شكار غير مجاز ونابودي گونه هاي در خطر انقراض ( بخش پایانی ) (گزارش روز)
كفه سنگين قانون به نفع شكارچي!
كشور ما داراي گونه هاي حيات وحش و جانوري با ارزشي است كه بسياري از آنها بومي همين مناطق بوده و در هيچ نقطه ديگري از جهان يافت نمي شوند.
گروه گزارش
كشور ما داراي گونه هاي حيات وحش و جانوري با ارزشي است كه بسياري از آنها بومي همين مناطق بوده و در هيچ نقطه ديگري از جهان يافت نمي شوند.
اما متاسفانه در سالهاي اخير در سايه حمايتها و قوانين كمرنگ نظارتي روزبه روز به تعداد متجاوزان و شكارچيان غيرمجاز افزوده شده تا جايي كه صداي بلند زنگ خطر انقراض اين گونهها به آساني شنيده مي شود.
ازجمله حوادث تلخ و دلخراشي كه درمورد پلنگ هاي زيادي در طول يك سال اخير رخ داده است،در سالي كه شايد سياه ترين سال براي پلنگ هاي ايراني بوده است.پلنگ هايي كه يكي پس ازديگري يا در دام شكارچيان افتاده اند و يا توسط مردم بومي كشته شده اند.
شنيدن حكايت آخرين پلنگ هايي كه به طرز دلخراشي از بين رفتند دراين ميان سخت تكان دهنده است و البته قابل تامل.
تراژدي غم انگيز پلنگ ايراني
درهمين ماه گذشته به دو پلنگ يكي در لرستان و يكي در مازندران شليك شد و صدمه هاي جدي به هر دو گونه وارد شد. البته هنوز اميد درمان ماده پلنگ لرستاني كه گلوله به نخاعش اصابت كرده بود،وجود دارد. اما متاسفانه براي نجات پلنگ نر مازندراني كه البرز نام داشت و در واقع يكي از بزرگترين پلنگ هايي بود كه تا كنون در ايران ديده شده امكان نجات وجود نداشت. چون آنقدر شدت اصابت گلوله و وضعيت جسماني او حاد بود كه اميدي به زنده ماندن او نبود تا آنجا كه سرانجام بعد از نامه نگاري هاي فراوان ناچار به تزريق داروي بيهوشي و مرگ آرام او شدند.
ضمن اينكه يك دست البرز هم قبلا در تله شكارچيان گير كرده و قطع شده بود و يك دست ديگرش هم به شدت شكسته بود.در واقع زماني كه محيط بان ها او را در رودخانه پيدا كردند و براي درمان به تهران آوردند در وضعيت فوق العاده دردناكي بود. اما فقط اين موارد نبود، در همين سالي كه گذشت ما بارها و بارها شاهد حوادث تلخ اينچنيني بوديم و هرازگاهي از گوشه و كنار خبر كشته شدن پلنگ هاي مختلفي شنيده مي شد.
مثلا در نیمه نخست آذر ماه جاری یک قلاده پلنگ در حاشیه شهرستان استهبان با خوردن طعمه مسموم کشته شده است.طعمه اي كه احتمالا توسط محلي ها و يا افراد سود جو گذاشته شده است.لاشه این حیوان در نزدیکی «فلکه انجیر»، میدان ورودی شهر و در باغات انجیر استهبان پيدا شد.
همين طور طبق گزارشی كه به اداره حفاظت محیط زیست شهرستان رودبار، مبنی بر شکار یک قلاده پلنگ درمنطقه ییلاقی آسمانسرازتوابع جیرنده رودبار رسيد، نیروهای یگان محیط زیست در منطقه حاضر و پس از بازرسی از یک منزل شخصی، پوست پلنگ شکار شده را در انبار منزل مذکور کشف کردند.يعني شكار يك پلنگ ديگر در منطقه رودبار.
بعد از آن هم خبر رسيد كه در کیلومتر ۲۵ جاده خرم آباد – الشتر، محدوده گردنه ایواندر متاسفانه یک قلاده پلنگ ایرانی حین عبور از جاده بر اثر برخورد با یک خودروی سواری کشته شد.
مدتي بعد هم یکی از اهالی روستای قطرم واقع در منطقه حفاظت شده کوه بافق، مرگ یک پلنگ در این روستا را به اداره محیط زیست شهرستان بافق اطلاع میدهد اما زماني كه نیروهای یگان محیط زیست عازم اين روستا شدند، متوجه می شوند پس از تاریک شدن هوا و پیش از رسیدن محیط بانان، لاشه پلنگ توسط افراد ناشناس مفقود شده است!
