هشـدارها و راهکارهایی بـرای ازدیـاد جمعیت
رضا الماسی
در اواخر دهه ۶۰، دولت وقت به دلیل محدودیتهای مختلفی همچون بهداشت، اشتغال و... به این نتیجه رسید که سیاستهای تعدیل جمعیت را اعمال نمایند و هدف گذاری که در این حوزه انجام گرفت این بود که تا سال ۱۳۹۰ آمار ۶.۴ فرزند به ازای هر زن پس از ۲۰ و چند سال به چهار فرزند کاهش یابد اما متاسفانه بر خلاف این هدف گذاری و با تبلیغات گستردهای که صورت گرفت این آمار در سال ۱۳۷۱ محقق شد و عددی که برای ۲۰ سال هدفگذاری شده بود در کمتر از ۵ سال اتفاق افتاد.
روال کنترل جمعیت به همین صورت ادامه پیدا کرد و در سال ۱۳۷۹ نرخ فرزند آوری به ۲.۱ رسید. به گفته کارشناسان، به عدد ۲.۱ همان نرخ جانشینی گفته میشود. این عدد فقط میتواند جمعیت ما را در همین وضعیتی که قرار دارد حفظ نماید اما متاسفانه این روند همچنان ادامه پیدا کرده و در ابتدای دهه ۹۰ آمار فرزندآوری به ۱.۲۹ رسید.
فاجعه جمعیت
به تعبیر جمعیت شناسان چنین افت شدیدی در طول ۳۰ سال برای یک کشور فاجعه محسوب میشود.
طبق این آمار، کشور ما در میان کشورهای اسلامی رتبه اول را در کاهش جمعیت داراست. بنابراین وضعیت جمعیت در کشورمان بسیار وضعیت خطرناکی را پشت سر میگذارد و اگر این روند ادامه پیدا کند در آینده نه چندان دوری رسماً جمعیت ما به یک جمعیت پیر و سالخورده تبدیل خواهد شد که در چنین وضعیتی مشکلات در حوزههای مختلف شیب تندتری خواهند گرفت و نمود بیشتری در متن زندگی تک تک مردم خواهد داشت.
اتفاق دیگری که در طول سالهای گذشته در حوزه جمعیت افتاد این بود که فرهنگ فرزندآوری به شدت خدشه دار شد. این در حالی است که در دهه ۶۰ هیچگاه چنین رویکردی وجود نداشت که امروز وجود دارد.
رضا محمدی، یک شهروند تهرانی که صاحب دو فرزند است در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «یکی از موانعی که بر سر راه فرزندآوری بیشتر خانواده قرار دارد طعنههای دیگران و سرزنشهای آنان است.»
او میافزاید: « امروز وقتی به خانوادهای توصیه میشود که بیش از دو فرزند داشته باشند به شدت واکنش نشان میدهند و به هیچ وجه حاضر به پذیرش این موضوع نیستند.»
ارزشی به نام ازدواج و فرزندآوری
«مهمترین دلیل چنین واکنشهایی این است که متاسفانه امروزه در کشور ما فرزندآوری به یک ضد ارزش تبدیل شده و فرزند کمتر یک ارزش است.» این را آقای محسن پوراحمد خمینی، روانشناس و فعال فرهنگی به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید.
او معتقد است: « یکی از کارهای جدی که باید برای اصلاح وضعیت فعلی صورت گیرد این است که در حوزه فرهنگ سازی کار جدی بشود. اگر این نرخ نزولی باروری بخواهد ادامه پیدا کند طبق پیشبینیها در سال ۱۴۲۰ جمعیت ایران به ۹۵ میلیون نفر خواهد رسید که ۴۷ درصد آن متاسفانه در رده سالمندان قرار خواهند داشت. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی به افراد بالای ۶۰ سال سالمند گفته میشود. جمعیت سالمند یعنی جمعیتی که به عنوان نیروی مولد نمیتوان روی آن حساب کرد و فقط افراد مصرفکننده محسوب میشوند. همچنین توجه بفرمایید که حدود ۲۰ درصد جمعیت را نیز افراد زیر ۱۸ سال تشکیل میدهند که هنوز وارد فضای کار و تولید نشدهاند.»
