سند حقانیت؛ نشانه مظلومیت!
پژمان کریمی
در طول چهار دهه گذشته، بودند روزنامهنگاران و شاعران و نویسندگان و مترجمانی که به دلیل فعالیت سیاسی علیه امنیت و منافع ملی یا به جرم اهانت صریح به ملت ایران و باورهای اسلامی هدف تعقیب قضایی قرار گرفتند. بهطور مثال یک روزنامهنگار تازه کار در دهه هفتاد به این دلیل حکم محکومیت دریافت کرد که در روزنامه خود، با عوامل سفارتخانه سوئد وارد تعامل شده بود و به سفارش اجنبی، سرمقاله مینوشت. در همان دهه هفتاد بود که روزنامهنگار و نویسندهای برآمده از دوران طاغوت و همکار فعلی بیبیسی فارسی، به جرم شرب خمر و نگهداری مواد مخدر و نوشتن مطلبی اهانتآمیز نسبت به باورهای دینی، دستگیر شد. در دهه 80 از منزل یک زن روزنامهنگار اصلاحطلب که هماکنون به آمریکا پناهنده شده اسلحه گرم کشف گردید. در همان دهه دبیر انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران که بهعنوان سردبیر بولتن ریاست جمهوری دوران سیاه اصلاحات فعالیت میکرد، به جرم قانونشکنی هدف تعقیب قرار گرفت و مدتی بعد سر از بیبیسی فارسی در آورد. در دهه 90 نیز یک نمایشنامهنویس به جرم اهانت صریح به خاندان عصمت و طهارت بازداشت گردید و...! نکتهای که بهعنوان واقعیت توجه بدان اهمیت دارد این است که همه کسانی که- کم یا زیاد، مشهور و غیرمشهور- هدف مواخذه قانونی و قضایی قرار گرفتند، مجرم بودند! یعنی قانونشکنی کردند. یعنی از قوانین و ضوابط حاکم تخطی نمودند. تظاهر به گناه، اهانت به باورهای الهی، اهانت به مردم متدین، تشویق مردم به خانهنشینی در وقت تهاجم و تجاوز بیگانگان به کشور، کمک خواهی از نهادها و دولتهای استکباری برای جلوگیری از اعمال ممیزی کتاب، حمایت از فرقه منافقین که 17 هزار ایرانی را به شهادت رسانده و هشت سال به نفع دیکتاتور خون آشام بغداد خبرچینی کرده است و... اگر جرم نیست پس چیست؟... طنازی قلم؟.. لفاظی و خیالپردازی شاعرانه؟...رخنمایی هنرمندانه؟ ایجابات دنیای روشنفکری و جلوه فروشی فرهنگی؟... چیست؟
در دهه هشتاد جمعی از اعضای کانون منحله نویسندگان و پادوها و دنبالهروهای این افراد مرعوب، در شهرک قدس تهران گردهم میآیند و در حضور سفرای دو کشور اروپایی، خواستار یورش ارتشهای اروپایی به ایران و پایان دادن به حاکمیت اسلامی میشوند. این دعوت، چه نسبتی با ایرانی بودن و وطن دوستی و قلم ورزی دارد؟ کدام شاعر و نویسنده و روزنامهنگار متعهد و اصیل و ایرانی و مسلمانی، با علم بر اینکه به گواهی تاریخ، اجنبی در پی استعمار است و اجنبی انگلیسی 200 سال علیه مردم ایران دست به جنایت زده است، از نماینده این کشور خبیث، برای تجاوز به وطن، التماس میکند؟ چرا؟ چون جمهوری اسلامی به هر کتابی اجازه نشر نمیدهد!... دلیل وطنفروشی را میبینید؟ حقارت مدعیان را میبینید؟ این آدم شاعرنما، نویسندهنما و...مجرم نیست؟خائن نیست؟ او آیا در مسیر آزادی قلم و بیان، دعوت به تجاوز و قتل و غارت میکند؟ اجنبی پرستی شاخ و دم دارد؟
همین کانون منحله نویسندگان را در نظر بگیرید! این کانون که با تفکر کمونیستی شکل گرفت و البته با مشی همکاری با دربار و ساواک ادامه حیات داد، چند سال پیش بیتوجه به قانون، در پارکینگ یک خانه اعلام تولد مجدد کرد! این کانون در دوران پیش از پیروزی انقلاب کم به ایران و ایرانیان خیانت کردند؟ مگر اعضای همین کانون نبودند که به نویسندهای چون جلال تاختند و او را به دلیل رویکرد دینی مواخذه نمودند؟ مگر اعضای همین کانون روسیاه نبودند که با دستگاه به اصطلاح فرهنگی پهلوی دوم همکاری میکردند و مجری سانسور کتاب و جراید بودند و ادیبان متدین را آزار میدادند؟ مگر اعضایی از همین کانون- شاملو و بیضایی و...- بورسیه فرح دیبا نشدند؟ پس از انقلاب همین کانونیها بودند که وقتی فرزندان مردم جلوی گلوله و زیر بارش بمب و موشک تکه تکه میشدند از منتشر نشدن اشعار و داستانهای اروتیکشان گریبان پاره میکردند و فریاد مصیبت سر میدادند و زبونانه در پی پناهندگی سیاسی از فلان دولت غربی دم میجنباندند؟ کانونیها بودند که پشتسر هم بیانیه مینوشتند و بهجای همدردی با مردم جنگ زده و مصیبت دیده، از نبود آزادی قلم حرف میزدند و مجامع جهانی حقوق بشری را به یاری دعوت مینمودند و به این شکل، برای مداخلات خارجی و فشار بر نظام، بهانه و خوراک تهیه میکردند.