بعد از کشته شدن ۳ قلاده پلنگ ایرانی در استهبان، خرم آباد و بافق در کمتر از ۱۵ روز، در کمال ناباوری از شهرستان تایباد در استان خراسان رضوی خبر میرسد یک قلاده پلنگ ماده توسط افراد محلی به طرز وحشیانهای کشته شده است. اول سگ هاي گله پلنگ را محاصره مي كنند و بعد چوپان ها به طرز وحشتناكي با چوب و سنگ او را از پا در مي آورند.
با فاصله كمي از كشته شدن اين پلنگ بازهم يك توله پلنگ ديگر اين بار در محور گچساران به دلیل برخورد با یک خودرو ساعاتی قبل ازانتقال به یاسوج براي نجات، تلف مي شود.
البته اين تمام ماجرا نبود چون خبرهاي بعدي كه از اين شهرستان رسيد حكايت از مشاهده لاشه یک قلاده پلنگ در محلی نزدیک به نقطه ای که اوائل ماه جاری یک توله پلنگ بر اثر برخورد با خودرو تلف شده بود ميكرد.جايي نزديكي گچساران.لاشه این حیوان در منطقه حفاظت شده کوه دیل در حالی مشاهده شده که لاشه به آتش کشیده شده و کاملا سوخته بود.
اينها تنها نمونه هاي كوچكي از فجايای زيست محيطي و كشتار اخير پلنگ ايراني بودند.گونه ارزشمندي كه شايد آخرين نفس هايش را در طبيعت ايران مي كشد و معلوم نيست چه حوادث بي شمار ديگري هم وجود داشته يا شايد هم دارد كه شانس رسانه اي شدن و رسيدن به گوش ها را تا كنون نداشته است.
جاده و معدن در زيستگاه پلنگ ایرانی
به گفته مسئولان ،كارشناسان و فعالان محيط زيست توسعه روزافزون جوامع صنعتي و ورود به حريم زيستگاههاي طبيعي به بهانه كارهاي عمراني يكي از جبران ناپذيرترين ضربه هاي ممكن را به زيستگاه هاي حيات وحش و در نتيجه جانوران و حيوانات ساكن در آن وارد كرده است.
در واقع تداخل و تقابل حيوان و جوامع محلي از آنجايي آغاز مي شود كه حيوان به ناچار براي تامين غذا و سرپناه وارد عرصه هاي طبيعي مي شود كه روزگاري براي او بوده اما به مرور و بهانه هايي مثل توسعه روزافزون، پاي انسان ها هم به آن حريم باز شده است.
دكترحسين محمدي مدير كل دفتر حيات وحش و تنوع زيستي سازمان حفاظت محيط زيست در گفت و گو با گزارشگر روزنامه كيهان مي گويد :” در واقع علت اصلي اين دست مشكلات اين است كه ما در سالهاي گذشته به توسعه همه جانبه محيط زيست توجه نكرديم اگر هم توسعه اي بوده، بيشتر لجام گسيخته و بدون توجه به حفظ محيط زيست بوده است. به نظر من اين اتفاقات و فجايع امروزي كه ما در عرصه محيط زيست شاهد آن هستيم در واقع نتيجه عملكرد گذشته ها است.”
وی با صراحت می افزادی: "ما هيچ تلاشي براي حفظ يكپارچگي زيستگاه هاي حيات وحش نكرده ايم، زيستگاه ها را تكه تكه كرده ايم .هر كجا دلمان خواست راه و جاده و معدن و تفرجگاه احداث كرديم . درست است كه مثلا يك معدن به لحاظ فيزيكي شايد در نهايت يك هكتار از عرصه طبيعي را اشغال و تخريب كند اما شعاع اكولوژيكي وسيعي را تحت تاثير قرار مي دهد. نتيجه آن تقابل انسان و حيوان است. زماني كه يگ گونه جانوري در يك زيستگاه نياز به آب و غذا و پناه دارد اما ما براي ساخت مثلا يك معدن يا توسعه صنعت يا حضور غيرقانوني دام ،بخشي از زيستگاه او را تحت تاثير قرار ميدهيم يا با گونه رقابت مي كنيم در چنين وضعيتي اين گونه بايد چه كار كند؟ ناچار است براي يافتن غذا به روستا ومحل زندگي انسان نزديك شود و در نتيجه تقابلي ايجاد ميشود ميان دامدار وحيات وحش. علت اصلي بسياري ازاين اخبار تكان دهنده وآمارهاي بيسابقه كشتار گونههاي ارزشمند به همين دليل است.”
