kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۵۸۴۱
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۵

محمود کاوه فرزند کردستان

 
 
ابوالقاسم محمدزاده
تمام فرماندهان دفاع مقدس برای ما عزیز، محترم و قابل تقدیرند. هرچه از آنها بگوییم و بنویسیم و نشر دهیم کم و ناکافی است. فرماندهان شهید خراسانی هرکدام به تنهائی دارای خصلت‌ها و شاخص‌ها و شایستگی‌هایی هستند که دیگر نظیرشان را تاریخ نخواهد دید. باید هرکدام را از نظر شخصیت نظامی، فرماندهی، بصیرت، اطاعت، ولایت پذیری، توکل و توسل، خلاقیت، جدیت و پشتکار، ابتکار و تدین و....مورد بررسی و شناخت قرار داد و خودشان را با خودشان و عملکردشان سنجید نه با دیگران. چه آنهائی که فانی فی الله شدند و به لقاءالله پیوستند و چه آنهائی که زنده‌اند و در حسرت یاران سفر کرده زندگی می‌کنند. 
شخصیت آنها از تمام ابعاد قابل قیاس با دیگران نیست و تکرار ناپذیرند. درباره خیلی از فرماندهان، اگر بنا بود عملیاتی انجام شود، اولا باید از بالا دستی‌ها (فرماندهی کل‌، فرماندهی قرارگاه‌ها و ستادها) دستور می‌رسید. 
سپس کار شناسایی انجام‌، سنگر و خط و حد عملیات معلوم‌، تدارکات و تسلیحات معین می‌شد و سپس برای انجام عملیات اقدام می‌کردند (ابلاغ دستور، ابلاغ، شناسایی، اطاق جنگ، تدارکات، نیرو و شرایط عمل) تا عملیاتی انجام دهند. اما در مورد شهیدکاوه اینها صدق 
نمی‌کند. 
تصمیم گیری، اتاق جنگ و فکر و سایر شرایطی که برای سایر فرماندهان متصور بود درباره کاوه صدق نمی‌کرد. عملیات‌های او بر حسب ابلاغ و اعلام و دستور فرماندهان بالاتر نبود و شرایط و زمان عملیاتش از قبل تعیین نمی‌شد بجز چند عملیات مشخص مثل قادر، والفجر 2 و 3‌، خیبر و... که دستوری و برحسب ابلاغیه بود. اما اکثر عملیات‌هایی که در کردستان انجام شد، بالبداهه بودند. اتاق فکر و طرح و عملیات و اجرا در عین واحد با همان امکانات موجود و بدون اطلاع قبلی و برنامه‌ریزی انجام می‌شد. 
کاوه را باید با کاوه سنجید؛ با عملیات‌هایش. با عملکرد و شرایط زمانی و مکانی اش. نه با دیگر فرماندهان و شهدا. کاوه را باید با کاوه مقایسه کرد. یعنی با کسی که مقام معظم رهبری در وصفش فرمودند: «محمود کاوه قبل از انقلاب شاگرد ما بودند و پس از انقلاب در بحث شهادت استاد ما» و این سخن حکیمانه راز بزرگی را در بر دارد که باید در حقیقتِ آن، کاوش کرد و چون دریای عمیقی در آن غور نمود. هرچند محمود کاوه در وصف خودش موقعی که خبرنگار از او خواست خودش را معرفی کند فرمود: «من محمود کاوه، فرزند کردستان.»
این نشان‌دهنده طبع بلند و خلوص کاوه بود و باید سخن او و فرمانده کل قوا را در محک بزرگی قرار داد؛ شاگردی که به مقام استادی برسد و در عین حال خودش را فرزند سرزمینی بداند که متعلق به آنجا نیست، اما تعلق خاطر دارد و درک عمیقی از وضعیت جغرافیایی منطقه و شرایط اقلیمی و شرایط فرهنگی و روحی و روانی مردم آن مرز و بوم داشت. کاوه را در ذهنم مرور می‌کنم؛ مربی آموزش تاکتیک در پادگان سردادور، گشت شب و ماجراهایش. 
