kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۴۴۱۰
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۶
بررسی تعامل دین با هنر هفتم- بخش دوم

زمینه‌های جلوه بخشی تصویری آیات وحی


محمدرضا محقق

اصلیت حقیقت قرآن در کنار ذات و ماهیت سایر قالب‌ها، خاصه سینما، چه موقعیتی را بر می‌سازد؟ و اینکه تا چه حد می‌توان وفاداری به اصل و متن روایت قرآنی را بی‌کم و کاست، فدای ارزش‌های داستانی و بصری سینمایی کرد و به نتیجه دل خوش بود و اعتماد نمود؟
نکته دیگر تفاوت مدیوم و قالب است. اینکه مفاهیم قرآنی براساس «وحی» منزل، در قالبی قرار گرفته‌اند که گیرایی و رسانایی و انطباق‌های هارمونیک و ... را دارا باشد و آن «کلام» وحی است.در حالی که داستان، سینما، تئاتر، موسیقی و... هر یک ذاتیات و ماهیات خاص خود را دارند و چه بسا هر کلامی را نتوان در وجه مطلوب و درست و به جا و متناسبش، در قالب‌های دیگر هم بازآفرید و به مخاطب عرضه نمود و نتیجه درخور گرفت.
تجربه‌های قرآنی ما در حوزه تصویر، خاصه سینما چه خطرات و چه دستاوردهایی برایمان به ارمغان داشته است؟ آیا این «تجربه»‌ها صرفاً ماهیتی لجستیکی دارد و از متن و بطن و هویت تهی است؟
آنچه به عنوان تجربه امر قدسی قرآن در حافظه سینمایی ما وجو دارد کمابیش قابل دفاع نیست. این نتیجه و خروجی حاصل کدام خلل و نارسایی‌ها و از ناحیه کدام سوءتفاهم‌ها و استنباط‌های ناروا است؟محصولات تصویری ما در حوزه قرآن یا معصومین در زمینه‌ها و شاخصه‌های مختلف و متنوعش کمتر قابل دفاع است و بیشتر، نشانگر حوزه‌های خواسته و ناخواسته فکری و عملیاتی و اجرایی در این حوزه.علت این وضعیت، یکی در عدم فهم درست ویژگی‌های و خاصیت‌ها و اساساً ذات و ماهیت کلام وحی است.
واقعیت و حقیقت آن است که اصل متن وحی قابل انطباق و جاری شدن در هر قالب و ساختاری نیست و اساساً تصویر و خاصه سینما از محدودیت‌های فراوانی آن هم در یک قالب خاص با ویژگی‌ها و مختصات خاص‌تر برخوردار است که نمی‌توان از او هر توقعی را داشت. فی‌الواقع تعبیر سینمای اسلامی یا سینمای قرآنی بیش از آن که از دقت و توجه و تمرکز بر آیند، حاصل بی‌اطلاعی، بدفهمی و سطح ضعیف و نحیف و پایین فهم فکری و سواد بصری گوینده است.
نمی‌توان برای سینما و قرآن، شباهت ظرف و مظروفی قائل شد و این گونه پنداشت که بی‌توجه به واقعیت مختصات و ویژگی‌های هر یک از سینما و قرآن، می‌توان کلام وحی و مفاهیم و معارف آن را با هر شرایطی و به هر نحو دلخواه و مورد نظر، در ظرف سینما یا ادبیات یا تئاتر ریخت و از آن بهره جست و محصولاتی مفید به معنای درست کلمه ارائه کرد.
شاهد مثال این موقعیت، انبوه محصولاتی است که تحت عنوان و ذیل تعبیر سینمای اسلامی و قرآنی ارائه می‌شوند، اما گاه چیزهایی مضحک و عبث هستند که نه تنها در رسانایی مفاهیم عظیم و عالیقدر قرآنی نقش ندارند، بلکه موجبات وهن این منبع لایزال الهی را نیز پدید می‌آورند.
در بحث ارتباط و تلاقی سینما و قرآن و نوع همپوشانی که در این حوزه می‌تواند وجود داشته باشد، مهم‌ترین نکته، در نظر گرفتن همین امر مهم و حیاتی است که همانا فهم درست و اصیل مدیوم سینما باشد و آنگاه درک درست و هستی شناسانه و معرفتی تعاملی که می‌توان میان آن و مفاهیم قرآنی به وجود آورد و از آن در راه بازنمایی هنرمندانه و غیرشعاری و به دور از سطحی زدگی آن مفاهیم ارزشمند بهره جست.
آنچه حوزه سینما و بنا بر ساخت و ساختار آن حائز توجه و اهمیت است، نوع شکل گیری محصول نهایی است که بر اساس مؤلفه‌های از پیش پرداخته شده پدید می‌آید. در این بحث، ارتباط میان مفاهیم قرآنی و ساخت سینمایی از یک موقعیت خواه و ناخواه و اجتناب‌ناپذیر تبعیت می‌کند و آن هم ساختار سینمایی است.
ساختار سینمایی از عناصری تشکیل شده است که فرم، دکوپاژ، میزانسن و جزئیات عناصری این‌ها یعنی فیلمنامه، بازیگری، لوکیشن، حرکت دوربین، قالب‌بندی و کادر گذاری‌ها و موسیقی و... آن را قوام می‌دهد و به منصه ظهور و بروز می‌رساند.
در عین حال، ذات سینما، علاوه بر این‌ها از مختصات فرهنگی پیروی می‌کندکه جزئی از ماهیت آن شده است که این ماهیت را نمی‌توان با شعار و سطحی نگری و ادا و اطوار و حتی زور و ضرب و چنگ و خدنگ به تصرف خود در آورد و آنچه را خواست و دوست داشت در آن ریخت، به مصداق همان ظرف و مظروف و امثالش. اینکه تصرف در ذات سینما، امکان‌پذیر است یا نه و اینکه تا کجا می‌توان با تسلط بر امر سینما و تشرف در امر قدسی در این راه به جایی درخور و مطلوب رسید، محل طرح سؤال، تمرین و ممارست، صبر و استقامت و تکاپو و تلاش است و البته فروتنی و طلبگی.
