چرا وزیر خارجه از ادامه حضور در «برجامِ مرده» سخن میگوید؟
سرویس سیاسی-
وزیر امور خارجه کشورمان اظهار داشته که «برجام همچنان زنده است، زیرا برخی بندهای آن به نفع ایران است»! این در حالی است که با پایان عمر قطعنامه ۲۲۳۱، برجام دیگر هیچ جایگاه حقوقی ندارد.
عراقچی، وزیر امور خارجه اخیرا در جلسه کمیسیون امنیت ملی مجلس و در پاسخ به سؤال نماینده شهرکرد درباره علت عدم اعلام رسمی خاتمه برجام، اظهار داشته است که «برجام همچنان زنده است، زیرا برخی بندهای آن به نفع ایران است»! این سخنان در حالی بیان میشود که جناب آقای عراقچی اذعان دارد که قطعنامه ۲۲۳۱ خاتمه یافته است و سه کشور اروپایی و آمریکا هیچ تعهدی را انجام ندادهاند و ایران نیز از سال ۱۳۹۹ اجرای تعهدات را متوقف کرده است. اما آیا برجام بدون پشتوانه قطعنامه شورای امنیت و با خروج رسمی آمریکا و بیتعهدی اروپا اساساً وجود خارجی دارد؟ پاسخ روشن است: خیر.
ابراهیم رضایی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی اعلام کرد که وزیر امور خارجه در پاسخ به سؤال احمد راستینه نماینده شهرکرد اظهار داشته: «جمعبندی آن است که قطعنامه ۲۲۳۱ خاتمه پیدا کرده اما برجام خاتمه نیافته و شورای عالی امنیت ملی باید تصمیم بگیرد؛ چون برجام غنیسازی ایران را به رسمیت شناخته و از نظر شورای امنیت معتبر است، لذا اعلام خروج نکنیم.»
واقعیت این است که برجام بدون قطعنامه ۲۲۳۱ چیزی جز مجموعهای از کاغذهای بیارزش نیست که حتی در بایگانی وزارت خارجه هم جایگاهی ندارد.
آیا چیزی به نام «توافق» باقی مانده است؟
وقتی اصلیترین طرف مورد نزاع ـ یعنی ایالات متحده آمریکا ـ بهصورت رسمی در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، و سه کشور اروپایی نیز نهتنها هیچیک از تعهدات خود را انجام ندادند بلکه در همه موارد در کنار واشنگتن ایستادند، آیا چیزی به نام «توافق» باقی مانده است؟
از منظر حقوق بینالملل، توافق زمانی معنا دارد که طرفین به تعهدات خویش پایبند باشند و در کنار آن پشتوانه حقوقی از منظر حقوق بینالملل برای آن وجود داشته باشد، این در حالی است که در اینجا هیچکدام از اعضای غربی به وعدههای خود عمل نکردهاند.
برجام بدون قطعنامه ۲۲۳۱ از منظر حقوق بینالملل به شکل رسمی هم مرده است
برجام از ابتدا هم نه یک معاهده بود و نه حتی توافقی الزامآور و تنها سندی که به شکل نیم بند برای آن وجاهت حقوقی ایجاد میکرد، قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بود. قطعنامهای که در سایه اشتباه بزرگ تیم مذاکرهکننده ایرانی، با پذیرش سازوکار خطرناک «وتوی معکوس» در مکانیسم اسنپ بک، عملاً هرگونه حق دفاعی ایران را سلب و دست دشمن را برای بازگرداندن تحریمها بدون هیچ کیفری باز گذاشت.
با پایان عمر قطعنامه ۲۲۳۱، برجام دیگر هیچ جایگاه حقوقی ندارد. حتی اگر فرض کنیم که متن توافق همچنان روی کاغذ باقی است، در عمل نه طرفی متعهد به اجرای آن است و نه نهادی برای تضمین آن وجود دارد. برجام امروز مانند بنایی است که ستونهایش فرو ریخته و تنها دیوارهای ترکخوردهاش باقی مانده است.
از ابتدا هم فاقد ضمانت اجرا بود
تجربه هفت سال گذشته نشان داد که نه تنها سازوکار قطعنامه 2231 هیچ بازدارندگی برای غرب نداشت بلکه عملاً به ابزاری برای تهدید ایران بدل شد. شورای امنیت هم در برابر نقض آشکار تعهدات آمریکا و اروپا هیچ واکنشی نشان نداد. در واقع، همان نهادی که قرار بود پشتوانه اجرای برجام باشد، خود به شریک جرم در نقض آن تبدیل شد. این همان واقعیت تلخ حقوق بینالملل است که در آن زورگویی جای حق را میگیرد.