او در ادامه از اقداماتي كه مي تواند در اين بين موثر باشند چنین مي گويد:” بايد تلاش ها در اين خصوص و براي بازگرداندن هويتي كه از زيستگاه ها گرفته ايم بيشتر شود. در حال حاضر نيز پيگيرصورت گرفتن مكاتباتي هستيم با مسئولان زيربط مثل وزير راه و شهرسازي و پليس راه كه اين نقاط حادثه خيز شناسايي شود و براي كاهش آنها اقداماتي صورت بگيرد مثل نصب تابلوهاي هشدار،راه اندازي سيستم كاهش سرعت يا زيرگذر براي تردد حيوانات و يا هر اقدام ديگري براي پايين آوردن هرچه بيشتر تقابل جوامع محلي و حيات وحش. همان طور كه در اخبار هم شاهد آن هستيم مي بينيم كه آمار تصادف هاي جاده اي اين حيوانات هم به مراتب بيشتر از قبل شده كه اين موضوع هم باز نشان از توسعه اي بدون زيرساخت هاي لازم درعرصه هاي طبيعي و حفاظت شده دارد.ما بايد اين توسعه را عميق تر كنيم و نگاه مان را به اين موضوع عميق تر از هميشه پيش ببريم.قوانين و ضوابط در ساير امور خصوصا اموري كه محيط زيست را تحت تاثير قرار مي دهد، مثل راه ها ،صنايع ،كشاورزي و ... با جديت بيشتري دنبال شود بنابراين به نظر من بايد اين قوانين و اين نوع توسعه را بازنگري كنيم و در نتيجه بگوييم كه اين برنامه ها آينده محيط زيست ما را به چه سمت و سويي خواهد برد.زماني كه تمام اين اقدامات انجام شد مي توانيم بگوييم كه مناطق حفاظت شده داراي زيرساخت هاي لازم هستند و حالا نوبت قانونمندي و نظارت است.”
محمدي همچنين يادآور مي شود:” البته نبايد فراموش كرد كه فرهنگ سازي هم در اين بين بي تاثير نيست.مثلا چند وقت پيش گزارشي درباره چوپان جوان خرم آبادي كه با وجود اينكه پلنگ به گله او حمله كرده بود و اسلحه نيز داشت اما به پلنگ شليك نكرده بود پخش شد كه خب بازتاب هاي زيادي را هم به دنبال داشت اما من در نهايت به اين گزارش معترض هستم.چرا بايد اين موضوع به اين شكل نشان داده شود؟ پلنگ نه به لحاظ خصلت و خو نه به لحاظ جثه نمي تواند به 40 گوسفند حمله كند وآنها را از پا در بياورد.من احساس مي كنم خود اين گزارش اصلا به پلنگ هراسي دامن زد و كارشناسان ما نيز دراين باره صحبت كردند كه چنين چيزي امكان ندارد. وقتي يك دامدار يا گله دار از طريق اين گزارش مي بيند كه پلنگ يا گرگ به گله حمله ميكند و ميتواند 40 گوسفند را از پا دربياورد يك نوع نگراني و هراس ايجاد ميشود كه پس بايد هميشه اسلحه به همراه داشته باشند و در اين مواقع به حيوان حمله كنند. در حالي كه ما بايد تلاش كنيم نگاه مردم محلي و بومي را به جاي هراس و نگراني به سمت حفاظت از اين گونه ها ببريم .”
جريمه هاي غير بازدارنده
جريمه ها و قوانين شكار و صيد غير مجاز نه تنها بازدارنده نيست كه حتي بسياري از شكارچيان متخلف و افراد سود جو حاضرند اين جريمه ها را بپردازند و در عوض به سود هاي كلان حاصل از شكارشان دست يابند.
اخيرا و پس از شليك و كشتن گوزن زرد ايراني در پارك پرديسان تهران نيز معصومه ابتكار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست گفته بود :”همانطور که بارها اعلام شده این میزان مجازات برای چنین جرمی که افکار عمومی را جریحه دار کرده به هیچ عنوان کافی نیست و باید هر چه سریعتر برای افزایش جرائم شکار و صید غیرمجاز اقدام شود تا شاید بازدارنده باشند.”
