kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۳۷۰۹
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۷

تا پای جان

 
 
هر صبح که پدربزرگ بعد از نماز صبح دعا می‌کرد، دو جمله‌اش تکرار می‌شد:
«خدایا به مادران سلامتی بده و هیچ پدری را شرمنده زن و بچه‌اش نکن.»
یک روز پرسیدم: «چرا برای پدرها هم سلامتی نمی‌خواهی؟»
گفت: «پدری که سالم باشد اما شرمنده خانواده‌اش شود، آرزوی مرگ خواهد کرد.»
خیلی فکرم درگیر شد. تازه فهمیدم چرا بابا هر روز قبل از بیدار شدن ما سر کار می‌رود و بعد از خوابیدن ما برمی‌گردد. چقدر تن خستگی‌اش برایم معنادار شد و مقدس.
نمی‌توانم منکر شوم که تا بابا هست، اصلاً نمی‌پرسم قیمت فلان جنس چند است یا فلان مسئله چه طور حل شد. پشتم به کوه گرم است و حالا این کوه در مقابل چه ایستاده تا من آسیب نبینم...
خدا می‌داند چه شب‌ها که عمداً دیر آمده تا ما شرمندگی‌اش را نبینیم و چه روزهایی زودتر رفته تا چروک دست‌ها و چین پیشانی‌اش دلمان را نشکند...
پدر یعنی تمام سهم من از استواری
پدر یعنی همیشه تا همیشه بردباری
پدر رنج است و درمانی ندارد
پدر گنج است و پنهانی ندارد
پدر تا پای جان، تا پای جان است
پدر جان جهان و جاودان است
محدثه خوشی