kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۷۶۵۶
تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

استخفاف روزه و اعمال عبادی

 

بعضى روزه را به شكلى مى‏‌گيرند(حالا اين شوخى است) كه- العياذ باللَّه- اگر من به جاى خدا بودم اصلًا روزه اين‌ها را قبول نمی‌كردم. 
من افرادى را سراغ دارم كه اين‌ها در ماه رمضان‏ شب تا صبح را نمی‌خوابند اما نه براى اينكه عبادت كنند، بلكه براى اينكه مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هى چاى مى‏خورند و سيگار مى‏كشند، اول طلوع صبح كه شد نمازشان را مى‏ خوانند و مى‏خوابند،چنان بيدار مى‏شوند كه نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشينند سر سفره افطار.
آخر اين چه روزه‏اى شد؟! 
آدم شب تا صبح را نخوابد براى اينكه در حال روزه حتماً خواب باشد و رنج روزه را احساس نكند. آيا اين استخفاف به روزه نيست؟!
به عقيده من مثل فحش دادن به روزه است، يعنى اى روزه! من اين‌قدر از تو تنفر دارم كه مى‏‌خواهم رويت را نبينم! ما حج - بجا می‌آوریم- ولى به آن استخفاف مى‏ كنيم، روزه مى‏گيريم و به آن استخفاف مى‏كنيم،نماز مى‏خوانيم و به آن استخفاف مى‏كنيم، اذان مى‏گوييم و به آن استخفاف مى‏كنيم. حالا چطور به اذان استخفاف مى‏كنيم؟... خيلى افراد صيّت(خوش‌صوت)هستند و مى‏توانند خوب اذان بگويند اما اگر به آنها بگويى آقا برو يك اذان بلند بگو، نمى‏گويد. چرا؟
 چون خيال مى‏كنند اين كسر شأنش است؛ من اين‌قدر پايين هستم كه مؤذّن باشم؟!
آقا! بايد افتخار كنى كه يك مؤذّن باشى. علىبن ابىطالب مؤذّن بود، در همان وقتى كه خليفه بود هم مؤذّن بود. اين استخفاف به اذان است كه يك نفر ننگش بكند كه مؤذّن باشد يا مؤذّن‌بودن را بسته به شأن اشخاص بداند و بگويد: من كه از اعيان و اشراف هستم، از رجال و شخصيت‌ها هستم، من ديگر چرا مؤذّن باشم؟ اين‌ها همه استخفاف است.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آزادى معنوى) ج‏۲۳، صص: ۵۱۴-۵۱۳ 
با تلخیص و ویرایش