پوراحمد ادامه میدهد: « در نهایت ۳۰ درصد از جمعیت مولد باقی میماند. تصور کنید که در چنین وضعیتی ۳۰ درصد افراد جامعه باید برای ۷۰ درصد جامعه به عنوان نیروی کار و مولد عمل کنند و پاسخگوی نیازهای آنها باشند.»
آخرین فرصت
جمعیت شناسان چنین وضعیتی را فاجعه میدانند. یعنی پیشامد چنین بحرانی در حوزههای مختلف میتواند اثرهای مخرب بسیار زیادی را از خود بر جای بگذارد.
آنچه مسلم است اینکه در حال حاضر کشور ما بسیاری از زمانهای طلایی را از دست داده و اگر بخواهیم 20 سال آینده را به عنوان آخرین فرصت برای تغییر چنین رخدادی از دست بدهیم، سالها طول میکشد تا بتوانیم وضعیت را جبران کنیم.
جمعیت شناسان میگویند؛ ۲۰ سال پیش رو آخرین فرصت و زمانی است که میتوان از ایجاد چنین وضعیتی جلوگیری کرد.
راههای جلوگیری از پیری جمعیت
برای پیشگیری از پیر شدن جمعیت کشور راهکارهای مختلفی وجود دارد.
خانم راضیه جویباری، یک خانه دار در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان اظهار میدارد: «یکی از مهمترین موانع فرزندآوری میان خانوادهها، مسائل اقتصادی است. امروزه توقع مردم بالا رفته و تا همه امکانات برای بچه فراهم نباشد اقدام به فرزندآوری نمیکنند در صورتی که 20 سال قبل اینطور نبود.»
او در ادامه تاکید میکند: « اگر مهمترین مانع، مسائل اقتصادی است، مهمترین راهکار برای فرزندآوری هم باید همین باشد و دولت امکانی را فراهم کند که مردم برای فرزندآوری ترغیب شوند.»
پوراحمد، کارشناس مسائل خانواده در بیان راهکارها، اولین مسئلهای که باید به آن دقت داشت را این میداند که سن ازدواج باید کاهش پیدا کند. او میگوید: « در حال حاضر آمار جوانانی که به سن ازدواج رسیده یا از آن عبور کردهاند متاسفانه بسیار بالاست. بنابراین دولت موظف است شرایطی را فراهم کند تا جوانانی که به سن ازدواج میرسند اقدام به ازدواج کنند تا این آمار کاهش یافته و به حد طبیعی خود برسد.»
«نکته دوم این است که دولت باید هم برای ازدواج و هم برای فرزند آوری مشوقهایی را در نظر بگیرد. یعنی خانوادهها باید در شرایطی قرار بگیرند که هر چه صاحب فرزندان بیشتری شوند از مزایای بیشتری در حوزههای مختلف همچون مسکن، حقوق و مزایا، خودرو، سربازی، تحصیلات عالی و... بهره مند شوند.»
روانشناس و کارشناس مسائل خانواده با بیان مطلب فوق میافزاید: «بحث سوم مربوط به بیمههای ناباروری میباشد. در حال حاضر آمار بسیار بالایی از زوجهای جوان وجود دارند که صاحب فرزند نمیشوند. پیگیریهای درمانی این دسته از خانوادهها نیز با هزینههای بسیار زیادی روبه رو میباشد. بنابراین قراردادن تسهیلاتی در این حوزه برای رفع مشکل این خانوادهها از سوی دولت میتواند به این موضوع کمک نماید.»
لزوم آموزش مهارتهای زندگی
به زوجهای جوان
مسئله بسیار مهم دیگر در مسائل خانواده و جمعیت، جلوگیری و کاهش آمار طلاق است. این مهم نیز با
آگاهسازی خانوادهها، برگزاری کلاسهای مشاوره با هزینههای پایین و اجباری شدن این گونه کلاسها برای همه زوجهای جوان در ابتدای زندگیشان قابل تحقق است.
اگر مهارتهای زندگی میان زوجهای جوان فراگیر شود و همه از این آموزشها بهره مند باشند حتما آمار طلاق کاهش پیدا خواهد کرد.
