یک جنگ پیچیده سایبری و اقتصادی
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
پروژه بزرگ ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی ابرقدرتی به نام آمریکا نه تنها امروز، بلکه از بدو انقلاب و حتی در جریان مبارزات مردمی در سال 1357شکل گرفت و هر لحظه که به پیش آمد؛ مثل گلوله برفی که در جریان حرکت هر لحظه بزرگتر و بزرگتر میشود؛ بزرگتر شد و امروز در اوج و در نهایت خود به نقطهای رسید که بعد از تمام اعمال فشارها و تهدیدها و تحریمها، در ادبیات سیاسی، تاریخی، نظامی، رسانهای و اجتماعی جهان با عنوانی رو به رو شدیم به نام «جنگ 12روزه».
آن چیزی که در طی این جنگ مشخص، معین و آشکار گردید؛ این بود که تجربه تمام جنگهای بشریت و علوم شناخته و ناشناخته تمام جهان غرب برای محقق شدن هدفی که ساقط ساختن نظام جمهوری اسلامی و به زانو در آوردن مردم ایران بود به پای کار آمد و در شدیدترین حالت ممکن نظام سلطه از تمام ظرفیتهای بالقوه و بالفعل موجود خویش و کشورهای همسو با آن کمک گرفته شد تا این هدف محقق گردد.
با توجه به شواهد و قرائن و مستنداتی که قابل تحلیل هستند؛ برخی کشورهای منطقه نیز دانسته یا ندانسته در این جنگ علیه ایران سهمی داشتند که این سهم از در اختیار گذاشتن آسمان کشورشان تا مشارکت در پدافند به نفع رژیم صهیونیستی و جمعآوری اطلاعات و دادهها تقسیم شده بود و آنهائی هم که ملاحظاتی برای پنهان کاری نداشتند با جریان رسانهای بر ساخته جهان سلطه همراه شدند.
مجموع فعل و انفعلات صورت گرفته در طی این جنگ از همان لحظههای آغازین نشاندهنده این بود که این جنگ متکی به یک برنامهریزی طولانی مدت، همراه با دقیقترین طراحیهای عملیاتی چند جانبه و زمان سنجیهای خاص بوده که نمای کلی این عملیات علیه ایران را تبدیل به پیچیدهترین جنگ تاریخ کرده و قطعا در بستر زمان، ابعاد این پیچیدگی بیشتر فاش خواهد شد.
بکارگیری توان هوایی، ریز پرندهها، پهپادها، فضای رسانهای، تحریک اجتماعی، حمله به زیر ساختها و منابع انرژی، ترور فرماندهان و دانشمندان، استفاده از هوش مصنوعی و فضای سایبر، اجیر ساختن مزدوران و عوامل بیرونی و... تنها گوشهای از اقدامات رژیم صهیونیستی بود که با چراغ سبز و حمایت همهجانبه اطلاعاتی و عملیاتی و تجهیزاتی آمریکا و ناتو در این جنگ دیده شد و وجه نمادین و عینی از جنگ ترکیبی را که به شکل چند وجهی و نامتقارن بود به نمایش در آورد.
همانطور که بارها در این ستون نیز اشاره داشتیم پیش از جنگ 12روزه تلاش ما در این ستون پرداختن به مباحث جنگ ترکیبی بود که اصلیترین وجه آن جنگ ادراکی و شناختی هست و این موضوع با استفاده از فضای رسانهای فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و رسانههای ماهوارهای دنبال میشود.
در طی یادداشتهای متوالی ضمن بازخوانی جنگ ترکیبی و عملیات روانی و بیان مصادیق جریان سازی شده در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای معاند، کوشیدیم تا ارتقای آگاهی عمومی از موضوعات ادراکی و رسانهای به حفظ امنیت اجتماعی و روانی مردم منجر شود.
جنگ 12روزه با ظرفیتهای شکلگیری خود تقریبا تمام مصادیق لازم درخصوص جنگ «ترکیبی» و «عملیات روانی و ادراکی و شناختی» را به یکباره و در یک قاب نمایشی در مقابل دیدگانمان قرار داد و از حالت تئوری و انتزاعی به عینیت و مرحله لمس فیزیکی رسید که امکان پیشبینی آن حتی برای بسیاری از کارشناسان هم فراهم نبود. از بیش از یکسال پیش موضوعاتی از این دست را از طریق این ستون بارها مطرح کردیم و بعد از جنگ 12روزه نیز مشی ما به گونهای شد که مختصات و زوایا و علل چگونگی جنگ ترکیبی را از منظر شناخت دقیق ماهیتی و ساختاری با تکیه بر نظریههای موجود شناخته شده در جهان و بخصوص جهان غرب بررسی و واکاوی کردیم.
