سکوت عالمانه و جاهلانه و آثار آن
حسن خرسندی
سکوت یا خاموشی یک فعل از افعال مکلفین است که میتواند احکام پنجگانه بر آن بار شود؛ زیرا برخی از سکوتها از مصادیق سکوت عالمانه و ارزشی و برخی دیگر از مصادیق سکوت جاهلانه و ضد ارزشی است. بنابر این نمیتوان بیتوجه به موارد و مصادیق، حکم کلی به ارزشی یا ضد ارزشی بودن سکوت کرد.
نویسنده در این مطلب درباره برخی مصادیق سکوت عالمانه و جاهلانه و آثار آن سخن گفته است.
***
اقسام سکوت و آثار آن
سکوت یا خاموشی در ساحات عرفانی بسیار با اهمیت دانسته شده تا جایی که مولوی تخلص شاعری خویش را «خموش» قرار داده است. شگفت اینکه در گذشته روزهای به نام «روزه سکوت» در شرایع پیشین وضع شده بود و حتی بر اساس گزارشهای قرآنی، یکی از نشانههای پذیرش دعای حضرت زکریا(ع) از سوی خدای شنوای دانا، عدم توانایی تکلم آن حضرت به اراده الهی با حفظ سلامت و بدون هیچ بیماری است.
سکوت برای شنیدن قرآن با جان و دل، یکی از مهمترین احکام الهی است که مؤمنان باید بههنگام تلاوت قرآن بدان عمل کنند، در حالی که جاهلان از منافقان و کافران و مشرکان جان دل به نوای آسمانی قرآن نمیسپارند.
به نظر میرسد که هدف از فرمان الهی سکوت و گوش دادن برای استماع، همان «حضور قلب» باشد که در نماز بدان اهتمام میشود؛ زیرا قلب آدمی به هزار جا میرود و بسیار فرّار است تا جایی که گاه آدمی نمازش تمام میشود و همه اذکار و اعمال نماز را به شکل صحیح به جا میآورد، ولی هیچ حضور قلبی نداشته است؛ همچنین بههنگام قرائت قرآن یا استماع آن نیز چنین چیزی اتفاق میافتد. پس نمیتوان تنها به سکوت و استماع ظاهری بسنده کرد، بلکه لازم است تا با استماع و گوش جان سپاری به آیات قرآن و اهتمام به محتوا و مفاهیم آن، حقیقت سکوت و استماع را تجربه کرده و از آثار آن بهرهمند شویم.
بنابراین، میتوان از دو نوع سکوت پسندیده و ناپسند یا سکوت عالمانه و جاهلانه سخن گفت که آثار آن بسیار متفاوت است. بر این اساس، هر نوع سکوت و خاموشی را نمیتوان از مصادیق سکوت پسندیده بلکه عرفانی دانست؛ بلکه همانگونه که سکوت میتواند مفید و سازنده باشد، برخی از سکوتها بسیار ناپسند و زشت بلکه بر خلاف حکم الهی است؛ چرا که مثلا سکوت در برابر «ظلم»، ناروا و زشت و برخلاف عدالت و حکمت الهی است. پس اگر گفته میشود: هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد و هر سخنی را هر جا نمیتوان زد، هر نوع سکوت و خاموشی هم پسندیده و عرفانی نیست؛ زیرا سخن عالمانه در جای خود همچون سخن در برابر ظالم، بسیار ارزشیتر از سکوت است؛ و اگر برخی میگویند: «اگر سخن گفتن سیم و نقره است، سکوت زر سرخ و طلا است»، مراد از این سخنهای سیمین، همان سخنهای مباح و مستحب در برابر سکوت عالمانه متفکران است، نه سخنهای واجب و لازم؛ زیرا سخنهای عالمانه از نظر ارزشی، همسنگ و هموزن سکوت عالمانهای است که ارزش آن را زر و طلا دانستهاند. به سخن دیگر، ارزش سکوت یا سخن به اموری است که از جمله آنها «نکته سنجی، موقعیتسنجی، علمی» و مانند آنها میباشد. از همینرو در آموزههای قرآنی، بر اساس این امور، سکوت یا سخن ارزشی یا ضد ارزشی دانسته میشود تا جایی که مثلا سخن گفتن در هنگام قرائت قرآن از سوی دیگران به معنای نهتنها بیاحترامی نسبت به قاری و قرآن است، بلکه نوعی اهانت به خدای سبحان میباشد؛ زیرا قرآن سخن خدا است و وقتی قرآن خوانده میشود این خداست که با انسان سخن میگوید؛ چنانکه نماز سخن گفتن بنده با خدا است؛ بنابراین، لازم است تا در هر دو موقعیت یعنی قرائت قرآن یا نماز، سکوت به معنای حقیقی حاکم باشد که همان حضور قلب است. سکوت در برابر فساد و عدم اقدام نسبت به فریضه واجب امر به معروف و نهی از منکر، گناهی بزرگ است تا جایی که خود ساکتین به عنوان موافقین با فساد مفسدان شناخته و همسنگ آنان عذاب میشوند. در داستان اصحاب السبت ساکتین در برابر ماهیگیری و صید روز یکشنبه فاسقان گناهکار و مخالف قانون، عذاب شدند و تبدیل به میمون و بوزینه گشته و مسخ گردیدند.(اعراف، آیات 163 تا 165)
