سفر متوهّمانه با تله تشدید تنش! (یادداشت میهمان)
۱- ترامپ ادعا کرده بود خبر مهم و مثبتی دارم که در آستانه سفر به عربستان آن را میگویم. این یعنی خبر مربوط به منطقه غرب آسیا خواهد بود که در آستانه سفر به این منطقه میخواست اعلام کند. وی از یکطرف در مصاحبه با مجله تایم ادعا داشت که «اول آماده دیدار با رئیسجمهور یا رهبر ایران هستم، و دوم فکر کنم عربستان سعودی بهزودی به توافقات ابراهیم میپیوندد». از طرف دیگر ابتدا در مصاحبه با NBC ادعا کرد، «تنها راهحل، برچیدن کامل برنامه هستهای ایران است»، و دو روز بعد در تناقض با این ادعایش گفت «هنوز درباره غنیسازی توسط ایران تصمیمی نگرفتهام». ونس معاون او هم همزمان اعلام کرد «برجام به ایران اجازه میداد که به سوی سلاح هستهای برود، اما ایران اکنون سلاح هستهای ندارد»! تحلیل این چند خبر و خبرهای پیرامون این است که - فقط تحلیل است که در ذهن ترامپ و آمریکاییها چه میگذرد و اینکه مسئولان کشور هوشیارانه چه موضعی داشته باشند بحث دیگری است - احتمالا این بود که ادعای مهم بودن خبر، پروندههای مهم و درهم تنیده غرب آسیا یعنی معامله قرن و فلسطین و آتشبس غزه و مقاومت یمن و لبنان و توافق با ایران را دربر گیرد. هرچند رسانههای آمریکایی مدعی اعتبار و وثاقت خبری، نتوانستند یک برآورد مشترک از این «خبر مهم و بزرگ» بدهند، اما یک سؤال مهمتر وجود دارد که اگر ترامپ این همه دستاورد مهم بالقوه در چنته دارد، پس دیگر مشکلش چیست؟. لذا این پیشفرض خیلی جلب توجه میکند که ترامپ خودشیفته اولا در ذهن کوچک خود پروندههای مهم پیچیده منطقه را ساده میانگارد و تصور میکند با یک تصمیم خارقالعادهِ منفعتطلبانه و معامله تجارتگونهِ پشت پرده، به طور استثنایی حل میشوند. ثانیا بهشدت تمایل دارد تحولات را نادر و استثنائی جلوه دهد تا بتواند آنها را به نام خود ثبت و اعلام و دستاوردسازی، و روی آنها پروپاگاندای رسانهای کند. ثالثا مواضع او بهشدت غیرمتعارف و متناقض است که در اکثر موارد مجبور به عقبنشینی از آنها نیز میشود. حال اکنون ترامپ به منطقه آمد اما هنوز از آن خبر مهمش که بتواند منطقه را تحت تاثیر قرار دهد، خبری نشده است و همه گمانهزنیها نکتهها دارد و نکته مهمش این است که این سفر جز یک هیاهوی فریبکارانه برای دوشیدن برخی کشورهای منطقه و یک عکس یادگاری برای سران عربی جهت خرید امنیت هیچ دستاوردی برای منطقه نخواهد داشت. تا جایی که وزیر سرمایهگذاری عربستان مبلغی که ترامپ دوشیده تا
۶۰۰ میلیارد دلار افزایش داده است! یکی از گمانهزنیها مطرح این بود که با توجه به گسلهای ژئوپلیتیک منطقه که در سکوت سران کشورهای اسلامی به ضرر ملتهای اسلامی و مردم فلسطین عمل میکنند، تلاش داشتند اولا با اعلام توقف حملات به یمن - که به نظر میرسد تاکتیکی و موقت باشد - ایران را به یک توافق اولیه در رسیدن به یک چارچوب در مذاکرات هستهای ترغیب و سپس از رئیسجمهور ایران به عنوان ویژه برای شرکت در نشست ریاض با حضور ترامپ دعوت کنند و شاید سفر وزیر دفاع عربستان به تهران نیز بیربط با این موضوع نبوده باشد. بهخصوص که سفر وزیر خارجه به عربستان و قطر قبل از سفر ترامپ و انتقال پیام صریح ایران بسیار حائز اهمیت است. در گام بعد حضور مقامات ایران در نشست ریاض را شرط و پیشدرآمد توافق نهائی با تهران، و توافق با تهران را شرط و پیشدرآمد آتشبس در غزه قرار دهند. هدف از این سناریو هم اولا اعلام طرح معامله قرن یا همان عادیسازی روابط در نشست ریاض با فریبکاری به رسمیت شناختن کشور فلسطینی توسط آمریکا و یا اعطای انرژی هستهای به عربستان است. ثانیا ترامپ پروپاگاندا کند که توانستم تابوی ۴۵ ساله را بشکنم و با رئیسجمهور ایران در یک نشست منطقهای شرکت کنم و با حضور من ایران دیگر سلاح هستهای ندارد! ثالثا بعد از نشست ریاض مقاومت یمن را منزوی نماید. رابعا در نهایت به دنیا القا کند این من هستم که میتوانم مسائل جهان را حل و فصل و رهبری کنم! این آن ذهنیتی بود که ترامپ به امید آن به منطقه سفر کرد. البته خیلی واضح بود که مثل سفر قبلیاش در دوره اول ریاست جمهوریاش بدون دستاوردی جز دوشیدن سعودیها، منطقه را ترک خواهد کرد. چرا که اولا مسائل و مشکلات غرب آسیا پیچیدهتر و ریشهدارتر از آن چیزی است که بدون در نظر گرفتن مؤلفهها و بازیگران اصلی آنها، با معجزه ترامپ