سؤال اساسی: کدام بند برجام به نفع ایران بود؟
آقای عراقچی گفته است: «چون برخی بندهای برجام به نفع ایران است، تصمیم گرفتیم در آن بمانیم.» اما پرسش اساسی از جناب آقای وزیر این است که دقیقاً کدام بند؟ آیا منظور ایشان از بندهای مفید همان محدودیتهای بیپایان و ابدی است که از سوی مذاکرهکنندگان برجام و به شکل غیرقانونی از طرف ملت ایران پذیرفته شد، یا محدودیتهای برجام بر تعداد سانتریفیوژها، سطح غنیسازی و حجم ذخایر اورانیوم است یا تعهد به بازطراحی و در عمل نابودی راکتور آبسنگین اراک که ستون مهم و قدرت ساز برنامه هستهای ایران به شمار میآمد؟ یا نظارتهای فراپادمانی بازرسان آژانس؟ اگر اینها منفعت است، پس زیان چیست؟
غنیسازی، حقی مسلم بر اساس NPT
یکی از توجیههای عجیب درخصوص برجام که به شکل متمادی از سوی مذاکرهکنندگان وقت مورد اشاره قرار میگیرد به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی ایران در برجام است. این در حالی است که اساسا حق غنیسازی طبق هیچ معاهده و پیمان بینالمللی از هیچ کشوری سلب نشده است و حق غنیسازی ایران نیز هیچگاه نیاز به تأیید برجام نداشت. بر اساس ماده ۴ معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، تمامی اعضا بدون تبعیض از حق تحقیق، توسعه، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز برخوردارند. بند دوم همین ماده نیز کشورهای دارای فناوری هستهای را موظف میکند دانش و فناوری را در اختیار سایر کشورها قرار دهند. بنابراین، حق غنیسازی حقی مسلم و ذاتی برای اعضای NPT است، نه امتیازی که غرب بخواهد آن را «به رسمیت بشناسد». اینکه برخی هنوز برجام را منبع حق غنیسازی معرفی میکنند، نشان از نادیدهگرفتن همین اصول بدیهی دارد.
برجام نه حق داد، نه منفعت آورد
در طول ده سال گذشته، برجام حتی یک گام کشور را به سمت منافع وعده داده شده سوق نداد. نه تحریمها لغو شد، نه سرمایهگذاری خارجی انجام شد، نه حتی حساب بانکی ایران در خارج از کشور گشوده شد.
به گفته خود ظریف، اروپا یازده تعهد داشت که هیچکدام را انجام نداد. همان کسی که میگفت برجام سایه جنگ را از کشور برداشت، پس از حضور در مونیخ در زمان دولت دوازدهم اعتراف کرد که «برجام حتی باک هواپیمای من را هم پر نکرد». این جمله کوتاه، خلاصه همه آن چیزی است که از برجام باقی مانده است.
برجام و قطعنامه 2231 نه جنگ را از کشور دور کردند و نه مانع تحریم شدند بلکه در عمل بیشتر از دوران قبل از برجام تحریمهایی به ایران تحمیل شد که فروش نفت ایران را در روزهای پایانی دولت روحانی به 200 هزار بشکه در روز رسانده و در دهمین سال حیات برجام و 2231، جنگ نیز بر کشور تحمیل شد.
مرگ برجام، مرگ یک توهم
با پایان قطعنامه ۲۲۳۱، برجام نه از نظر حقوقی و نه از منظر سیاسی دیگر وجود ندارد. اما مهمتر از مرگ حقوقی، مرگ سیاسی و مفهومی آن است. برجام از ابتدا بر توهمی بنا شد که غرب قابل اعتماد است و حقوق بینالملل قادر است جلوی زورگویی قدرتهای بزرگ را بگیرد. این توهم، هزینهای سنگین بر کشور تحمیل کرد؛ از عقبماندن صنعت هستهای تا تحریمهای چندبرابری و نهایتا جنگی که به قیمت آسیب به تاسیسات هستهای کشور و شهادت عزیزترین سربازان کشور در جبهه نبرد و علم منجر شد.
حقوق بینالملل؛ تابع سیاست بینالملل نه حاکم بر آن
تحولات سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری نشان داد که حقوق بینالملل نه عامل، بلکه تابع سیاست بینالملل است. هنگامی که قدرتهای بزرگ تصمیم به تحریم، جنگ یا تغییر رژیم میگیرند، هیچ سند حقوقی توان ایجاد مانع برای آن را ندارد و تنها قدرت ملی است که این معادلات را بر هم خواهد زد. قدرتی که ضامن و پشتیبان منافع ملی است. منافعی که در برجام به خیال توافق با دشمن، برای ده سال به اسارت گرفته شد.
نمونه بارز آن، خود قطعنامه ۲۲۳۱ است. این قطعنامه نه مانع از اعمال تحریمهای جدید و سنگینتر بر علیه ایران شد و نه حتی توانست کوچکترین مانعی بر سر فشار غرب ایجاد کند. آمریکا در حالی که بهظاهر از توافق خارج شد، در عمل همچنان از مفاد آن برای تهدید ایران استفاده میکرد و اروپا نیز با سکوت، شریک جرم واشنگتن شد.
تحریم و جنگ در دوران برجام؛
پاسخ به ادعای «فصل هفتی»
خوب است تمام کسانی که هنوز هم از برجام به نیکی یاد میکنند به یاد داشته باشند که تحریمهای سنگینتر از دولت نهم و دهم، تهدیدات، ترورها، خرابکاریها و در نهایت حمله به ایران و جنگ ۱۲ روزه ۱۴۰۴ در زمانی رخ داد که برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ در حال اجرا بود. برخلاف ادعای دولت روحانی که میگفت قطعنامههای قبلی «فصل هفتمی» و خطرناک بودند، این در زمان برجام بود که تحریمها به شدیدترین سطح رسید و فروش نفت ایران به زیر ۲۰۰ هزار بشکه سقوط کرد.
بنابراین، نهتنها برجام سایه جنگ را از کشور برنداشت، بلکه به غرب فرصت داد تا زیر سایه «توافق»، فشار اقتصادی و امنیتی را چند برابر کند.