کد خبر: ۳۲۰۹۱۸
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۹

داستان‌هایی از ایثار و فداکاری در دفاع مقدس

علیرضا سجادی‌فر

آنچه روح جهاد و دفاع از دين خدا و آرمان‌هاي انقلاب را در شهيدان، سربازان واقعي نظام، دميد، در ابتدا روحيه ولايت‌پذيري و پيروي از ولایت بود كه نه فقط در زندگي‌شان به آن پايبند بودند، بلكه در وصيت‌نامه‌هاي خود نيز توجه به امر ولايت و حرف شنوي از مقام ولايت را يادآوري و سفارش مي‌كردند. خداي عزوجل در سوره انفال، آيه 24، مي‌فرمايند: « ‌اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، نداي دعوت خدا و رسولش را اجابت كنيد، زيرا شما را زنده مي‌كند.» 
ولايتمداري، حقيقتي بود كه رزمندگان و شهيدان ما آن را حيات طيبه مي‌دانستند و سرلوحه رفتار خود قرار داده بودند و بدان اعتقادي راسخ داشتند. محبوبيت و عزت فرماندهان شهيدمان نزد بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خميني (ره)، به خاطر دلبستگي و اعتقاد آنان به ولايت بوده است. توجه به امر ولايت در طول دفاع مقدس، در رزمندگان نهادينه شده بود. آنان رضایت خدا را در پیروی از اوامر امام(ره) می‌دیدند و حرف فرماندهان رده بالاتر خود را حرف امام خميني(ره) مي‌دانستند و به اجراي آن همت مي‌گماردند. 
نويسنده اين سطور كه در دوران دفاع مقدس نوجواني بود و با رزمندگان نوجوان هم‌سفره بود، دو نوجوان قهرمان را به عنوان سرباز نظام بررسي كرده است. البته‌ به ياد شهيد «عبدالعظيم خليل‌زاده»، نوجوان 12 ساله شهيد اهل بروجن، «مهرداد عزيزاللهي»، «محمد حسين فهميده» و «بهنام محمدي»، درباره دو نوجوان عزيز دلسوز، مخلص و سرباز نظام برايتان مي‌نويسم، هر چند به سن سربازي نرسيده بودند و البته شهيد دلاور «محمد شهسواري» كه به فراخور اين نوشته يادي هم از او مي‌كنم. 
شهيد «علي عرب» بسيجي ۱۶ ساله لشكر 41 ثارالله كه ققنوس‌وار سوخت تا بخشي از عمليات لو نرود و شهيد «حسن پام»، غواص ۱۶ ساله هم با بردن سرش زير آب باعث شد عمليات لو نرود. اين شهيدان مي‌توانند کماکان الگوهای دوستداران نظام و سیاسیونی که به عنوان سربازان مخلص و دلسوز نظام از آنها نام برده می‌شود، قرار بگيرند. شهيد علي عرب در عمليات كربلاي 1 در مهران به اتفاق رزمندگان وقتي پشت ميدان مين و سيم خاردار مي‌رسند، يكي از تيرهاي دشمن به او اصابت مي‌كند. كوله پشتي‌اش سنگين بود آرپي‌جي، نارنجك و بقیه تجهیزات را محكم به خود بسته بود. وقتی نزديك كانال مي‌رسند، دشمن در فاصله ۲۰۰ متري‌شان بود با كوچك‌ترين صدايي ممكن بود متوجه بشود. ناگهان گلوله‌اي به كوله‌پشتي علي می‌خورد، تمام نگاه‌ها مي‌چرخد طرف علي، اما كسي نمي‌توانست به او كمك كند. خرجي‌هاي آرپي‌جي آتش گرفتند، فقط فرصت كرد نارنجك‌ها را از خودش جدا كند. لباس علي و كوله پشتي‌اش مي‌سوزد و به پشت كمرش مي‌چسبد و زخمي مي‌شود و درد دارد، به همين دليل چفيه را داخل دهانش مي‌گذارد تا از او صدايي درنيايد و دشمن متوجه نشود و سوء‌استفاده نكند. 
حسن پام غواص لشكر 31 عاشورا در كربلاي 4 در اروند رود زخمي مي‌شود و سرش را مي‌كند توي آب و به شهادت مي‌رسد تا از شدت درد فرياد نزند و دشمن نفهمد. علي عرب در خشكي اين كار را مي‌كند و حسن پام غواص 16 ساله در آب. در كنار اينها «محمد شهسواري» را داريم كه بچه کهنوج کرمان بود و در عمليات بدر (اسفند 1363) اسير مي‌شود. همان ايام هم صحنه اسارتش را تلويزيون نشان مي‌دهد. وقتي بعثي‌ها او را اسير مي‌كنند، خبرنگارهاي خارجي در حال فيلمبرداري صحنه بودند. محمد وقتي كه مي‌بيند دشمن دارد صحنه اسارتش را فيلمبرداري مي‌كند و اين تحقير حساب مي‌شود براي يك رزمنده ايراني، ‌شروع مي‌كند به شعار دادن و «مرگ بر صدام ضد اسلام» را فرياد مي‌زند. همان موقع در خبرگزاري‌هاي دنيا هم این صحنه پخش شد كه يك رزمنده ايراني در اسارت و در چنگال دشمن مي‌گويد مرگ بر صدام ضد اسلام. 
