضور سردار سلیمانی در حرم میشود، میگردند تا خادم دربان را پیدا کنند، در حرم را باز کند. اگر از توضیحات داناییفر[سفیر سابق ایران در بغداد]، وام بگیریم میتوان عنوان دیگری برای سردار مطرح کرد؛ «معمار مقاومت» که در اولین قدم، امنیت حرمها را به کمک ظرفیتهای بومی و جوانان شیعه تأمین کرد. در گامهای بعدی، اقدامات لازم برای رونق و آبادیشان و پیوند معنوی دو ملت ایران و عراق را انجام داد. سردار عتبات عالیات و پیادهروی اربعین را نقطه سرآغاز و پایگاه تمدن نوین اسلامی میدانست.
سردار سلیمانی، مهرهها و افرادی را برای این کار دور هم جمع کرد و پایکار آورد که میدانستند وقتی چیزی از آنها خواسته میشود بیبهانه و به بهترین شکل باید انجام میشد. همین نیروها خودشان هم میگشتند و بهترین، خوش اراده و پرکارترین افرادی را که میشناختند به کار برای اهلبیت(ع) دعوت میکردند. کار برای بازسازی عتبات عالیات چنان برای سردار سلیمانی مهم و جدی بود که حتی وقتی داعش به عراق حمله کرد یا برای مثال به شمال کربلا رسید، حلقه امنیت دور حرم محفوظ بود و زائران باوجود جنگ و درگیری در عراق، در امنوامان به زیارت اهلبیت(ع) میرفتند و پیادهروی پرشکوه و میلیونی اربعین را هرسال باشکوه و امنتر از سال قبل برگزار میکردند. علویون و نیروهای بسیج مخلص دیروز حالا در قالب «حشدالشعبی» منسجم و متحد شده بودند و در کنار دیگر نیروهای مدافع حرم، جانبرکف از حرم آلالله محافظت میکردند. اوج امنیت زائران در اوج درگیری در منطقه و از سویی دیگر روزبهروز توسعه و پیشرفت کار عمرانی بازسازی عتبات با درایت سردار، سلحشوری مدافعان حرم و همت جمعی اعضای ستاد از مسئول گرفته تا کارگران این ماجرای باشکوه را رقم زده بود.
سردار حسن پلارک نایب رئیس سابق هیئتمدیره ستاد توسعه و بازسازی عتبات به نقش اثرگذار سردار سلیمانی در احیای راهپیمایی اربعین و موکبها اشاره و بیان میکند: سردار سلیمانی بر این باور بود که باید تمام امکانات کشور در این راه به کار گرفته شود. سردار سلیمانی خود به عنوان متولی وارد میدان میشد و میگفت این کار اقدام کوچکی نیست و به تنهایی از عهده یک ارگان، نهاد یا فرد برنمیآید؛ باید کل کشور بسیج شود. او ساختاری پیشنهاد داد و نهادی مانند ستاد اربعین تشکیل شد. در این ستاد ۲۰ سازمان، نهاد و دستگاه مختلف پای کار آمدند.
سردار پلارک با یادکرد نمونههایی از اقدامهای شهید سلیمانی میگوید: سردار برای فرماندهی در میدان حاضر بود؛ به طور نمونه از سامرا زنگ میزد که در این شهر کمبود ماشین وجود دارد و از نهادهای مرتبط درخواست رفع مشکل میکرد. با پیگیریهایی که ایشان داشت، کمتر از ۲۴ ساعت ۳۰۰ دستگاه اتوبوس را به سامرا فرستادیم تا زائران را جابهجا کنند. یا اربعین ۹۷ با پیگیری و دستور ایشان با سرعت هر چه تمام پتوهایی از فرودگاه مهرآباد به فرودگاه نجف تخلیه کردیم تا زائران سرما نخورند. او مرد میدان بود و میگفت همه مسئول هستیم و باید کمک کنیم؛ پس از پایان مراسم نیز از همه تشکر میکرد. همه فکر میکردند سردار در میدان نبرد حضور دارد اما کسی نمیدانست که او دو ماه پیش از اربعین در عراق است و حشدالشعبی و تمام جریانهای همسو را برای امنیت زائران ساماندهی میکند؛ او حتی امکانات پشتیبانی و لجستیکی را فراهم میکرد.
در ادامه از سایر شهدای در پیادهروی اربعین نیز یاد میکنیم.
شهید محسن حججی
و علمداری در راهپیمایی اربعین
شهید حججی، نماینده و سخنگوی شهدای مظلوم و بیسر، سال قبل از شهادتش در راهپیمایی اربعین پرچمداری و علمداری مینمود.