باید دانست که در اینجا در این حیطه یا درجه با ریسک بالا و خطیر و مخاطره‌آمیز، تسلط بر یکی از این دو سو صرفاً کارگر نیست و نمی‌توان با سلاح تکنیک به محراب رسید یا بامناسک و ظواهر صرف به توفیق «خرق حجاب تکنیک» دست یافت.
در این موقعیت، شناخت در هر دو میدان لازم است و آن هم به قدر کفایت در رسیدن به هر مرتبت بنابر مرتبتی که سازنده اثر بدان نائل آمده، اثر نیز از آن متأثر است و آیینه‌ای که به خوبی و بی‌رحمی (!) بطن و متن و درون و دماغ سازنده را روی نماید و باز می‌تاباند. ره‌یافتی که باید در امتداد این مسیر مدنظر سازنده باشد البته ماحصل یک سلوک است، یک آذوقه فکری و عملی.
سلوک سازنده سینما در مسیر شناخت و درک درست و استاندارد از فرم و توفیق او به لمس تجربه امر قدسی و برگزیدن راهی در خور و متناسب برای عبور از سنگلاخ حجاب‌های ظاهری و باطنی تکنیک و ظاهرپرستی و روی و ریا و آنک دست یابی به گوهر بی‌دلیل و جوهر اصیل و ژرف و اثرگذار هنر ناب و تصویر خالص.
رسیدن به مرتبتی که پشتوانه انسان هنرمند را در حوزه قرآن و ائمه اطهار(ع) به بازتابندگی هنری و سینما ورزی معرفتی و دینی نائل کند از جمله لطیف‌ترین آفرینندگی‌های بشری و شریف‌ترین ادراکات و خلاقیت‌های هستی است.
ساخت و ساختار در داستان‌های قرآنی در گذر از مضامین که اصلی‌ترین وجوه هستی شناسانه آن‌هاست و به معرفت و اندیشه و حکمت و تنبه منتج می‌شود، منشأ از ادبیت متن گرفته است. به تبع اعجاز قرآن، قصص قرآن نیز بر آیند فرآیند ادبیت متن است و شگرفی و سترگی و زیبایی و جمال و جلالی که در متن وحی، سرشاری کلمات را با زیبایی ادب و هنر بیان در برگرفته است و به بار نشانده.
قصه‌های قرآنی فراتر از قید و بندهای تصویرگری است و اساساً تجسم به عنوان نازل‌ترین وجه تصور و پایین‌ترین سطح تفکر، راهی به متن و بطن کلام وحی ندارد. قرآن ساحت سطوت و مکنت و شوکت مضامین و بارگاه عظمت و جلال و تأثیرگذاری کلمات است و آهنگی که از متن کلام بر می‌آید و از دل خدا می‌افروزد و لاجرم بر دل می‌نشیند. دوری از پیچش غریب و ثقیل هنر مدرن، منزه بودن از معایب داستان‌پردازی بشری، خلوص اهم رسانایی معرفتی و در عین حال شکوه آهنگین کلام و اعجاز با وقار متن و اندیشه و تفکر و تذکر و تنبه، همگی در قصص قرآنی جمع است.و این همه از شالوده اصلی متن وحی منتزع می‌شودکه همان «اعجاز» است.
رفعت کلام سرمدی و شوکت اعجاز محمدی در سایه کلمات فخیم و شریف و متین وحی جلوه‌ای جدا از ساخت و پرداخت‌های انسانی دارد و اساساً انسان را راهی برای رسیدن به آن نیست حتی اگر تماماً جمع گردند و حتی اگر بخواهند سوره‌ای و آیه‌ای اتیان کنند.
تردیدی نیست که برای بازنمایی قصه‌های قرآنی و اساساً جلوه‌بخشی تصویری به آیات وحی و مضامین قرآن بایستی راهی دیگر و سلوکی دیگر یافت و پرداخت. این سلوک گر چه بی تردید از دایره تجربیات بشر خارج نیست و با همین لوازم و ابزار تصویری بایستی به دنبال آن رفت و آن را جست و کشف نمود اما آنچه مسلم است این سلوک برای به تصویر در آوردن متن وحی، ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی را برای سازنده اثر به دنبال دارد و در پی توجه به آن رمز عبور و رسیدن است.
نزدیک کردن دو حیطه محاط قرآن و سینما جز با «سلوک» دینی سازنده و استعانت از متن وحی و بطن ساختار اصیل هنر امکان‌پذیر نیست و الا صرف تمسک به اشتراکات هنری و لایه‌های ظاهری و متنی هر یک از قرآن و سینما و بی‌توجهی به عمق معانی و شناخت عمیق از مفاهیم و ساختار آن دو به تنهایی کارایی رساندن آن معنایی را در انتقال پیام و اثر گذاری را در استیفاء کامل و جامع و مانع مفاهیم معرفتی وحی البته در حوزه به تصویر کشاندن و بازنمایی هنری و نه خواندن و بهره‌گیری متنی از اصل کتاب ندارد مگر نه آنکه همان طور که خواننده قرآن باید در آن تدبر و تدقیق و تفکر نماید تا از آن سهمی از ادراک و فهم و رستگاری برد، سازنده اثر تصویری هم باید همین مواجهه را هم با قرآن و هم با تصویر و ساخت و ساختار آن داشته باشد که: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم».