اخبار ویژه
تقلای جریان تحریف اینبار درباره تغییر دبیر «شعام»
تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی پس از ده سال با فضاسازیهای نامتعارف نشریات زنجیرهای مواجه شد.
روزنامه اعتماد در این زمینه نوشت: «ناگهانی و با سرعتی بالا رخ داد؛ دستبهدست شدن صندلی دبیری شورای عالی امنیت ملی از علی شمخانی به علیاکبر احمدیان، روندی عجیب داشت؛ هم به لحاظ نحوه اطلاعرسانی، هم به لحاظ سرعت جابهجایی و مهمتر به لحاظ زمان این تغییر».
اعتماد همچنین مدعی شد پشتپرده خداحافظی شمخانی از شورای عالی امنیت ملی(شعام)، ترس تندروها از احیای برجام بود. پس از نقشآفرینی شمخانی در توافق با عربستان بوده است(!)
از سوی دیگر روزنامه شرق برخلاف اعتماد که تغییر دبیر شعام را ناگهانی خوانده بود، نوشت: «اتفاقی که خیلی قبلتر از این منتظر بودیم، رخ داد، سرانجام سردار احمدیان با حکم رهبری به عضویت در شورای عالی امنیت ملی درآمد و با حکم رئیسجمهور دبیر شورا شد که به معنای پایان حضور 10 ساله در پایان شمخانی است. سیدجلال ساداتیان سفیر اسبق ایران در لندن اعتقاد دارد دلیل اصلی برکناری شمخانی، میتواند بهدلیل فشارها، جریانسازیها، هجمهها و تخریبهای جبهه پایداری باشد. میشود گفت پای جبهه پایداری در برکناری شمخانی در میان است. به هر حال برخی گروههای تندرو در دوره جدید سعی دارند همه سطوح و ابعاد قدرت را از اقتصادی و معیشتی گرفته تا سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی در اختیار خود بگیرد؛ بهخصوص آنکه شمخانی در ماههای اخیر سعی کرد روابط منطقهای را به نحوی حلوفصل کند که بسترهای احیای برجام هم حفظ شود. اگرچه این اقدامات بیاذن مقامات انجام نمیشود، اما به هر حال چندان به مذاق جبهه پایداری خوش نیامده است؛ چون احساس کردند که پختوپزهایی در منطقه و برجام بدون حضور آنها در حال انجام است. کمااینکه در موضوع احیای روابط ایران و عربستان و دیگر مسائل سیاست خارجی منطقهای و برجام، تقریبا وزارت امور خارجه و شخص باقری کنی در ماههای گذشته به سایه رفت و عملکرد شمخانی پررنگتر شد».
درباره فضاسازی نشریات زنجیرهای گفتنی است که تغییرات اینچنینی، اولا طبیعی است. آقای شمخانی به مدت 10 سال در دبیری شورای عالی امنیت ملی حضور داشت، این در حالی است که دو دبیر قبلی یعنی آقایان جلیلی و لاریجانی، به ترتیب 6 سال و 2 سال، در این سمت حضور داشتند. ثانیا روند غالب متعارف این است، با تغییر دولتها و قرار گرفتن رؤسایجمهور جدید در مسند ریاستجمهوری شورای عالی امنیت ملی، دبیر شورا هم تغییر میکند. اما آقای شمخانی در دولت جدید، همچنان به مدت 19 ماه در این سمت حضور داشت و آخرینبار بیشتر با هماهنگی دولت و در مدار راهبرد دولت آقای رئیسی، توافق با عربستان را که مذاکرات آن چندین دور به طول انجامید، نهایی کرد.
در اینجا نیز فارغ از نگرش احزاب و گروههای سیاسی به اشخاص، سیاستهای کلان نظام و دولت است که روند تصمیماتی مانند توافق دوجانبه با عربستان را تعیین میکند. به بیان دیگر مضحک است که نشریهای ادعا کند ترس فلان گروه یا تندروها از احیای برجام، علت تغییر شمخانی بوده است! در عین حال، ارتقای مذاکرات منتهی، توافق دوجانبه عربستان، به سطحی فراتر از مذاکرات وزارت خارجه طرفین، به درخواست طرف سعودی انجام گرفته بود.