قرآن امّتهاى پیشین را به دلیل سکوت در برابر فساد سرزنش میکند(هود، آیه 116)؛ چرا که در میان آنان افراد آمر و ناهی نبود و اکثریت اهل سکوت بودند و تنها گروهی اندک از ایشان نهی میکردند و نهی آنان تاثیری نداشت؛ بنابراین، اگر اکثریت فاسدین و ساکتین در میان امتها نبودند، هرگز امتها گرفتار عذاب استیصال و ریشهکنی و هلاکت نمیشدند. به سخن دیگر، از نظر قرآن، سکوت در برابر فساد و ظلم و دیگر منکرات، عملی ضد ارزشی، بلکه گناه است که موجب هلاکت امتها میشود.(همان؛ اعراف، آیات 164 و 165)
بر همگان به ویژه عالمان است تا در برابر فساد و منکرات و از جمله فساد مالی سخن بگویند و سکوت نکنند؛ در حالی که بسیاری از عالمان در امت یهود اینگونه عمل کردند و خشم خدا را برای خود و امت به ارمغان آوردند.(همان؛ مائده، آیه 63)
همچنین لازم است تا در برابر سخن لغو و یاوهگویی سکوت نکرد. اصولا مؤمنان عالم به معارف وحیانی باید در برابر لغو و یاوهگویی دیگران سکوت نکنند و سخن مناسب و به جا داشته باشند بیآنکه مقابله به مثل کنند و همانند آنان لغو و یاوهسرایی داشته باشند؛ زیرا مؤمن از لغو اجتناب میکند، ولی سکوت هم نمیکند.(قصص، آیات 52 و 55)
باید توجه داشت که مراد از «اعرضوا» در آیه فوق عمل مؤمنان در ترک مقابله به مثل است که همانند مخالفان عمل نمیکنند که بر خاسته از جهالت عقلی و علمی است.(المیزان، ج 16، ص 55)
از نگاه قرآن، یکی از مصادیق سکوت ارزشی و عدم سخن گفتن، عدم پرداختن به موضوع «ذات الله» است؛ زیرا انسان هر چه تعقل و تفکر داشته باشد، دسترسی به ذات الهی نخواهد داشت و سخن گفتن درباره ذات را میتوان از امور «لغو» دانست؛ زیرا چنان سخنانی برخاسته از جهالت عقلی و علمی است که شخص وارد عرصه «ذات الله» میشود که بیرون از دسترس عقل و اوهام انسانی است؛ چرا که خدای نامتناهی و غیر محدود را نمیتوان در حدود علمی عقلی و تفکری خویش در آورد که بسیار محدود و ناقص است. بنابراین، اگر سخنی گفته میشود باید در ساحت صفات و افعال الهی باشد.
(نجم، آیه 42)
امام صادق(ع) در تبیین تفسیری یکی از وجوه باطنی آیه پیش گفته فرموده است: خداوند- عزّوجلّ- مى فرمايد: «و أنّ إلى ربّك المنتهى»، يعنى تمام امور به پروردگار منتهى مى شود، پس هر وقت سخن به خدا رسيد، از حرف زدن خوددارى كنيد.(الكافى، ج 1، ص 92، ح 2؛ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 171، ح 98)
متعلم و آموزنده دانش موظف است در برابر استاد سکوت و خاموشی پیشه کند و بیجا و بیهنگام و بدهنگام سخن نگوید و پرسشی را طرح نکند، بلکه اجازه دهد تا استاد سخن و عملش را تمام کند و اگر حق مطلب ادا نشد آنگاه سخن بگوید و پرسشی داشته و اعتراضی نماید؛ جالب این است که گروهی از شاگردان اینگونه نیستند؛ زیرا نمیتوانند به سبب بیعلمی و بیخبری صبر کنند و عجولانه سخن میگویند و جاهلانه عمل میکنند و به خود و استاد زحمت میدهند؛ چنانکه حضرت موسی(ع) نیز اینگونه در مواجهه با خضر(ع)، این عالم به علم لدنی عمل کرد؛ زیرا اعمال و رفتار خضر(ع) فراتر از اعمال و رفتار یک انسان عادی و برخاسته از علم لدنی وحکمتهای خاص الهی بود که حضرت موسی(ع) بدان هیچ آگاهی و اطلاعی نداشت.
(کهف، آیات 61 تا 82)
به هر حال، از نظر قرآن، سکوت کردن و سخن گفتن خوب است که به جا باشد، و گرنه هر سکوت و سخنی ارزشی یا ضد ارزشی نیست، بلکه بر اساس موقعیتها و مناسبتها ارزشی یا ضد ارزشی میشود.