kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۶۵۳
تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

رومئو و ژولیت تجربه برای یک موضوع نمایشی

 

عزیزالله محمدی (امتدادجو)

نمایشنامه «رومئو و ژولیت» یکی از معروف‌ترین و تراژدیک‌ترین آثار نمایشی است که در سرتاسر جهان به دلیل دارا‌ بودن بار دراماتیک مورد توجه است و اجراهای غیر‌قابل شمارشی از آن توسط هنرمندان به روی صحنه رفته؛ در جشنواره تئاتر امسال نیز شاهد یک اجرای متفاوت از آن در سالن ایرانشهر بودیم.
ماجرای نمایش رومئو و ژولیت حول محور عشق دور می‌زند؛ ولی عشق انواع و اقسام دارد. شدت این عشق از آنجایی معلوم می‌شود که دو دلداده نه‌تنها برخلاف مراسم و تمایلات خانواده خود به‌ هم نزدیک می‌شوند؛ بلکه جان شیرین خود را نیز در این راه به این امید که در عالم ارواح به وصال یکدیگر نائل شوند؛ فدا می‌کنند. 
کارگردان این نمایش، آرمین حمدی‌پور با علم بر اصالت و اهمیت «موضوع نمایش» که بایسته‌ترین و ابتدائی‌ترین اصل نمایش است؛ رشته‌ای از فکر و اندیشه شاعرانه و عاشقانه را در پرده‌های مختلف به روی صحنه برد و در حدود 10 پرده متفاوت از هم اما با یک روایت واحد از موقعیت عاشقانه رومئو و ژولیت، قد کشید.
این نمایشنامه با‌ جنگ و اختلاف شدید بین دو خانواده کاپیولت و مونتاگیو آغاز می‌شود که در خاندان مونتاگیو پسری است به نام رومئو و در خانواده کاپیولت دختری است معروف به ژولیت که عشق و علاقه بین این دو جوان به حدی شدید است که اختلاف قدیمی بین دو خانواده خود را هم فراموش کرده‌اند.
پدر و مادر ژولیت دختر خود را وادار ساخته‌اند که با کنت پاریس ازدواج کند و چون این کار مخالف میل ژولیت است برای چاره‌جویی به راهب نیک‌نهادی پناه می‌برد تا در این مشکل از او طلب یاری کند. راهب به او یاد می‌دهد که دارویی قوی برای خواب به دست بیاورد و شب پیش از عروسی آن را بخورد و او در اثر خوردن آن دارو چنان به خواب می‌رود که تا 42 ساعت همه او را مرده می‌پندارند. همین کار سبب می‌شود که ماجرای جان‌خراشی برای این دو عاشق دلداده پیش آید.
رومئو از همه‌‌جا بی‌خبر وقتی شایعه مرگ معشوق خود را می‌شنود به جایگاه او می‌شتابد و چون او را مرده می‌پندارد زهر می‌خورد و در کنار دلدار جان می‌سپارد.
هنگامی که ژولیت از خواب بیدار می‌شود و جسد بی‌جان رومئو را پهلوی خود می‌یابد او نیز جان خود را فدا می‌کند و به دلدار ملحق می‌شود.
حضور ضد‌شخصیتی به نام کنت پاریس که عامل شکل‌گیری تراژدی است، کنش‌های قصه را در مراحل مختلف ایجاد می‌کند و پرده اول نمایش صحنه‌ای آرمین احمد‌پور اشاره به حقیقت واقعه نمایشی رومئو و ژولیت دارد که در آن ژولیت در بستر خانوادگی خود و در اصالت اشرافی به سر می‌برد و شخصیت‌های فرعی مثل مادرش و یا خدمتکاران هر‌کدام به نحوی در تصمیم‌گیری او برای اجرای تصمیمش دخیل می‌شوند.
به دلیل هویت شناخته شده نمایشنامه رومئو و ژولیت برای تماشاگر حرفه‌ای تئاتر، شروع این نمایش با بازی‌های ضعیف در موقعیت صرف غذا و پشت میز غذا‌خوری اشرافی است که تماشاگر انتظار دارد بازی‌هایی در حد و اندازه نام نمایشنامه ببیند، اما صحنه کاملا در تصنع ایجاد‌شده بازی‌ها و میزانسن‌های ساکن و کسل‌کننده و خسته‌کننده پیش می‌رود که به یک‌باره سبک نمایشی به سمت رئالیستی‌بودن می‌رود و بازی‌ها از متن نمایش رومئو و ژولیت به سمت دیالوگ‌های محاوره‌ای و چالش‌های بازیگران برای حضور در صحنه سوق پیدا می‌کند.
لحظه تغییر لحن و دایره واژگان بازیگران از متن نمایشی کلاسیک به متن محاوره‌ای و مواجهه با صحنه بازی و تقابل‌های بازیگران روی سن برای اثبات وجود و حضور و بازی خود، لحظه‌ای است که تماشاگر با شوکی از خستگی و کسلی خارج می‌شود و متعجب و کنجکاو به دنبال ارتباط‌ها و مفاهیم روی صحنه می‌گردد.