موضوع بعدی، تلاش افراطیون غربگرا برای مصادره آقای شمخانی برای مطلوب خویش است و حال آنکه وی، مرزبندیهای جدی با این جریان داشت. بهعنوان مثال در ماجرای برجام، او هر چند در ابتدا (و در کلیت ماجرا) نگاه خوشبینانه داشت، اما بعدها به منتقد جدی روند توافق و خسارات آن تبدیل شد و فراتر از آن، در دبیرخانه شورا نقش مؤثری در هماهنگی سه قوه برای تصویب نهایی قانون اقدام متقابل مجلس ایفا کرد؛ در حالی که روحانی و برخی اطرافیانش بیاعتنا به عبرتها و خسارتهای برجام، مجدداً دنبال توافق به هر قیمت با آمریکا بودند و اگر همکاری مجلس و دبیرخانه شورا نبود، قطعاً خسارتهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی به مراتب بزرگتری برای کشور رقم خورد.
در همین زمینه روزنامه سازندگی وابسته به حزب کارگزاران، هر چند ادعا کرد دو سال تحمل و تأخیر رئیسی در عدم تغییر شمخانی، نبود فرد مناسب بوده(!)، اما در ادامه اذعان کرد: «هرچند شمخانی تا پایان دولت روحانی بر سر کار خود ماند اما همان زمان هم اختلافاتی میان دولت و شمخانی در مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی وجود داشت. ریشه این اختلافات معمولاً به توافق هستهای ایران و گروه کشورهای 5+1 برمیگشت. جایی که شمخانی با امضای این توافق مخالف بود. او همچنین چندینبار بهصورت علنی در اظهارات خود امضای برجام را یک اشتباه خواند. همچنین در زمانی که گفتوگوهای احیای برجام با حضور عباس عراقچی به عنوان معاون وزیر امور خارجه در وین در جریان بود، نورنیوز به عنوان رسانه وابسته به شورای عالی امنیت ملی همواره خبرهایی را به نقل از منابع آگاه منتشر میکرد که نشان میداد، گفتوگوها یا در مسیر توافق نیست یا متن توافق روی میز خواستههای ایران را تأمین نمیکند. روندی که نشان میداد شمخانی با احیای برجام دستکم با آن شرایطی که دولت روحانی بر سر جزئیات آن به توافق رسیده، موافق نیست».
یادآور میشود آقای شمخانی مرداد 1398 در گفتوگو با شبکه انبیسینیوز «امضای برجام اشتباه بود؛ ما نباید آن را امضا میکردیم. مذاکره با آمریکا بیفایده است. ما بیش از این اجازه نداریم که فرصت ملت ایران را صرف روندهای بیحاصل کنیم. اروپاییها از ما خواستند از برجام خارج نشویم. ما پذیرفتیم تا به اروپا فرصت بدهیم که نشان دهد توان تصمیمگیری مستقل را دارد. اروپا اگر در پرداخت هزینههای حفظ برجام مردد است، باید بداند که ایران معطل آنها نخواهد ماند».
او همچنین تأکید کرده بود: «هدف تحریمها، مذاکره نیست بلکه وادار کردن ایران به تسلیم است و مادام که آمریکا این رویکرد را در پیش بگیرد، ایران هرگز بهدنبال مذاکره نخواهد بود».
این موضع شمخانی در آن زمان با عصبانیت و پرخاشگری محافل غربگرایی روبهرو شد که امروز ضمن تحریف واقعیات مسلم، ادعا میکند شمخانی چون میخواست برجام را احیا کند، برکنار شد! این جریان در کنار روحانی، بهدنبال مسئولیتزدایی از آمریکای عهدشکن و متهم کردن طرف ایرانی است.
خالیبندی روزنامه کرباسچی درباره دولت خاتمی
روزنامه تحت مدیریت غلامحسین کرباسچی ادعا کرد دولت خاتمی بهترین دولتها در عملکرد اقتصادی بود.
هم میهن در سالگرد انتخابات دوم خرداد 1376 نوشت: چرا آن جریان عقیم ماند و بهرغم دستاوردهای چشمگیر خود، نتوانست روندی پایدار را فراهم کند تا ایران از چرخه باطلستیز سیاسی و کشمکش خارج شود و نوعی رقابت جانشین آن شود؟ تنش و ستیزی که بلافاصله پس از پایان دوره خاتمی و با انتخابات 84 به اوج خود رسید و حتی کار به جایی رسید که آقای هاشمی نیز درست یا نادرست[!!] بر روی زمین، مرجعی برای شکایت کردن پیدا نکرد و آن را به نزد خدا برد!