کاوه را مرور می‌کنم در دوره آموزش نظامی؛ جدیت و صلابت و تدابیرش. چقدر سخت می‌گرفت و جدی بود! و در اوج سرمای زمستان وقتی لباس فرمش را در آورد و همه با تعجب او را نگاه می‌کردیم و با نیم‌تنه عریان و پای برهنه در میان برف شروع کرد به نرمش و نیروهای آموزشی با کراهت لباس از تن درآوردند و آرام به او پیوستند و سال‌های بعد در کردستان فهمیدیم لذت آن آموزش را.
کاوه را مرور می‌کنم در گشت شب‌ها و به جایی می‌رسم که یادآور شبی است که با او و محمود شاهدی به‌وسیله جیپ سیمرغ برای تعویض شیفت به سه راه فردوسی رفتیم و ایست و بازرسی ورودی شهر و ماجراهایش که خود قصه بلند بالایی از شجاعت و تدبیر و فرماندهی و مدیریت عملیات درگیری با منافقین و سربلندی بچه‌های سپاه در این درگیری با مدیریت کاوه و... تازه این سؤال در ذهنم به‌وجود می‌آید که محمود، آموزش جنگ شهری و چریکی را کجا آموخته بود که در آن صحنه و سایر صحنه‌های نبرد شهری با منافقین درخشید.
 همان‌گونه که گفتم؛ شهیدمحمود کاوه را باید در دل کارهایش شناخت و از زبان همرزمان و همنشینان او. چراکه هرکدام از آنها شمه و فصل کوتاهی از با او بودن را درک کرده‌اند. کاوه را باید در کلام آنهائی جست‌وجو کرد که ابتدا از شنیدن نامش یکه می‌خوردند و با دیدنش انگشت حیرت به دندان می‌گرفتند. کاوه را باید در حین عملیات سنجید و بعد از اتمام عملیات، از نتیجه کارش.
همه فرماندهان در شجاعت و رشادت و ولایتمداری‌شان الگوی نیروهای تحت امر خود بودند و شکی در هیچ یک از این خصلت‌های گفته شده در وجودشان و اصالت‌شان راه نمی‌یابد. و کاوه را باید در دل سیل جمعیتی جست‌وجو کرد که درست پس از شهادتش‌، پای برهنه در شهر ارومیه به دنبال تابوتش که بر دست‌ها - بهتر است بگوییم بر دل‌ها- تشییع می‌شد جست‌وجو کرد. در حالی که محمود کاوه نه ترک بود و نه کرد. و آن نتیجه زحمات و تلاش شبانه‌روزی‌اش برای برگرداندن آرامش به کردستان و امنیت به مردم و برادران کرد زبان و ترک زبان بود که خود را فرزند زادگاه آنان خوانده بود. و حالا در سالگرد عروجش، پیشنهاد می‌کنم در راستای بزرگداشت آن شهید والامقام؛ 
یک- فراخوان شعر، داستان و دلنوشته در رسای فرمانده شهیدمان، می‌تواند زمینه مناسبی برای گرامیداشت و شناخت او باشد؛ دو- پژوهش در زمینه نقش شهیدکاوه در کردستان با نگاه به مردم داری و دقت عمل کاوه، فرماندهی و مدیریت کاوه، حسن انتخاب نیرو و فرمانده‌ها، ارتباط متقابل فرماندهی و نیروها و بالعکس، تقابل و تعامل بین کاوه و سایر فرماندهان ارتشی و سپاهی اعم از فرماندهان قرارگاه‌ها و تیپ‌ها و لشکرها، حمایت از پژوهش و پایان نامه درخصوص سیره علمی و عملی کاوه در فرماندهی تیپ و لشکر ویژه شهدا، بررسی نقش میدانی کاوه، بررسی جلوه‌های فرماندهی و تدابیر عملیاتی و... مواردی از این قبیل، می‌تواند زمینه مناسبی برای گرامی داشت و شناخت این فرمانده قلب‌ها و محبوب همگان را فراهم آورده و جامعه مخاطب را در معرفی و شناخت هرچه بهتر او یاری کند و جاودانه بماند.
 خاک پای همه ایثارگران و رزمندگان تیپ 155و لشکر 55 ویژه شهدا و یادگاران دفاع مقدس مشهد!