پوراحمد معتقد است: « بسترهای مهمی برای انتقال این مهارتها و این مفاهیم از جمله مدرسه، دانشگاه، سطح جامعه، کتابها، فیلمها و غیره وجود دارد. مسئله مهم دیگر جلوگیری از سقط جنین است که متاسفانه برخی از پدرها و مادرهای جامعه ما جایگاه پدری و مادری را به خوبی درک نکرده و نشناختهاند. وقتی مسئله مادری اهمیت خود را از دست داد و برای برخی از افراد جامعه به یک ضد ارزش تبدیل شد سقط جنین برای این افراد راحت میشود،بنابراین چنین مادرانی به شدت نیاز به آموزش دارند. اینگونه افراد لازم است به این باور برسند که سقط جنین تفاوتی با قتل یک انسان ندارد. لذا ارزش مادری در جامعه به خوبی باید تبیین و توضیح داده شود.»
تفکر عمومی باید اصلاح شود
به گفته اغلب کارشناسان مهمتر از همه این مسائل این است که باید تفکر عمومی جامعه ما تغییر کند و ارزشهایی همچون ازدواج و فرزندآوری باید جایگاه خود را پیدا کرده و ارتقا پیدا کند.
روح الله عباسی کارشناس علوم آزمایشگاهی به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: « متاسفانه در عموم جامعه برخورد مناسبی با خانوادههایی که اقدام به فرزندآوری زیاد میکنند نمیشود. اگر کسی ۴ فرزند داشته باشد طوری با او برخورد میشود که انگار مرتکب خلافی بزرگ شده است.»
بنابراین همه راه کارهای قبلی که به آن اشاره شد در راستای همین تغییر تفکر عمومی جامعه و ایجاد فرهنگ غنی ازدواج و فرزند آوری است.
یک کارشناس مسائل فرهنگی معتقد است: « فرزند بیشتر باید به عنوان یک ارزش عمومی در جامعه مطرح بشود و همه به این باور برسیم که فرزند بیشتر به تربیت بهتر نیز کمک مینماید. عموم جامعه ما باید به این باور برسد. همانطور که خدا وعده داده روزی بچه از آنجایی که فکرش را هم نمیکنیم میرسد. به قول معروف هر آنکس که دندان دهد نان دهد. راه برون رفت از وضعیت کنونی به طور کلی این است که فرهنگ ناب اسلامی ما در حوزه ازدواج و فرزندآوری احیا گردد. فرزند بیشتر باعث آرامش و رشد بیشتر خانواده میگردد.»
رابطه مستقیم جمعیت و چالش نیروی کار
نکته قابل توجه دیگر این است که هرچند مباحث اقتصادی برای بحث ازدواج و فرزندآوری مهم است اما این تنها عامل نیست.
طبق آمار بسیاری از کشورهای پیشرفته که از نظر سطح درآمدی در جایگاه خوبی قرار دارند رشد جمعیتشان منفی است. بنابراین مسائل اقتصادی علت ناقصه برای فرزندآوری و کاهش آن میتواند باشد اما قطعاً علت تامه نیست. آن چیزی که از اهمیت بسیار بالاتری نسبت به همه عوامل برخوردار است تغییر باورهای دینی ماست. لذا مهمتر از همه این است که ما به باورهای دینی خودمان برگردیم.
اگر امروز کشور ما با ایجاد اشتغال دست و پنجه نرم میکند و یکی از چالشهای اقتصادی مان ایجاد اشتغال است، در صورت ادامه وضعیت فعلی جمعیت، 20 سال آینده ما مشکل نیروی کار خواهیم داشت. شاید لازم باشد از کشورهای خارجی نیروی کار وارد کنیم. اگر چنین اتفاقی بیفتد به تدریج با ورود نیروی کار خارجی فرهنگ خارجی نیز وارد جامعه ما خواهد شد و این برای فرهنگ کشور ما بسیار خطرناک است. بنابراین ابتدا باید فرهنگ ما به لحاظ نظری در حوزه ازدواج و فرزندآوری تغییر کند و در ادامه سیاستهای تشویقی از سوی دولت موجب ترغیب مردم به ازدواج و فرزندآوری شود.