حل و فصل شوند. ثانیا بازیگران اصلی منطقه هوشیارتر از آن چیزی هستند که ترامپ تصور میکند. تصور ترامپ این است که همانگونه که دیگر کشورها از تهدیدات او میترسند، ایران و جبهه مقاومت هم میترسند و تصورش از ایران و مقامات ایرانی و جبهه مقاومت، اوکراین و زلنسکی است! اما این نترسیدن ملت ایران و ملتهای یمن و فلسطین و لبنان و جبهه مقاومت معادله ژئوپلیتیک منطقه را برای ترامپ سخت کرده است. به همین دلیل به نظر میرسد اعلام خبر توافق تجاری با انگلیس و چین که البته با اما و اگرهایی و موفقیتآمیز بودن آنها زیر سؤال است، با هدف سرپوش گذاشتن بر شکستهای احتمالی ترامپ در پروندههای منطقه غرب آسیا باشد. ثالثا ملتهای مسلمان اجازه نخواهند داد «با شایعههای گوناگون و پیش آوردن مسائل و حرفهای جدید بیربط و بیمعنی ذهنها از مسئله فلسطین منصرف شود و در مقابل جنایت رژیم صهیونیستی و حامیان او بهخصوص آمریکا خواهند ایستاد».
ترامپ در دور اول هم در برخورد با کره شمالی ادعا کرد موازنه قدرت و رقابت و ژئوپلیتیک را در شرق آسیا تغییر خواهم داد و با کره شمالی توافقی محکم امضا میکنم، اما علیرغم دو بار دیدار با رهبر این کشور و پروپاگاندا روی آن، هیچ اتفاقی نیفتاد و برعکس منطقه شرق آسیا امنیتیتر و بحرانی شد.
حال آنچه حائز اهمیت است و باید با دقت به آنها پرداخته شود یکی ادعای آتشبس یمن و دیگری آتشبس در غزه که هر دوی آنها موقتی و فریبکاری برای اهداف خبیثانه دیگری است که حداقل آن سفر امن ترامپ به منطقه و آزادی امن گروگان آمریکایی در غزه بود.
۲- ترامپ ابتدای روی کارآمدن با تعبیر سخیفی ادعا کرد که یمنیها عددی نیستند که بخواهم آنها را جدی بگیرم! اما هم مجبور شد وارد جنگ مستقیم با آنها شود و هم بعد از بمبارانهای بینتیجه با هزینه بیش از یک میلیارد دلار مجبور شد پس از هدف قرار گرفتن ناوهایش در دریای سرخ و سرنگونی جنگنده F18 و پهپادهای میلیون دلاریاش، و شلیک و عبور موفقیتآمیز موشک یمن از سامانههای پدافند هوائی تاد آمریکا و چهار لایه دفاعی رژیم صهیونیستی و اصابت به قلب فرودگاه بنگوریون و همچنین پس از رسیدن موشکهای یمنی به بندر حیفا، حقیرانه دست از تجاوزات خود به یمن بردارد و شکست خود را با اذعان به اینکه «میتوان گفت یمنیها در مقابل حملات سنگین ما شجاعت زیادی داشتند»، نمایان و با ادعای «تفاهم کلامی با یمنیها» آن را تحتالشعاع قرار دهد. البته یک گمانه دیگر در خصوص موقتی بودن تفاهم با یمنیها ترس از هدف قرار گرفتن خود ترامپ در سفر به منطقه بوده که خود ترامپ نیز تلویحا به آن اذعان کرده که «اگر کسی به رئیسجمهور آمریکا آسیب بزند، صدمه خواهد دید»! لذا باید مترصد تکرار تجربه فریبکاری در آتشبس در لبنان و غزه بود. نکته مهم این است که یمنیها با چند موشک ناوهای هواپیمابر آمریکا را دچار خسارت و مجبور به فرار از دریای سرخ و بابالمندب و خلیج عدن و ترامپ را مجبور به تسلیم، و همچنین با یک موشک تمام خطوط هوائی اسرائیل را مختل و صهیونیستها را تهدید به محاصره هوائی کردند، اما آمریکا با دهها جنگنده و صدها بمب در۵۰ روز بمباران، و اسرائیل با
۳۰ جنگنده و ۴۲ بمب در یک حمله نتوانستند ملت یمن را وادار به تسلیم کنند. این رخدادها پیامهای مهمی در میانه تحولات نظامی منطقه داشت و نشان میدهد که یک تغییر معادله در منطقه به دلیل عدم شناخت آمریکاییها از زمین درگیری با یمنیها و عدم هیچ اشراف اطلاعاتی آنها صورت گرفته است.