پرش از صحنه شناخته شده و کلاسیک به دنیای وسترن اما با همان شخصیت‌ها و با همان درون‌مایه عاشقانه و موانع موجود قصه رومئو و ژولیت که در طول زمان و مکان با همان نام‌ها سفر کرده‌اند و بموقعیت‌های متفاوت رسیده‌اند با تأثیر‌پذیری از فرهنگ هر دوره و هر مکان به پیش می‌رود و با طنزآمیزی‌، رفتارهای عاشقانه را روی صحنه خلق می‌کنند که تماشاگر با دیدن این صحنه‌ها و تطبیق واقعیت موجود در موقعیتی مثل فیلم‌های وسترن و یا پدر‌خوانده و... به آشنازدایی می‌رسد.
استفاده از موسیقی‌های شناخته شده‌ای مثل مونامو برای صحنه‌های عاشقانه در موقعیت وسترن، توانست بازی‌های تقریبا سرد را برای تماشاگر بقبولاند و در انتظار موقعیت‌های بعدی قرار بدهد.
تعمیم عین وقایع صورت گرفته در اصل داستان رومئو و ژولیت به پرده‌های بعدی بدون انقطاع از پرده‌های قبلی، یکی از نقاط قوت این کار بود که هر موقعیت و پرده بعدی را از دل پرده و موقعیت قبل استخراج کند.
استفاده از کلیپ‌هایی که در موقعیت‌های بیرونی و از قبل ساخته شده بود و شخصیت‌پردازی از بازیگرانی که روی صحنه هستند با تشخص بخشی به موضوع در ابعاد اجتماعی و پخش آن از ویدیو وال، حسی از همراهی تماشاگران را به همر‌اه داشت که علاوه‌بر حس‌آمیزی، بار طنز را نیز افزایش داده بود و تیتر‌نویسی و معرفی موقعیت‌های جدید حتی مخاطب غیر‌آشنا به اصل قصه را نیز با خود همراه می‌کرد.
دیالوگی از ژولیت «یگانه عشق من از یگانه نفرینم شروع خواهد شد» با همراهی موسیقی صحنه توانست سالن را در فضای عاشقانه واقعی غوطه‌ور کند که در هر تعویض پرده رنگ متفاوتی از نور را شاهد بودیم و به‌ویژه در پرده اجرای صامت هنرنمایی بازیگران به‌خوبی به چشم آمد که بدون استفاده از دیالوگ هر آنچه در پرده‌های ماقبل و مابعد بود را در این پرده نیز با همان تعداد کاراکتر به نمایش در آوردند.
ایجاد ورژن‌های جدید و متوالی از رومئو و ژولیت حتی در آسیای شرقی یا در فرهنگ ما اما با همان نام‌ها منتج به پرده نهائی شد که در قالب تضاد‌سازی فرهنگی با استفاده از موسیقی روبه‌رو بودیم و این واقعه یک ساختارشکنی مقابل چشم و گوش تماشاگر بود که فرهنگ شناخته شده خود را با چهره‌ای متمایز می‌دید.
ایجاد یک پرده جدید در کافه با الهام از فیلم زمستان تارکوفسکی (1970) که مثل صحنه‌های قبل یک راوی آگاه در آن حضور دارد ترکیب و تصویرسازی کاملا بدیع و نویی بود که می‌توان این پرده از کار را نقطه اوج کار دید و نور‌پردازی فوق‌العاده و استفاده از تصویر پس‌زمینه چنان عینی‌سازی شده بود که باورپذیری تماشاگر را به نسبت زیادی بالا می‌برد.
در این صحنه ترجمه متنی ارائه‌شده روی دیوار از روسی به فارسی و میزان‌های به‌کار گرفته به‌خوبی توانستند مفهوم زمانی عشق را در همه زمان‌ها به تصویر بکشند و ماهیت واحدی از عشق در ذهن‌ها شکل گرفت که در نهایت در این پرده ما شاهد‌ گریه فوق‌العاده واقعی و بازی خوب رومئو نیز هستیم و او توانست ضرب نهائی از عاشقی را به ذهن مخاطب وارد کند.
نمایش رومیو و ژولیت اجرا شده در جشنواره تئاتر فجر که در شب‌های آخر به نمایش در آمد مهارت بسط‌دادن داستان توسط یک نویسنده و یا کارگردان را در زمان‌های مختلف و مکان‌های مختلف به تصویر کشید که اگر موضوع دقیق و صحیحی برای نمایش با درون‌مایه اندیشه و انتقال مفهوم انتخاب شود حتما داستان یا نمایش حتی به‌رغم بعضی ضعف‌های دیگر می‌تواند کار خوب و قابل توجه و در‌خشانی شود. در واقع نویسنده و کارگردان باید به‌قسمی بتواند موضوع را در نمایشنامه خود بپروراند که هر‌کس بتواند همان‌طور که منظور نظر اوست آن را دریافت و درک کند. نمایش رومئو و ژولیت که با درون‌مایه عاشقانه شناخته شده است به‌خوبی در این نمایش به روی صحنه نمایان شد که گاهی انزجار و سایر احساسات را در مخاطب بر‌می‌انگیخت و مجموع حوادث شکل‌یافته در پرده‌های متوالی نتیجه و تجربیاتی جدید را در اختیار تماشاگران قرار داد.