درباره دستاوردهای آن جریان باید گفت که بهترین دوره در حوزه آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بود که موجب افزایش امید و مشارکت عمومی شد. بهترین دوره اقتصادی پس از انقلاب بنا به دادههای آماری، دوره اصلاحات است. روابط خارجی کشور در مسیر سازندهای قرار گرفت و اعتبار ایران در سطح جهانی افزایش یافت. برخلاف آنچه که گفته میشد، اقتصاد در رأس امور این دوره نبود، اتفاقاً بهترین دستاوردهای اقتصادی از نظر مهار تورم، رشد اقتصادی، بهبود دستمزدها در مقایسه با تورم و... در این دوره است. مجتمع عظیم عسلویه و پارسجنوبی در این دوره شکوفا شد که بسیار مهم است. علت شکوفایی نسبی اقتصادی نیز بهبود فضای عمومی و سیاسی بود. بهترین برنامهای که در 45 سال گذشته اجرا شد، برنامه سوم بود که مورد اتفاق نظر است و بهترین برنامهای که تدوین شد، برنامه چهارم بود که هر دو در این دوره بود، ولی اجرای برنامه چهارم در دوره بعد متوقف شد و مملکت در سراشیبی قرار گرفت. وضعیت اشتغال بسیار روشن بود؛ سالانه بیش از ۶۰۰ هزار شغل اضافه میشد. به لحاظ فساد، کمترین میزان را پس از سال ۶۸ تاکنون در این دوره شاهدیم. ولی چرا همه این دستاوردها با آمدن احمدینژاد در سال 84 به هوا رفت و دوم خرداد فقط به یک خاطره خوش تبدیل شد؟
هم میهن میافزاید: «اولین و مهمترین علت، عدم پذیرش این تحول و شیوه سیاسی از سوی ساختار رسمی بود. کافی است که گفته شود از همان ابتدا تحرکات براندازانه علیه دولت آغاز شد... علت دوم، فقدان رهبری قدرتمند نزد اصلاحطلبان بود که با پرهیز آقای خاتمی در ایفای این نقش، تنوعی از رفتارها به نام اصلاحات شکل گرفت که شامل طیف وسیعی میشد و چون این مجموعه ذیل یک رهبری منسجم نبود، هزینههای انواع آن سیاستها را متحمل میشدند، بدون اینکه از منافع آن بهرهمند شوند. عوارض این را در جریان مجلس ششم و نحوه پایان آن شاهدیم. این وضعیت منجر به مواضعی شد که وحدت نیروها را زایل و شرایط را برای مخالفان اصلاحات فراهم کرد که ابتدا با آرای حداقلی در شوراهای شهر و سپس انتخابات سال 84 به قدرت برسند. علت سوم، تحول ساختاری در درآمدهای ناشی از فروش نفت و درآمدهای فراوان آن در جامعه بود. روی کار آمدن خاتمی در شرایطی بود که کمترین درآمدهای نفتی را داشتیم و مدیریت چنین جامعهای نیازمند عقلانیت و کاردانی بود ولی در سالهای پایانی او درآمدهای نفتی فراوان شد و راه را برای حضور عوامگرایان فراهم کرد که باید برای آن چارهای میاندیشیدند که نیندیشیدند».
تحلیل روزنامه هم میهن در نوع خود منحصر به فرد است؛ چه این که با فرض سپری شدن 26 سال از دوم خرداد 1376، هر فضیلت نداشتهای را به دولت خاتمی و اصلاحطلبان نسبت داده است! اولا برخی مدیران آن دولت، مرکز پمپاژ تنش و درگیریهای به شدت رادیکال به کف جامعه و کانون التهابافکنی بودند و حتی سودای براندازی نظامی را در سر میپروراندند که با تحمل و حسن ظن و سماجت خود آن نظام بر سر کار آمده بودند. شعار تبلیغاتی مدعیان اصلاحطلبی پیش از انتخابات، از جمله «سلام بر سه سید فاطمی، خمینی و خامنهای، خاتمی بود» و با همین فریبکاری اعتماد خیلیها را جلب کردند که حاکی از دلبستگی به نظام و انقلاب میکرد، اما عملکرد بخش مهمی از دولت، در خدمت جریان براندازی بود.
ثانیا دولت خاتمی و اصلاحطلبان اگر واقعا موفق بود، نباید مردم در سال 1384 از نامزدهایی مانند معین و کروبی و مهرعلیزاده و هاشمی عبور میکردند در این انتخابات و در مرحله دوم، آقای هاشمی به عنوان نامزد مورد حمایت خاتمی و همه اصلاحطلبان، ۱۰ میلیون و ۴۶ هزار رای کسب کرد و در مقابل، احمدینژاد موفق به کسب رای ۱۷ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر شد (۶۲ درصد آرای مأخوذه در مقابل۳۶ درصد آراء). اگر واقعا دوره هشت ساله خاتمی شکوفایی اقتصاد و سیاست و فرهنگ بود، مردم نباید با این صراحت و جدیت از آنها عبور میکردند؛ اگر هم گفته شود مردم کمتجربه بودند، طبعا باید چهار سال بعد در سال 1388، به نامزد اصلاحطلبان رای میدادند که در مقابل 24/5 میلیون رای احمدینژاد، 13 میلیون رای
به دست آورد.