کلیپی که از شهید حججی در فضای مجازی منتشر شده، نشان میدهد که آقا محسن بعد از عبورش از مرز مهران با شوق وصفناپذیری مسیر را ادامه میدهد.
همچنین نقل شده که در پیادهروی اربعین، با پرچمی که داشت همیشه علمدار بود، از همه صبورتر و با گذشتتر بود و اگر کسی عقب میافتاد وی همراهش میشد.
شهید حججی مانند امام حسین و حضرت علیاکبر و شهدای کربلا بیسر و همچون حضرت عباس بیدست در هفتم محرم سال 1396 به خاک سپرده شد.
خون شهدای کربلا بساط یزید و یزیدیان را برچید و خون شهید حججی بساط داعشیهای خونخوار را.
سردار بزرگ و سرافراز و پرافتخار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی بعد از شهادت محسن وعده نابودی سه ماهه داعش در انتقام خون محسن را داد و قبل از موعد مقرر خبر نابودی داعش را در نامهای به رهبر انقلاب اعلام نمود.
شهادت حججی جهان را به لرزه درآورد و برای جهانیان چهره شناخته شده و محبوبی گردید.
در سال 1396، تصاویر شهید محسن حججی در مسیر راهپیمایی اربعین در مقابل برخی موکبهای بزرگ عراقی نیز نصب شده بود.
موکبدار اربعین شهید شاهچراغ شد
22 مرداد 1402، به فاصله کمتر از یک سال، دومین حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ توسط تروریستهای داعشی انجام شد که این حمله با معجزه الهی در زمینگیر شدن و دستگیریِ تروریستِ تا دندان مسلح داعشی توسط یک خادم ساده و غیرمسلحِ حرم شاهچراغ با دستان خالی ناکام ماند.
در این حمله تروریستی دو شهید تقدیم گردید. یک شهید با نام «غلامعباس عباسی» که در همان دقایق اولیه حمله تروریستی در خود حرم شاهچراغ آسمانی گردید و شهید دوم برادر بسیجی محمد جهانگیری از مأموران امنیتی حرم بود که در درگیری با تروریست تکفیری به دلیل اصابت گلوله به شدت مجروح گردید و در 23 مرداد 1402 به شهادت رسید.
شهید غلامعباس عباسی در دی سال ۱۳۶۰ وارد سپاه شد و برای دفاع از میهن اسلامی عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید. در پشت جبهه نیز در زمینه جمعآوری کمکهای مردمی برای جنگ در نقاط مختلف فعالیت داشت و کار برای خدا را افتخاری برای خود میدانست.
پس از پایان جنگ تحمیلی در ناحیه مقاومت سپاه خرامه خدمت کرد و در سال ۱۳۸۲ بازنشسته شد.
برادر بزرگوار این شهید گرانقدر نیز آزاده و جانباز ۵۰ درصد دفاع مقدس بود که ۲ فروردین سال ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین بر اثر موج انفجار و ترکش از نواحی پای راست و چپ، سر، گوش، کمر، چشم و داخلی مجروح شد و به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد و مدت بیش از ۸ سال از عمر خود را در زندانهای رژیم بعث عراق سپری کرد.
محدثه دختر شهید عباسی که خادم شاهچراغ است، ماجرای خادمِ شاهچراغ شدنِ پدر را چنین شرح میدهد:
«بابا پاسدار بود و در شهرستان خرامه شیراز مشغول خدمت. بازنشسته که شد آمدیم شیراز. من خادم شاهچراغ شدم و بابا هم دل توی دلش نبود که لباس خادمی را بپوشد. گفت باباجان دعا کن منم لیاقتش را داشته باشم. فرم درخواست پر کرد. آنقدر رفت و آمد که بالاخره به آرزویش رسید.»
روزی که لباس خادمی صحن و سرای برادر امام رضا(ع) قواره تنش شد، انگار همه دلخوشیهای دنیا و اخری یکجا جمع شده بود در این کت و شلوار سرمهای رنگ. آن روز را محدثه خانم خوب یادش هست:
«بابا از خوشحالی روی زمین بند نبود. شادی و سرور عجیبی که تا حالا توی بابا ندیده بودیم. رفت کلی شیرینی گرفت و پخش کرد. یکی دو جعبه هم گذاشت برای حرم شاهچراغ. گفت میبرم حرم تعارف زائرها میکنم. میخواست خوشحالیاش را با زائران حرم شاه چراغ قسمت کند. آنقدر که بچه دوست بود، گفت یک جعبه شیرینی مخصوص بچههایی که میآیند زیارت آقا.»
