شبی که سلام و سلامت است و غفران و رحمت
زهرا آذربایجانَ
و تو چه میدانی ارزش شب قدر را که برتر از هزار ماه است و قرآن خود گواهی اعلم است بر کریم بودن این شب. شبی بزرگ که مقدرات زمینیها در آسمان رقم میخورد. شبی که ارزش آدمیان را محک میزنند و عاشقان ناز معشوق را میکشند. شبی که حقیقت آن امالائمه، فاطمه صدیقه(س) است و سلامت است تا صبح. شبی که روح و ملائکه هبوط میکنند بر فرش زمین و در آمد و شدند برای پیغامبری پیام مخلوق برای خالق.
شیطان در بند است وخشمناک از ریزش گناهان در این شب. شبی که مقدرات نازل میشود بر قلب نازنين امام عصر(عج) غریب ما. سه شبی در سال که امن است و سلامت. روح است و ریحان. بهجت است و رضوان. عفو است و غفران و جبران هرچه خسران.
همان شب پر از قدری که فرق امیرالمؤمنین علی را میشکافد کینههای تلنبار شده از عدالتی شیرین. همان شبی که ارزش علی را که اعلیالله مقامه بالا هست، آنقدر بالا میبرد که تا قیامت بگویند: علی را در نماز کشتند. آری، تو راست میگویی اسدالله غالب راههای آسمان را بهتر میشناسی و آسمانیان هم تو را. مگر جز تو و شمشیر تو و قلب پاک تو اذن الله! کسی میتوانست اینگونه سرسپرده محمد شود؟ ابالحسن هرچه نیکویی! باید پر بکشی در شب قدر هم! درک منزلت والای تو از توان شبهای معمولی ما که به بطالت میگذرد، خارج است.
تو اول مظلوم عالمی جان عالم به فدایت! عشقباز پاکباخته از جان دست شسته! وصی و نفس پیغمبر! فاروق اعظم و صدیق اکبر، ابوتراب! حیدر بدر و حنین و خیبر! داماد و پسر عموی رسولالله(ص) شوهر بتول و پدر حسن(ع) و حسین(ع)... اولین تصدیقکننده خاتمالنبیین(ص) امشب دردهایت را چاه نمیشنود حقیقت شب قدر، مادرمان فاطمه(س) به پیشوازت آمده. اوست که قدرت را میداند، اندازه دلت را و خارهای مانده در گلویت.
جر تو احدالناسی در عالم، لیاقت برادری با محمد مصطفی(ص) و همسری فاطمه زهرا(س) را ندارد که تویی باب ورود به اقیانوس عظیم وجود پیامبر که دانش تراوش میکند حتی از نگاهت. مرتضی ابوطالب ولیالله مادرت فاطمه و برادر جعفرطیار.
خودت گفتهای: بهای جان آدمها بهشت است خود را ارزان مفروشید! میشود به جان حقیقت این شب و دلی که پشت در و دیوار از نبودن زهرایت شکست، جان ما را با قیمت خودت خریداری کنی ای تقسیمکننده بهشت و دوزخ!