۳- ترامپ قبل از بهدست گرفتن قدرت بعد از انتخابات خیلی فشار آورد که توافق آتشبس در غزه اجرائی شود و ژست این را بگیرد که این من هستم که آتشبس را برقرار کردم، اما نتوانست و با روی کار آمدن او مذاکرات آتشبس و تبادل اسرا به بنبست رسید. نتانیاهو هم چند روز قبل بعد از آن همه جنایات بیسابقه و ادعای نابود کردن حماس در آستانه سفر ترامپ به منطقه با تاکید بر اینکه «اگر حماس را نابود نکنیم هفت اکتبر دوباره تکرار میشود»، در هفت جمله، هفت بار اذعان کرد حماس زنده است و همچنان به مقاومت ادامه میدهد و از نابودی حماس ناتوان است. حال که در ۱۶ ماه و در اوج شقاوت و جنایت نتوانستند حماس را نابود کنند، چگونه ترامپ میخواهد با یک تهدید و ژست رهبری جهان آنگونه که رویترز و منابع خبری عربی خبر دادهاند با تشکیل «یک دولت موقت آمریکایی در غزه» و اعلام به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی بدون حضور حماس و علیرغم تمام حمایتهایش از کشتار مردم فلسطین، مسئله فلسطین را حل و فصل کند!
البته پشت این همه هیاهو، فریب مذاکره آتشبس موقت برای آزادی الکساند عیدان اسیر آمریکایی در غزه و آزادی ۱۳ اسیر صهیونیست بود. نکته خندهدار این فریبکاری این است که از یکطرف ادعا شد مذاکرات آتشبس در غزه بدون اطلاع اسرائیل عامل اصلی جنایات در غزه بود و از طرف دیگر اذعان شد از نتانیاهو خواسته شد آتشبس موقت اعمال کند تا خروج امن اسکندر از نوار غزه ممکن شود! لذا امید به برقراری آتشبس، بازگشایی گذرگاهها و ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم غزه و تلاش جدی برای دستیابی به توافق نهائی جهت توقف جنگ سرابی بیش در اجلاس ریاض نخواهد بود. از نکات مشکوک بیانیههای صادر شده در این خصوص این است که ادعای شده برای ایجاد آرامش و تضمین ثبات طولانیمدت همراه با بازسازی غزه آمادگی داریم «نوار غزه توسط نهادی حرفهای و مستقل» اداره شود!؟ در حالیکه نتانیاهو پس از ورود ترامپ به منطقه صریحا اذعان کرد هیچ تضمینی برای آرامش و ثبات و بازسازی غزه وجود نداد و «آتشبس موقت امکانپذیر است اما هیچ دلیلی وجود ندارد که ما جنگ را متوقف کنیم»! همانگونه که با حمایت آمریکا به هیچ توافقی برای آتشبس پایبند نبوده است.
4- در آستانه سفر ترامپ به منطقه همه فضاسازیهای هماهنگ ترامپ و نتانیاهو و رسانههای غربی - عبری برای اینکه القا کنند ورق برگشته و آمریکا، اسرائیل را تنها گذاشته و ترامپ با مذاکره با ایران و توقف حملات به یمن و مذاکره برای آتشبس در غزه نتانیاهو را شوکه کرده است، همه برای این بود که سران کشورهای عربی - اسلامی را فریب دهند تا ترامپ را حامی آنها القا کنند و در اجلاس ریاض تا میتوانند سعودیها و عربها هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه سیاسی- امنیتی بدوشند و طرحهای فریبکارانه خود برای تامین امنیت اسرائیل را پیش ببرند! لذا این جمله نتانیاهو یک واقعیت است که «ترامپ نعمتی برای اسرائیل است»!
دکتر محمدحسین محترم