بر همین اساس پیشبینی میشود که با توجه به دیالکتیک موجود در جنگ و تقابل ایران با رژیم صهیونیستی حداقل در مدت زمان کوتاه امکان شکل گیری مجدد جنگ نظامی فعلا وجود ندارد و فضای جنگ به سمت فضای رسانهای و عملیاتهای روانی و همچنین بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی به پیش خواهد رفت و تقابل سایبری و فضای مجازی بیشترین نقش را در این مرحله از رویارویی بر عهده خواهند داشت که با توجه به نیاز جامعه به رشد اقتصادی و تامین معیشت، فضای سایبری و مجازی نیز حول این مهم تمرکز خواهند داشت و عرصه تعیینکننده پیروزی را بیش از سایر عرصهها در این عرصه خواهیم شناخت.
سایبر و تعریف جدید از پیروزی
نقش فضای سایبر در تعریف جدید پیروزی و تأثیر جنگ اقتصادی بر شاخصهای موفقیت را در ابعاد مختلف و با مولفههای چون (برتری اطلاعاتی، اختلال در زیر ساخت، حفاظت از داراییهای دیجیتال و جنگ روانی سایبری) میتوانیم بشناسیم که هر کدام از این مولفهها از شاخصهای اندازهگیری مختص خود تبعیت دارند.
مؤلفه «برتری اطلاعاتی» با شاخص اندازه گیری درصد نفوذ در شبکههای دشمن مثل دسترسی به اطلاعات محرمانه دشمن شناخته میشود ومؤلفه قدرت «اختلال در زیرساخت» با شاخص اندازهگیری مدت زمان غیرفعالسازی سامانههای حیاتی مثل قطعی سیستمهای بانکی دشمن قابل شناسایی است.
مولفه «حفاظت از داراییهای دیجیتال» با شاخص اندازه گیری تعداد حملات دفع شده چون محافظت از زیرساختهای حیاتی ملی قابل تعریف است و مؤلفه «جنگ روانی سایبری» نیز با میزان تاثیرگذاری بر افکار عمومی که منجر به تغییر نگرش مردم دشمن نسبت به حکومت است تعریف مییابد.
در این مرحله با شناخت شاخصهای موفقیت در جنگ اقتصادی «جنگ مدرن» میتوانیم تعامل فضای سایبر و اقتصاد در جنگ مدرن را به خوبی ارزیابی کنیم که در دو محور شاخصهای تابآوری اقتصادی و شاخصهای فشار اقتصادی به دشمن، قابل ارزیابی هستند.
شاخصهای تابآوری اقتصادی، با نرخ خودکفایی در کالاهای استراتژیک (درصد تأمین داخلی کالاهای حیاتی عمق) و با ذخایر استراتژیک به حسب مدت زمان تحمل محاصره اقتصادی و همچنین با تنوع راههای تجاری از جمله تعداد مسیرهای جایگزین تجاری و استحکام سیستم مالی مثل مقاومت در برابر تحریمهای بانکی مورد توجه کارشناسان است.
شاخصهای فشار اقتصادی به دشمن نیز با هزینههای تحمیلی یعنی میزان افزایش هزینههای دفاعی دشمن و اختلال در زنجیره تأمین با کاهش تولید ناخالص داخلی دشمن و همچنین فرار سرمایه که شامل خروج سرمایهگذاریهای خارجی از خاک دشمن هست و افزایش نرخ تورم که با کاهش قدرت خرید مردم دشمن سنجیده میشود معرفی میشوند.
ارزیابی موفقیت اقتصادی در جنگ در نسبت با بعد اقتصادی دارای شاخصهای موفقیت با وزن نسبی است که تابآوری داخلی با شاخصهای موفقیت از جمله ثبات قیمتها، تأمین کالاهای اساسی نسبتسنجی میشود.
فشار بر دشمن نیز با شاخص موفقیت کاهش ارزش پول، افزایش بیکاری در دشمن سنجیده میشود و جایگزینی تجاری نیز با ایجاد روابط اقتصادی جدید در معرض سنجش شاخص موفقیت قرار میگیرد تا در مرحله آخر، توسعه فناوری با خودکفایی در فناوریهای حساس به مرحله نسبتسنجی برسد.