همسر شهید نیز خاطرنشان مینماید:
«لباس خادمی آستان شاهچراغ برای غلام عباس خیلی مهم بود. هر روزی که نوبتش بود و میخواست به شاهچراغ بره، خودش لباسش را اتو میکرد. با عشق این کار را انجام میداد. عطر میزد. اصلاً مایه فخرش بود.»
در خانواده عباسی خادمالحسین بودن موروثی است. از همان لحظه تولد، قابله وقتی میخواسته بند ناف بچهها را ببرد یاد سفارش حاجی افتاده که گفته حتماً زیرلب ذکر یا حسین(ع) بگویید. ناف غلام عباس را با ذکر یا حسین بریدند و نامش را هم گذاشتند غلام عباس.
غلام عباس تا آخر عمرش غلامِ عباس(ع) و حسین(ع) و خاندانش بود. خودش را خاک پای هیئتیها میکرد. حاجی غلام عباس پیرغلام هیئت محبان حضرت فاطمه خرامه بود و بزرگ جمع. اما افتخارش کفش جفت کردن و چایی ریختن برای عزادارها بود و هوای نوجوانهای هیئتی را هم طور دیگری داشت. خم میشد جلوی پای عزاداران کوچک. میگفت اینها که از سن پایین پای دم و دستگاه اهل بیتند عاشقترند. باید هواشان را بیشتر داشت.
اول از همه میآمد و آخر همه از هیئت بیرون میرفت. بیشتر شبها آشپزی هیئت پای حاج غلام عباس بود. پای دیگ اشک میریخت و آشپزی میکرد. برایش آب میآوردند نمیخورد. خودش آنجا بود و روحش جای دیگر. دلش نمیآمد آب بخورد. محال بود تا موقعی که خیالش از اطعام آخرین عزادار هیئت راحت شود، لب به غذا بزند.
اگر قرار بود به پیادهروی اربعین برود، ردای خدمت را تنش میکرد و میشد سقای موکب. اگر هم کربلا نمیرفت، موکبدار مسیر پیادهروی جاماندگان اربعین در خرامه شیراز میشد.
خانم معصومه عباسی از آرزوی برآورده شدۀ دایی میگوید:
«یک سال قبل دایی آمده بود خانهمان. گفتم دایی ما به سن و سال شما برسیم آرزو داریم برای خودمان؟ مثلاً همین شما هنوز برای خودت آرزو داری؟ بچههات که عاقبت بخیر شدند. خودت هم همینطور. گفت آرزو بر هیچ کس عیب نیست. دایی جان، حتی به من پیرمرد. من یک آرزوی بزرگ دارم، اینکه با شهادت از این دنیا برم. گفتم دایی آرزویت محال است. گفت کار برای خدا نشد ندارد. آن روز نه من، نه دایی، هیچ کدام فکرش را نمیکردیم یک سال دیگر این آرزو آن هم به این شکل برآورده شود.»
شهید اربعینیِ لبنانی
مادر شهید حسین کمال حمود رضوان، در گفتوگو با برنامه صبح جدید شبکه العالم گفت: فرزندش را شهید اربعین نامیدهاند، زیرا او با پای پیاده مزار امام حسین(علیهالسلام) را زیارت کرد و روز اربعین به حرم سرور شهیدان رسید و هنگامی که دستش به پنجره ضریح رسید، خطاب به امام فرمود: من اکنون در حضور شما و مهمان شما هستم و میخواهم سال آینده مهمان شما در بهشت باشم.
مادر شهید ادامه داد که حسین سال 2015 نتوانست دوباره به توفیق زیارت مزار امام حسین دست یابد، به همین دلیل به یکی از دوستانش گفت: برای زیارت دوباره امام حسین(ع) که از طریق پیادهروی اربعین میسر نشده است، یک راه نظامی پیدا خواهم کرد و در بهشت به زیارت امام حسین(ع) نایل خواهم شد.
مادر شهید گفت: حسین یک راه نظامی پیمود که فقط شهدا از آن عبور میکنند که جانشان را به جهاد در راه خدا اختصاص میدهند و پیروز میشوند.
شهید حسین کمال حمود با لقب «رضوان» از اهالی جنوب لبنان است که روز قبل از اربعین حسینی در درگیری با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
شهدای اربعینیِ فاطمیون
شهید احمد شکیب احمدی از شهدای فاطمیون بود که علاقه زیادی به پیادهروی اربعین داشت. همین عشق و علاقه بود که با لباسی که به کربلا و مشهد رفته بود، به جنگ با تکفیریها میرفت و در نهایت با همان لباس هم به شهادت رسید.
