بیانیه جبهه اصلاحات؛ سند همسویی با منافع آمریکا و اسرائیل یا تلاشی برای اصلاح؟
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، با طرح موضوعاتی همچون تعلیق غنیسازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایتهای غربی درباره حقوق بشر، موجی از انتقادها را برانگیخته و منتقدان آن را «سند همسویی با منافع آمریکا و اسرائیل» میدانند، در حالی که حامیانش از آن بهعنوان «راهی برای نجات کشور» یاد میکنند.
به گزارش فارس، در پی انتشار بیانیه جبهه موسوم به اصلاحات ایران که در آن بر ضرورت آشتی ملی، تعلیق داوطلبانه غنیسازی هستهای، پذیرش نظارت گسترده آژانس بینالمللی انرژی اتمی، و تعامل بیشتر با غرب و همسایگان تأکید شده، موجی از انتقادات از سوی تحلیلگران را به دنبال داشته است. این بیانیه، که در شرایط حساس پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل منتشر شد، توسط برخی کارشناسان به عنوان «سند سرسپردگی به دشمنان خارجی» توصیف شده، در حالی که حامیان اصلاحطلب آن را نقشه راهی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و امنیتی کشور میدانند. اما شواهد و تحلیلها نشان میدهد که محتوای بیانیه، خواستههایی را تکرار میکند که مستقیماً با اهداف بلندمدت آمریکا و رژیم صهیونیستی همخوانی دارد، و این همسویی میتواند نشانهای از وابستگی ایدئولوژیک یا عملیاتی باشد.
همخوانی با خواستههای هستهای غرب
تعلیق غنیسازی و مکانیسم ماشه: یکی از کلیدیترین بندهای بیانیه (بند ۱۰)، پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنیسازی اورانیوم و پذیرش نظارتهای گسترده آژانس در ازای رفع تحریمهاست. تحلیلگران میگویند: این «عیناً خواستههای دشمنانی است که در جنگ نتوانستند به ایران تحمیل کنند.»
همچنین، تأکید بر جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه (بند ۹) در حالی مطرح میشود که تروئیکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه، آلمان) تهدید به بازگشت پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل کردهاند. منتقدان میگویند این بندها، نتیجه عملکرد و سیاستهای گذشته اصلاحطلبان در برجام است که منجر به تحریمهای گسترده شد، و حالا به جای پذیرش مسئولیت، زبان به تکرار خواستههای غرب گشودهاند.
در مقابل، سخنگوی جبهه اصلاحات در مصاحبه با منیبان، این بیانیه را پاسخی به «تندرویهایی» میداند که باعث حمله اسرائیل شد، و تأکید دارد که سیاستهای اصولگرایان زمینهساز جنگ بوده است. اما این ادعا با واقعیتهای میدانی همخوانی ندارد؛ چرا که حمله اسرائیل بخشی از استراتژی بلندمدت نتانیاهو برای نابودی برنامه هستهای ایران بود، نه صرفاً واکنش به سیاستهای داخلی.
تضعیف حمایت از مقاومت و همگرایی منطقهای
بند ۱۱ بیانیه بر «همگرایی منطقهای» و حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطین «مطابق با خواست مردم این سرزمین» تأکید دارد، که منتقدان آن را تلاش برای کاهش حمایت ایران از جبهه مقاومت (مانند حماس و حزبالله) تفسیر میکنند. این موضع، همسو با اهداف اسرائیل برای منزوی کردن محور مقاومت است. بنابر تحلیل کارشناسان خواستههای جبهه اصلاحات مانند بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها (بند ۴) و انحلال نهادهای موازی (بند ۳)، مستقیماً اقتدار دفاعی ایران را هدف گرفته و زمینه نفوذ معاندان را فراهم
میکند.
از سوی دیگر، نتانیاهو در مصاحبه با فاکسنیوز، جنگ با ایران را نبرد با «محور ترور» توصیف کرده و تأکید دارد که ضربه به رژیم میتواند مردم ایران را برای سرنگونی از درون برانگیزد. این اظهارات نشان میدهد که اسرائیل، بیانیههایی مانند این را فرصتی برای تضعیف داخلی ایران میبیند.
ادعاهای حقوق بشری و تبعیض علیه زنان
تکرار روایتهای غربی
بند ۷ بیانیه به «تبعیض سیستماتیک علیه زنان» اشاره دارد، که کارشناسان امنیتی آن را برگرفته از گزارشهای نهادهای وابسته به غرب میدانند. این ادعا، مشابه گزارشهای سازمان ملل و رسانههای آمریکایی است که ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکنند. منتقدان میگویند اصلاحطلبان برای جلب حمایت بیگانگان، اتهامات واهی غرب را تکرار میکنند، که این خود نشانه سرسپردگی است.
زمانشناسی انتشار
بخشی از جنگ ترکیبی دشمن؟
انتشار بیانیه در شرایط پساجنگی، توسط تحلیلگران به عنوان بخشی از «جنگ ترکیبی» آمریکا و اسرائیل علیه ایران توصیف شده است. مطالب و پستهایی متعددی در شبکههای اجتماعی اصلاحطلبان را به تضعیف ایران و جادهصافکنی برای صهیونیستها متهم میکنند.
با این حال، دیدگاههای مخالف نیز وجود دارد و سمپاتهای مختلف جریان اصلاحات و برخی سلبریتیهای همسو با آنها، بلافاصله به صورت هماهنگ از این بیانیه حمایت کردند که نشاندهنده کمپین هدفمند و برنامهریزی شده این جریان است.
شواهدی از سرسپردگی یا استراتژی داخلی؟
شواهد نشان میدهد که بیانیه جبهه اصلاحات، با تکرار خواستههای هستهای و منطقهای غرب، میخواهد به عنوان ابزاری برای تضعیف ایران عمل کند، که این با ادعاهای سرسپردگی همخوانی دارد.