تعامل فضای سایبر و اقتصاد در جنگ مدرن را با تاثیر عملیات سایبری بر اقتصاد دشمن میتوانیم بشناسیم که حمله به سیستمهای بانکی و ایجاد بیثباتی مالی و همچنین در هدفگیری بورس و بازار سرمایه با کاهش ارزش شرکتها شناخته میشود و همینطور با اختلال در زنجیره تأمین که توقف تولید صنایع کلیدی را به همراه دارد و با نفوذ به سیستمهای انرژی که ایجاد خاموشی و اختلال را فراهم میسازد.
با توجه به شاخصها و نسبتهایی که در رابطه حوزه سایبر با حوزه اقتصاد مطرح شد تحلیل موردی جنگ ۱۲روزه بازگوکننده پیروزی سایبری ایران بر رژیم صهیونیستی است که این پیروزی هم در عرصه سایبر و هم در عرصه اقتصاد قابل بازخوانی و توجه است.
پیروزی سایبری ایران با «افزایش توان دفاع سایبری» یعنی مقاومت در برابر حملات سایبری دشمن و «حفظ زیرساختهای حیاتی» یعنی تداوم ارائه خدمات ضروری و « افشای اطلاعات حساس» یعنی انتشار اسناد محرمانه دشمن قابل تحلیل است.
پیروزی اقتصادی ایران نیز با «تداوم صادرات نفت» یعنی دور زدن تحریمها و جلوگیری از آشفتگی اقتصادی و «افزایش هزینه برای دشمن» یعنی تحمیل میلیاردها دلار خسارت به رژیم صهیونیستی میتواند مورد تحلیل قرار بگیرد
راهبردهای کسب پیروزی
راهبردهای کسب پیروزی در عرصه سایبری و اقتصادی برای پیروزی در این جنگ مدرن و ترکیبی به طور مجزا و ترکیبی دنبال میشد که راهبردهای سایبری ضمن توجه به توسعه نیروی انسانی متخصص از جمله آموزش هکرها و سرمایهگذاری در فناوری با توسعه سامانههای دفاع سایبری پیشرفته توجه داشتند و علاوه بر آنها به همکاری بینالمللی با ایجاد پیمانهای امنیت سایبری و رصد مستمر تهدیدات با ایجاد مرکز پایش تهدیدات سایبری نیز تمرکز دارند.
راهبردهای اقتصادی که از راهبردهای کسب پیروزی در جنگهای مدرن است با تنوعبخشی به شرکای تجاری و کاهش وابستگی به غرب شناخته میشود و ضمن آن توسعه سیستمهای پرداخت جایگزین با دور زدن سیستم سوئیفت تقویت میشود و همچنین تقویت تولید داخلی با خودکفایی در کالاهای استراتژیک و مدیریت ذخایر ارزی با ایجاد صندوق ثبات مالی در این راهبردها مورد توجه است.
چشمانداز آینده جنگهای سایبری-اقتصادی و روندهای آتی آن، بازگوکننده افزایش اهمیت جنگ سایبری و تبدیل شدن آن به عرصه اصلی درگیری را نشان میدهد که در طی این روند، ادغام جنگ اقتصادی و سایبری ضمن حملات همزمان به سیستمهای مالی معمولا پی گرفته میشود.
همچنین در روندهای آتی، ظهور فناوریهای جدید و تاثیر هوش مصنوعی و بلاکچین بر جنگ اقتصادی نیز میتواند مطرح شود که موجبات شکلگیری قواعد جدید را با تدوین حقوق بینالملل حاکم بر فضای سایبر فراهم میکند.
در نتیجه آنچه که به صورت تحلیل ارائه شد؛ میتوان گفت: پیروزی در جنگ مدرن نیازمند 1- برتری در فضای سایبر با توان دفاع سایبری قوی، قابلیت تهاجم سایبری موثر، برتری اطلاعاتی مستمر. ۲- تابآوری اقتصادی با مقاومت در برابر فشارهای اقتصادی، توانایی تحمیل هزینه به دشمن، حفظ ثبات اقتصادی داخلی.
۳- یکپارچگی راهبردی با هماهنگی بین عرصههای مختلف جنگ، بهرهگیری از نقاط قوت هر عرصه، ایجاد اثرات سینرژیک است که میتوانند تحولساز در پیروزی باشند و این تحول در مفهوم پیروزی، مستلزم بازنگری اساسی در دکترینهای نظامی، اقتصادی و امنیتی قطعا میتواند باشد.