kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۸۵۷۳
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۱

شکـر نعمـت افزایش ظرفیت وجودی انسان

 
 
 علی جواهردهی
 از نگاه قرآن، ایمان مساوی است با اموری چون شکر، عدالت، قسط، صداقت، امانت، وفا و هر فضیلت اخلاقی که عقل فطری و نقل وحیانی بدان تاکید دارد؛ چنان‌که کفر مساوی با اضداد آنها از کفران، ظلم، کذب، خیانت و بی‌وفایی و هر رذیلت دیگری است که عقل فطری و نقل وحیانی از آن برحذر می‌دارد. بنابراین، همان گونه که پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه بر «خُلق عظیم» و متخلق به همه مکارم اخلاقی است، مسلمان و مؤمن حقیقی هم چنین است.(قلم، آیه 4؛ احزاب، آیه 21)
اصولا خدای «غنی حمید» هیچ نیازی به اعمال صالح انسان ندارد؛ زیرا خدا در کمال مطلق است و همین موجب می‌شود تا هیچ نیازی نداشته باشد، بلکه آن کسی که نیاز به اعمال صالح از ایمان و موارد پیش گفته دارد، خود انسان است که از نظر ساختاری و هویتی گرفتار «فقر» و نیاز شدید در ایجاد و بقا به خدای سبحان است.(فاطر، آیه 15؛ محمد، آیه 38) از همین‌رو، شکر نعمت‌ها چیزی جز تحقق افزایش ظرفیت وجودی و کمالی و زیادت برای انسان نیست و او با شکر نعمت نه‌تنها بقای نعمت یا افزایش آن را تضمین و تامین می‌کند، بلکه ظرفیت‌های وجودی و کمالی خویش را افزایش می‌دهد؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد شما را زیادت بخشم و افزون خواهم كرد؛ و اگر ناسپاسى کنید، قطعا عذاب من سخت‏ خواهد بود؛ و موسى گفت: اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد، بى‏‌گمان خدا بى‌‏نياز ستوده صفات است.(ابراهیم، آیات 7 و ۸)
همچنین قرآن در جایی دیگر می‌فرماید: و براستى لقمان را حكمت داديم كه خدا را سپاس بگزار! و هر كه سپاس بگزارد، تنها براى خود سپاس مى‏‌گزارد؛ و هر كس كفران كند در حقيقت ‏خدا بى‌‏نياز ستوده است.(لقمان، آیه ۱۲)
از نظر قرآن، ریشه کفر و کفران یکی است؛ زیرا کافر در اصل لغت به معنای کشتکاری است که بذر را در زمین‌، نهان می‌کند؛ بنابراین، کسی که کفر می‌ورزد، حقایق هستی به ویژه نور هدایت فطری که انسان را به سوی خدا و کمال مطلق هدایت می‌کند دفن می‌کند؛ از همین‌رو نسبت به خدا و نعمت‌های الهی از جمله نعمت وجود خویش کفر و کفران کرده و با ناسپاسی آن را منکر می‌شود؛ در حالی که مؤمن با شکر نعمت و ابراز آن نه‌تنها دنبال بهره‌برداری از نعمت‌ها است، بلکه بر آن است تا با تخلق به اخلاق الهی سعه وجودی خود را چنان افزایش دهد که خدایی شود. 
اهمیت و آثار شکرگزاری
شکر، شناخت احسان و نشر آن(لسان العرب، ج 7، ص 170) و به تعبیر دیگر، تصوّر نعمت و اظهار آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 461)
با نگاهی به آموزه‌های قرآن، می‌توان سه قسم از شکر را مطرح کرد که شامل موارد زیر است: 1. شکر قلبى که یادآورى نعمت است؛ 2. شکر زبانى که سپاسگزارى و ستایش بر نیکى احسان‌کننده و صاحب نعمت است؛ 3. شکر سایر اعضاى بدن که به کارگیرى و صرف آن در جاى خود است.