با این وصف چه جای شگفتی است که اخیرا؛ انجمن قلم استرالیا و خبرنگاران بدون مرز و... نگران سلامت سه آدمیمیشوند که مدعیاند نویسنده و روزنامهنگار هستند!
فرض کنیم این افراد شناخته نشده و دستگیر شده، نویسنده و روزنامهنگار و اهل اندیشهاند! خب؛ در کسوت هنرمند و اهل قلم بودن، یعنی مبرا بودن از هر اتهام و جرمی؟ مگر این افراد به دلیل فعالیت فکری و صرفا نوشتن دستگیر شدهاند؟ اینها علیه امنیت و منافع ملی فعالیت میکردند. بزرگترین و روشنترین سند مجرم بودن این افراد همانا حمایت سراسیمه رسانهها و تشکلهای به اصطلاح ادبی از آنان است!
اگر این سه تن بیگناهاند چرا بیبیسی فارسی و تلویزیون بهایی- صهیونیستی من و تو و صدای آمریکا و... مشوش شدهاند؟ این رسانهها از کی وکیل مدافع آدمهای بیگناه شدهاند؟ روزانه دهها و شاید صدها انسان بیگناه بهدست غربیها و ایادی آنها در نقاط جهان کشته میشوند یا از حقوق اجتماعی محروم میگردند. کودکان یمنی بیگناه نیستند؟ معترضان به صهیونیسم جهانی بیگناه نیستند؟ آیا جانیاند؟ چرا حامیان سه زندانی، برای انسانیت و انسانهای دیگر دلواپس و بیقرار نشدهاند؟ البته این اولین بار نیست که دشمنان بیرونی با دستگیر شدن فرد یا افرادی منسوب به اهل قلم، فریاد سر میدهند و بیقرار میشوند. از نظر اینان، هر فردی که دشمن ایران و و مردم ایران و نظام دینی است حق دارد هر کاری انجام دهد؛ دروغ بگوید، تهمت بزند، مردم را دعوت به آشوب کند، اطلاعات محرمانه و سری مملکت را در اختیار سرویسهای جاسوسی قرار دهد، دست به اسلحه ببرد، مواد مخدر را در خانه شخصی ذخیره کند و...! جمهوری اسلامی هم نباید مزاحم این افراد شود زیرا پاسداشت آزادی قلم و بیان مهم است و تنها هم در جهان این جمهوری اسلامی است که باید نگهبان آزادیهای بیحد و حصر و به قرائت غربی باشد!
در دهه 70 نویسندگان ایرانی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کردند، در آنجا تعدادی از منافقین به غرفه ایران یورش آوردند. خب در آن روز و پس از حادثه، چه شد؟ هیچ دولتی و هیچ تشکل فرهنگی غربی، نگران حال ناشران و نویسندگان و شاعران ایرانی نشد. بیانیهای منتشر نگردید و هیچ نویسنده و شاعر و مترجمی از پایمال شدن حقوق اهالی قلم ایران آشفته نشد.
در حالی که از نظر دشمنان بیرونی، در ایران، به یک نویسنده یا شاعر سکولار مفتون غرب نباید کوچکترین اهانتی شود اما اگر یک نویسنده یا شاعر یا روزنامهنگار دیندار، هدف اهانت سکولارهای قلم فروش قرار بگیرد، قطعا حق به سکولارها داده میشود.
همین رسانهها و تشکلهای معانداند که ضعیفترین و ناکارآمدترین قلمها را ارج میگذارند و برای یک کتاب درجه چندم منتشر شده او جشن میگیرند اما نویسندگان انقلابی و آثارشان نادیده گرفته میشود. این در حالی است که ادبیات بالنده امروز ایران بهویژه در زمینه شعر، برآیند قلم نویسندگان و شاعران متدین و انقلابی است.
یک نویسنده معاند که از دنیا میرود تا چند روز برای او حرف زده میشود اما نویسنده و شاعر و... انقلابی، جایی در کانون اعتنای سکولارها و حامیان خارجیشان ندارد و نباید هم داشته باشد. زیرا انقلابی و غیرانقلابی جمعپذیر نیستند، قلمیکه برای آرمانها و استقلال کشورش مجاهدت میکند با قلمیمسموم به تمنیات زمینی و نفسانی و اجنبی پرست که انسی ندارد و نسبتی! پس چشمینداریم که از نظر اجنبیان و رسانهها و تشکلهای منحوسشان قلم بهدست متدین و انقلابی و با قلمیمرعوب و بخت برگشته یکی پنداشته شود.
معاندین اجنبی تا جایی در حمایت از مهرههای مستقیم و غیرمستقیم خود پیش میروند که از آنها ستاره و قهرمانانی بیبدیل میسازند. قلم طلایی هدیه میدهند، صندلی خالی در جشنوارهای صهیونیستی به نام میکنند، بورس تحصیلی و کرسی تدریس در دانشگاهی اروپایی اعطا مینمایند و...!
بگذریم!
آنچه اشاره شد خود یک سند دیگر مبنی بر حقانیت جمهوری اسلامی و مظلومیت اهالی انقلابی و متعهد اقلیم قلم است! سندی روشن و مظلومیتی مثالزدنی!