یادآور میشود تکیه کلام برخی اصلاحطلبان در دولت خاتمی، شعارهای سیاسی بود و به همین دلیل هم کسانی مثل مزروعی و عبدی و... با وقاحت ادعا میکردند مطرحکنندگان مطالبات اقتصادی مردم، عوامل جناح راست و لشکر قابلمه به دستها هستند. فسادهای بزرگی مانند کرسنت و استات اویل و پتروپارس و همچنین پرونده مفاسد شهرام جزایری و حراج شرکتهای دولتی به اسم خصوصیسازی یادگاری مدیریت مدعیان اصلاحطلبی است.
مشاهده مجموعه سیاسیکاریها و بیاعتنایی به معیشت مردم موجب شد که به هنگام تحصن در مجلس ششم و ادعای استعفای برخی دولتمردان و نمایندگان شبه اصلاحطلب، مردم برای آنها تره خرد نکنند. افت محسوس مشارکت در انتخابات شوراها، از یادگاریهای مهم همین امیدسوزی دولت و مجلس مدعی اصلاحات در آن دوره است. از یادگاریهای آن دوره همچنین، اردک فلج و شاه سلطان حسین بیکفایت خواندن خاتمی از سوی طیفی از اصلاحطلبان است و همچنین تهدید خاتمی علیه دانشجویان رادیکال در دانشکده فنی دانشگاه تهران که گفته بود: آدم باشید! کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند! یادآور میشود بسیاری از شاخصهای اقتصادی پس از دولت خاتمی، رو به بهبود گذاشت که بهبود ضریب جینی (کاهش شکاف طبقاتی) از مهمترین آنها بود.
رویترز: آمریکا نمیتواند جبهه سوم را با ایران باز کند
«آمریکا اکنون روی جنگ با روسیه در اوکراین و تقابل با چین در شرق دور متمرکز است و نمیخواهد جبهه جدیدی مقابل ایران باز کند».
خبرگزاری رویترز در گزارشی درباره برنامه هستهای ایران، از آن تحت عنوان آتش زیر خاکستری یاد کرد که ممکن است دوباره شعله بکشد.
رویترز به تهدید تروئیکای اروپایی برای بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران در صورت افزایش غنیسازی تا حد ساخت بمب اشاره کرد و افزود: نگرانیها درباره فعالیتهای اتمی ایران در ماه فوریه و بعد از کشف اورانیوم بیش از ۸۳ درصد در تاسیسات اتمی ایران بیشتر شد.
این خبرگزاری در عین حال، تمرکز آمریکا برای حفظ همپیمانان خود در جنگ با روسیه و چین را یادآور شد و افزود: اکنون زمان بدی برای شروع بحران جدیدی در حوزه ایران است.
یک دیپلمات غربی در اینباره به رویترز گفت: غربیها درگیر جنگ اوکراین و روسیه هستند و نمیخواهند جبهه جدیدی باز کنند. آنها حاضرند هرکاری انجام دهند که مانع از تحقق غنیسازی ۹۰ درصدی ایران شود.
رویترز، روابط اقتصادی ایران با چین و خرید نفت جمهوری اسلامی توسط پکن را یکی از عوامل کاهش تاثیر تحریمهای غرب علیه تهران ارزیابی کرد و نوشت: ایران ممکن است برای جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل، از غنیسازی ۹۰ درصدی اجتناب کند. در شرایطی که مقامات غربی میخواهند درهای دیپلماسی را در قبال ایران باز بگذارند تنش با روسیه و چین میتواند این موضوع را به مخاطره بیندازد.
رویترز، تنش بین واشنگتن، پکن و مسکو را مانع احیای توافق هستهای ارزیابی کرد و نوشت: معلوم نیست روسیه و چین چقدر به احیای توافق تمایل داشته باشند. این رسانه غربی، ارعاب، اقدام نظامی و مذاکرات جدید را سه راه غرب در قبال برنامه هستهای ایران در صورت مرگ برجام ارزیابی کرد و نوشت: ارعاب میتواند به تهران برای رفتن به سمت بمب هستهای فرصت دهد.