مراد از اینکه خدا «شاکر و شکور» است.(تغابن، آیه 17؛ فاطر، آیات 30 و 34؛ شوری، آیه 43)، همان انعام و احسان بر بندگان و دادن پاداش نیک به عبادت بندگان(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 461) یا رشد اعمال نیک آنان و اعطاى پاداش مضاعف به آنها است.(لسان العرب، ج 7، ص 170)
بنابراین، اگر خدا در مقام شکور به بندگان خویش با انواع گوناگون احسان می‌کند و نعمت می‌بخشد، پاداش اعمال صالح ایشان را می‌دهد و به رشد و اعمال نیکشان کمک می‌کند و انسان باید در برابر خدای «غنی حمید» (بی‌نیاز ستوده) که به وی در اشکال گوناگون از جمله نعمت وجود، نعمت هدایت، نعمت اسلام، نعمت ولایت و مانند آنها احسان کرده و می‌کند، سپاسگزار بوده و به اشکال سه‌گانه پیشین این سپاس خویش را به نمایش گذارد.
اصولا از نظر قرآن، انسان با شکر نعمت، حقیقت وجودی خویش را به نمایش می‌گذارد؛ بنابراین، با شکرگزاری می‌تواند انسانیت خویش را نشان دهد و جایگاه شایسته خلافت الهی خویش را به نمایش گذارد؛ زیرا نور هدایت فطری در انسان او را به سوی شکر می‌کشاند تا به عنوان آیت عظمای الهی نمایشی از خدای غنی حمید باشد و هم از عیب و نقص موجود برهد و در سایه شکرگزاری به کمال بایسته و شایسته خویش برسد و از «ظلمات» عیب و نقص به سوی «نور» کمالات اسمای الهی برود و با افزایش ظرفیت وجودی، خدایی شود.(ابراهیم، آیات 5 تا 7؛ انعام، آیات 52 و 53) از همین‌رو انسان مؤمن همان انسان شاکر و انسان کافر همان انسان کفران‌کننده و ناسپاس است(انسان، آیه 3)؛ زیرا مؤمن با همه هستی خویش (انعام، آیه 6) بر آن است تا شناخت خود از حقایق هستی از خدا و احسان و نعمت‌هایش را به نمایش گذارد؛ در حالی که کافر با کفران نعمت و پوشاندن حقیقت خدا و نعمت‌هایش نمی‌گذارد تا نور حقیقت و هدایت در جانش بتابد و به سوی کمال برود.
با نگاهی به تعالیم قرآن معلوم می‌شود که نعمت‌های الهی همه هستی را در بر گرفته است؛ اما برخی از آنها از ارزش والا و برتری برخوردارند که شامل نعمت نور هدایت فطری(طه، آیه 50)، نور اسلام(مائده، آیه 3)، نور ولایت(همان) و مانند آنها است. بنابراین، کسی که کفر و کفران می‌کند، نور حقایق را می‌پوشاند و به ظلمات می‌رود، در حالی که مؤمن با ایمان خود و تجلیات آن در زندگی دنیوی، شکر و سپاس خویش را از همه داده‌های الهی و آیات نورانی آن در تکوین و تشریع به نمایش می‌گذارد.(ابراهیم، آیات 5 تا 7؛ انعام، آیات 52 و 53؛ نمل، آیات 19 و 40)
شکر نعمت با حقیقت ایمان و کفران نعمت با کفر، یکسان و مساوی است؛ زیرا مؤمن با شکر نعمت، حقیقت وجودی خویش را با ملکوت پیوند می‌زند که همان خدای غنی حمید و آیات تکوین و تشریع آن است؛ در حالی که کفران نعمت به معنای پوشاندن نور هدایت در وجود خویش و آیت بودن آیات الهی است. پس هر کسی شاکر باشد، ارتباط خویش را با ملکوت نفس خویش که همان «روح الله» و نور آن است، تحکیم می‌بخشد، در حالی که کفران‌کننده، این پیوند را نادیده گرفته و به ظلمات فرو می‌رود.(لقمان، آیه 12؛ نمل، آیه 40؛ ابراهیم، آیات 5 تا 7؛ رعد، آیه 11) شکر نعمت موجب اطمینان از بقای آن می‌شود، در حالی که کفران نعمت موجب نقمت و از دست رفتن نعمت می‌گردد.