رزمنده ايراني يا سرباز نظام جايي كه دشمن مي‌خواهد از فريادش سوءاستفاده كند، سكوت مي‌كند، مثل شهيد عرب و شهيد حسن پام، وقتي كه دشمن مي‌خواهد از سكوتش استفاده كند او فرياد مي‌زند مانند شهید محمد شهسواری. اما جنابانی که گلابی مکانیسم ماشه را برایمان به ارمغان آوردند، آنجايي كه مي‌خواستند فرياد بزنند و حق ما را بگيرند، فرياد نزدند و آنجايي كه بايد سكوت مي‌كردند، فرياد زدند. علي عرب و حسن پام و محمد شهسواري هر سه به ما آموزش مي‌دهند كه در برابر دشمن سكوت جايز نيست آنجايي كه بايد فرياد بزني و آنجايي كه نبايد فرياد بزني بايد سكوت كني، يعني هم سكوت و فرياد در جاي خودش. نمونه‌اش را در صدر اسلام و جنگ احزاب يا خندق داريم. يهوديان بني‌قريظه در جنگ احزاب به پيامبر خيانت و با مشركان مكه همكاري مي‌كنند. پيامبر قلعه آنان را در محاصره گرفت و مسلمانان پيروز مي‌شوند. 
بعد از پيروزي پيامبر در جنگ احزاب به آنها مي‌گويند كه دو تا راه داريد يا به خاطر جرمي كه انجام داده‌ايد و خلاف عهد كرديد مجازاتتان مي‌كنيم آن هم بر اساس قوانين دين خودتان كه سعدبن معاذ- در جريان پيمان‌شكني بني‌قريظه و پس از شكست ايشان از سربازان اسلام، سعد به عنوان حَكمِ ايشان انتخاب شد- حكم مي‌كند يا اينكه بياييد مسلمان بشويد و از يهوديت در بياييد. علماي يهود به پيامبر مي‌گويند ما با يكي از ياران شما با شخصي به نام ابولبابه مشورت كنيم. 
اندكي بعد ابولبابه چندان از كار خود پشيمان شد كه نكند من سرّي از اسرار نظام را افشا كردم. به همين دليل به مسجد رفت و خود را به ستوني از ستون‌هاي مسجد پيامبر(ص) بست و سوگند خورد كه تا حق تعالي توبه وي را قبول نكند، خود را از ستون باز نگشايد. گفته شده كه مدت پانزده روز ابولبابه خودش را به ستوني از ستون‌هاي مسجد بسته بود تا اينكه پيامبر اسلام به او مي‌گويند توبه‌ات پذيرفته شد.
همه اينها براي ما درس است. اگر اشاره راستي انجام بدهيم كه دشمن سوء‌استفاده كند، نياز به چنين توبه‌اي داريم؛ توبه سياسي در برابر دشمن. پس ما از داستان توبه در ستون مسجد‌النبي در برابر دشمن نبايد حتي اشاره راستي بكنيم كه دشمن سوء‌استفاده كند. و شهداي ما از حسن پام تا علي عرب، آنجايي كه دشمن از فريادشان مي‌خواهد سوء‌استفاده كند سكوت مي‌كنند و شهسواري آنجا كه دشمن مي‌خواهد از سكوتش سوءاستفاده كند فرياد مي‌زند. به نظر می‌رسد در مقابل دشمن مکار در گفت‌وگوها و نشست‌ها و قدم‌زدن‌ها اينها را بايد الگو و سرمشق خود قرار بدهيم. ايران اسلامي در دوران دفاع مقدس شاهد رشادت‌ها و فداكاري‌هاي بسياري بود كه در تمام اين سال‌ها، هر كدام از اين سربازان با جان خود به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي وفادار ماندند و همچنان در جبهه‌هاي مقاومت امروز، اين روحيه بي‌منت و فداكارانه ادامه دارد. 
تاريخ ايران پر است از اين نام‌ها، سربازاني كه در عمل نشان دادند كه نه براي پاداش‌هاي دنيوي، بلكه براي سربلندي وطن و دفاع از آرمان‌هاي الهي مي‌جنگيدند.