دكتر فتح الله خدمت كارشناس حيات وحش نيز درباره اين مجازات ها در گفت و گو با گزارشگر روزنامه كيهان مي گويد :” واقعيتي كه وجود دارد اين است كه متاسفانه جريمه ها و قوانين فعلي ما از خاصيت بازدارندگي شكارچيان در برابر صيد و شكار غير مجاز برخوردار نيستند و از طرف ديگر ما به لحاظ امكاناتي نمي توانيم تمام اين مناطق را با جديت تحت حفاظت محيط بان ها در بياوريم كه اين موضوع هم بر جسارت شكارچيان افزوده است .براي مثال در علم جرم شناسی ، تناسب جرم و مجازات ، بايد برابر باشد چون خيلي از مجرمین ، قبل از انجام جرم درباره عاقبت کارشان ، سبک - سنگین می کنند در نتيجه اگر مجازات خفیف باشد ، به انجام جرم راغب تر می شوند.”
وی می گوید: "فقط كافي است مبلغ جريمه هاي تعيين شده براي گونه هاي حفاظت شده را بگذاريم كنار ارزش پوست يا اجزاي ديگر همان حيوانات آنوقت به آساني خواهيم فهميد كه چرا در اين سالها تعداد شكارچيان غير مجاز آنقدر افزايش يافته است. البته صدور مجوز هاي شكار هم دراين بين بي تاثير نبوده كه متاسفانه تا كنون چاره جدي براي آن انديشيده نشده است.جالب این جا است که مجازات زندان برای شکارچیان غیرمجاز ، با قید "یا” آمده است و دادگاه میتواند به جای زندان ، حکم به همین مبالغ اندک بدهد که نوعاً هم همین می شود.”
جریمه های ناچیز
در حالي كه پوست با ارزش و گرانبهاي پلنگ ايراني به قيمتي بالاي 60 ميليون بدست قاچاقچي فروخته ميشود، قانون فقط وفقط شكارچي را 16 ميليون تومان براي شكار پلنگ جريمه مي كند.
مبلغ جريمه شكار وصيد هاي غير مجاز ديگر هم وضع چندان بهتري ندارند.تمساح وگوزن زرد ایرانی ۳۲ میلیون ،گورخر و خرس سیاه ۲۴ میلیون ،پلنگ ۱۶ میلیون ،مرال، جبیر و شوکا ۱۲ میلیون ،آهو ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار ،کارکال, سیاه گوش و خرس قهوهای ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار،قوچ و میش وحشی ۶ میلیون و ۴۰۰ هزار،کل و بز وحشی ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است،گربه وحشی پالاس, گربه شنی و شاه روباه ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار و سنجاب, سمور و روباه سیاه ۲ میلیون تومان و ... يعني به بيان ساده ترمنقرض شدن و به خاطره پيوستن نسلي از جانوراني كه درهيچ جاي جهان به جز اينجا نبودهاند و نه خواهند بود ،حتي به اندازه يك تخلف كوچك مالي يا اداري هم جريمه و تاوان ندارد.”
اما از تمام اين بحث ها كه بگذاريم هنوز قطعه گمشده اين پازل كه همچنان سردرگم و شايد هم فراموش شده است فرهنگ سازي است.
شايد كمتر كسي از ما در طول عمرمان رد پایی از فرهنگ سازی سیستماتیک و منظم در خصوص حفظ محیط زیست به ياد بياوريم.نه در کتاب های درسی این موضوع دغدغه دانش آموزان و دانشجویان می شود، نه در صدا و سیما کار جدی در این خصوص انجام می شود، نه سینما به این موضوع می پردازد و نه حتي رسانه ها به وظیفه خود آنچنان كه بايد در اين بين عمل مي كنند.
طبيعي است كه رفتارهر فردی ازآموخته ها و محیط فرهنگی نشأت می گیرند و وقتی در این باره آموزش لازم داده نشده و شکار به عنوان یک پدیده زشت ، غیرانسانی، غیر اخلاقی و غیر دینی جا نیفتاده است سلاح شكارچيان به آساني به طرف حيوانات با ارزش و بي دفاع وبدون هيچ جرمي نشانه گرفته مي شود.بهتر است قبل از اينكه پلنگ ايراني هم به سرنوشت شير ايراني دچار شود براي حفظشان چاره اي بينديشيم.شايد با همين منوال ما آخرين نسلي باشيم كه پلنگ ايراني را در جنگل هاي ايران ديده اند!