دانشجوی شهید مهندس مصطفی کریمی نخبه لشکر فاطمیون است که مهرماه سال ۹۵ در سوریه به شهادت رسید.
مادر آقا مصطفی میگوید: نمیدانم در پیادهروی اربعین چه قول و قراری با سیدالشهدا گذاشت که بعد از ۴۰ روز رفت سوریه، مدافع حرم شد و در محرم بعدی رفت به ملاقات سالار شهیدان.
حرّ مدافعان حرم
هشت روز مانده بود به اربعین سال 1393. شب ساعت یازده بود که مجید قربانخوانی سراسیمه آمد خانه. به مادر گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. مادر گفت: زودتر میگفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر میدادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگشان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند.
مجید اولینبار که رفت داخل حرم حضرت علی(ع)، کمی تغییر کرد و کمحرف شد. هر بار هم که میرفت حرم دیر برمیگشت آن هم با چشمهای خون. رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید.
پیادهروی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه میگفت و نه میخندید. پایش که رسید بینالحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین، یا حسین بود و اشک و ناله.
وقتی میخواستند برگردند، به صمیمیترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند. دیگر هیچ چیز نمیخواهم.
آقا مجید حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
شهیدی که آرزو داشت
عکسش را در راهپیمایی اربعین بزنند
حسین ولایتیفر از تکاورهای سپاه بود که در 31 شهریور 1397 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز در سن 22 سالگی به شهادت رسید.
گویی که شهید حسین ولایتیفر برات شهادتش را در پیادهروی اربعین از امام حسین گرفت. نماهنگی از شهید پخش شده که دربردارنده جملهای با این مضمون از شهید است که طی پیادهروی میگوید: «انشاءالله سال دیگه عکس ما رو بگیرن و بگن به یاد حسین ولایتی».
وحید یامینپور مجری و تهیهکننده تلویزیون با انتشار فیلمی از آخرین اربعین شهید حادثه اهواز نوشت: «ببینید شهید ولایتیفر(پورخیشگر) شهید حادثه تروریستی اخیر در اهواز در راهپیمایی اربعین سال گذشته دعا میکند سال بعد عکس او را به عنوان شهید در راهپیمایی اربعین روی دست بگیرند!
دعایت مستجاب شد حسین عزیز. شماها کی وقت کردید این قدر صاف و آسمانی شوید؟ پای درس کدام استاد نشستید؟ با کدام ذکر و ورد مستجابالدعوه شدید؟!»
خدمت بدون چشمداشت به زائران اربعین
شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات عرب در دانشگاه تهران و از فعالان و نخبگان حوزه بینالملل و از بانیان کنگره لقاءالحسین بود که ارتباط مؤثر و مستمری با نیروهای جهادی دیگر کشورها داشت و بعد از شهادتش، مراسماتی در کشورهای عراق و یمن و پاکستان برای بزرگداشتش برگزار شد.
سید زمان جواد علی، دوست عراقی شهید میگوید: او اول یک مجاهد در خدمت امام حسین(ع) بود. در عراق برای همه زائرین از نجف تا کربلا و تا کاظمین بدون چشمداشت فقط برای خدمت کار میکرد. ما با هم عهدی بسته بودیم که در ایامی که حمید به نجف و کربلا میآمد، با کمک یکدیگر به زوار امام حسین(ع) خدمت کنیم.
سفر زیارتی امام حسین را هیچ وقت ترک نکنید
شهید مهدی نوروزی معروف به شیر سامرا در دی ماه 1393 در دفاع از حرمین عسکریین در سامرا توسط تروریستهای داعشی به شهادت رسید.
همسر شهید در مورد توصیههای شهید نوروزی در مورد اهمیت شرکت در پیادهروی اربعین میگوید: آقا مهدی همیشه به بنده میگفت که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن؛ حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع اربعین شهادت امام حسین(ع) خود را به کربلا برسان، حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن و این شاخصترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده میگفت.
همسر شهید میافزاید: خاطره شیرینی که از آخرین سفر مشترکمان به کربلا در پیادهروی اربعین در یادم مانده است، این است که در بخشی از راه باران شروع به باریدن کرد، فرزندمان هم در همان زمانگریه میکرد و غذا میخواست، در آن زمان آقا مهدی پتو بالای سرم گرفت که باران روی سرم نریزد و گفت شما اینجا بنشین و به بچه غذا بده. من همانجا نشستم و به آقاهادی غذا دادم.