(نحل، آیه 112؛ سباء، آیات 15 و 16)  همچنین شکر نعمت در قول و فعل موجب می‌شود تا نعمت‌های الهی برای انسان افزایش یافته و موجبات رشد اقتصادی و بهره مندی بهتر و بیشتر فراهم آید.(همان) شکر، مساوی با رضایت الهی و کفران مساوی با غضب الهی است؛ چنان‌که ایمان و کفر چنین است؛ بنابراین، هر کسی طالب رضای الهی و رهایی از غضب خدا است، باید به ایمان و شکر اهتمام ورزد تا مورد رضایت الهی قرار گیرد(زمر، آیه 7)؛ زیرا نه‌تنها خدا شاکران مؤمن را عذاب نمی‌کند، بلکه با شکری از جانب خویش بر احسان و انعام خویش می‌افزاید(نساء، آیه 147) که تجلیات آن افزایش ظرفیت وجودی انسان و کمال یابی (ابراهیم، آیه 7) و افزایش حسنات و احسان الهی و نیز رهایی از غضب و عذاب اوست.(زمر، آیه 7؛ نحل، آیه 112؛ سباء، آیات 15 و 16؛ قمر، آیات 34 و 35)
تجلیات شکر و شیوه شکرگزاری
شکر با ذکر و تذکر ارتباط دارد؛ چنان‌که با ایمان پیوند می‌خورد؛ بنابراین، همان گونه که انسان مؤمن شاکر و انسان شاکر مؤمن است، همچنین انسان مؤمن ذاکر و انسان ذاکر مؤمن است. این ذکر در قالب تذکر نسبت به خدا و ذکر الله و توجه به آیات الهی خودش را نشان می‌دهد.(انسان، آیه 3؛ فرقان، آیه 62) 
بر اساس گزارش‌های قرآنی، اکثریت مردم با فجور و گناه تغییر در نور هدایت فطری عقلی خویش داده و آن را دفن می‌کنند تا جایی که به سبب زنگار گرفتگی و مهر شدن قلوب، کنش‌ها و واکنش‌های ایشان نسبت به انواع نعمت‌ها همراه با کفران نعمت و عدم استفاده درست آن در مسیر کمال خویش و دیگران است؛ از همین‌رو خدا اکثریت مردم را ناسپاس دانسته و تنها گروه اندکی از بندگانش را اهل شکر و ایمان می‌داند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 12 و 243؛ اعراف، آیات 10 و 17) انسان مؤمن شاکر کسی است که با علم و معرفت نسبت به خدا و نعمت‌هایش، در مقام شکر باطنی و ظاهری، اهل تذکر نسبت به نعمت‌ها و ایام الله، عبادت و بندگی، اهل سخن گفتن از آن و نیز بهره مندی درست از نعمت‌ها برای کمال‌یابی خویش و دیگران است که این همان حقیقت شکر و شکرگزاری است.(بقره، آیات 40 و 47 و 152؛ زمر، آیه 66؛ ضحی، آیه 11؛ ابراهیم، آیات 5 و 6)
بنابراین، شاکران حقیقی که اهل ایمان و بهره‌مند از نور هدایت فطری عقلی و نور هدایت اسلام و ایمان تشریعی و ولایت الهی و مانند آنها هستند، این شکر را در قلب با نیت خالصانه برای خدا به عنوان «مُنعم» و با زبان و سخن گفتن از نعمت(ضحی، آیه 11)، و یادکرد آن(بقره، آیات 40 و 47) و با استفاده درست از نعمت‌های الهی برای کمال‌یابی خویش و دیگران به نمایش می‌گذارند.(نمل، آیه 40) از این رو شاکران حقیقی با اموری چون: ایمان(نساء، آیه 147)، توحید و یکتاپرستی(انعام، آیات 63 و 64)، عبادت و بندگی خدا(بقره، آیه 172؛ نحل، آیه 114؛ زمر، آیه 66)، اطاعت و انجام تکالیف الهی(مائده، آیات 6 و 89)، رعایت تقوای الهی(آل عمران، آیه 123)، استقامت در دین(آل عمران، آیه 144)، رفتارهای حکیمانه در قول و فعل(لقمان، آیه 12)، یادکرد نعمت‌ها(بقره، آیات 40 و 47)، دعا و نماز(انعام، آیات 52 و 53) و مانند آنها شاکر نعمت وجود و دیگر نعمت‌های الهی می‌شوند و در این امور کم نمی‌گذارند.