کد خبر: ۳۲۵۰۵۲
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۷
نگاهی به فیلم «سینما شهر قصه»

تلخ اما شیرین

سجاد نجاتی

در فیلم «سینما شهر قصه» ما صرفا با یک اثر طنز رو‌به‌رو نیستیم؛ اصلا موضوع طنز نیست در اصل و مرکز ثقل. با یک اثر تاریخی هم رو‌به‌رو نیستیم. بلکه در اصل با یک روایت «شیفتگی» در بستر یک «روایت تاریخی» با رگه‌هایی از «طنز و کمدی» رو‌به‌روییم که البته هر سه این موقعیت‌ها در یک امر مشترک و با یک هدف واحد، طی طریق می‌کنند و می‌توان گفت در رسیدن به مقصد و مقصود خود هم به توفیقی نسبی نایل می‌آیند.
فیلم سینما شهر قصه اثر خوش‌ریتم و جذابی از آب درآمده که نسبتا توانسته مسیر روایت خود را از دل تاریخ این سرزمین - تاریخ سینما، شیفتگی و شیدایی و معاشقه با نوستالژی‌های سینما و البته موقعیت‌های دراماتیک - طنز پیدا کند و بپیماید.
شاید بتوان گفت یکی از محورهای مضمونی جذاب فیلم که البته به لحاظ قصه، دامنه و خط اصلی فیلم است همان دیالوگ شیرین و ترحم‌برانگیز و معنادار داوود است:
«سینما اونجوری نیست که شما فکر می‌کنید. شما هیچ‌وقت نرفتید سینما، شما از سینما فقط برای خودتون یه چیزِ سیاهِ کثیف ساختید. برای یه بار هم شده برید سینما و فیلم خوب ببینید. ببینید که دنیاتون چقدر عوض می‌شه. و پاسخ آقا اردشیر که: من به فکر دنیام نیستم. به فکر آخرتمم.»
داستان فیلم در دهه پنجاه شمسی روایت می‌شود و درباره داوود، تعمیرکار آپارات سینما است که دلباخته سینمای فیلمفارسی است. داوود در کوران انقلاب، عاشق دختری می‌شود که پدر او مخالف سرسخت سینماست.
اینکه «سینما شهر قصه» تلاش می‌کند به‌طور همزمان و توأمان و با رعایت خط فرضی نسبی که برای داستان، میزانسن و محتوای خودش تعیین کرده تاریخ معاصر ما، از پیش از انقلاب تا امروز را روایت ‌کند و البته با این تفاوت که زاویه دید این فیلم سینما است یعنی تاریخ معاصر را روایت کرده و در دل آن تاریخ سینمای ایران را هم مرور نموده، موفقیت اصلی و انتخاب بکر و درست فیلم است که نتیجه داده و هم مخاطب را همراه می‌کند، هم داستان را جذاب جلو می‌برد، هم تاریخ ایران و تاریخ سینما را در هم می‌آمیزد و هم شیرینی و تلخی این طنز غم‌انگیز و افتخارآمیز را به تصویر می‌کشد. 
«سینما شهر قصه» در عین حال اثری مفرح در ژانر کمدی و البته با درونمایه‌ای عاشقانه است؛ در یک داستان عاشقانه، علاقه و عشق آدم‌ها به همدیگر، به سینما و به سرزمین‌شان را با هم می‌بینیم.
استفاده بهینه و درخور از موتیف‌ها و مؤلفه‌ها و نمادهای نوستالژیک سینمای ایران چه پیش و چه پس از انقلاب، بازی‌های نسبتا خوب، ریتم درست و میزانسنی که برآمده از همه اجزا و عناصر و مختصات فیلم است، سینما شهر قصه را مبدل به اثری قابل تحمل و در برخی مواقع جذاب و شیرین کرده است.
یکی از نکات مهم و شاید مهم‌ترین نکته مضمونی و مفهومی فیلم که می‌تواند آبرویی برای روایت داستانی و معنای منتشر و مستتر در آن باشد، همانا نزدیک شدن فیلم به مفهوم سینمای ملی و ملیت است. و نکته جالب و قابل اعتنا اینجاست که این نزدیکی، نه وجه شعاری و گل درشت و تبلیغاتی می‌یابد و نه به لایه‌های روشنفکری نقبی می‌زند و نه در هیچ محور و مداری، گم می‌شود. بلکه همان خط سیر اصلی و مبنایی که به نوعی شالوده مرکزی فیلم هم هست به عنوان معیار و خط گزینش حرکت مفهومی فیلم، تا انتها به پیش می‌رود که عبارت است از بازنمایی شیفتگی‌وار نوعی از نوستالژی ملی چه در وجه ادای دین به سینما و چه در وجه تاریخ سرزمینی و هر دوی این خطوط با لحاظ مؤلفه ملیت و امر ملی جلو می‌شود و چقدر هم خوب و درست است این انتخاب؛ حتی از فارغ از میزان موفقیتش.
اینکه فیلم تلاش می‌کند به سینما ادای دین کند و در پوشش این ادای دین، راهی برای بازنمایی یکی از مهم‌ترین و عجیب‌ترین برهه‌های تاریخی این سرزمین، بیابد و در این بازیابی، هم از طنز و کمدی بهره می‌برد و هم به ملیت نقب می‌زند و هم تاریخ روایت می‌کند و نیز شیرینی و تلخی ملفوف به هم این موقعیت را با جذابیت سینمایی و قصه‌گویی پیوند می‌دهد همان توفیقی است که فیلم سینما شهر قصه توانسته بدان دست یابد و در این مسیر میزانسن نقش مهمی دارد؛ میزانسنی که صرفا تکنیکی و فنی هم نیست و بار معنایی و عاطفی و وجه تاریخی و روایی سترگ و سنگینی را بر دوش می‌کشد. 
بار سنگین و البته مهم و استراتژیک امر ملی و ملیت و در هم‌آمیزی و همراهی و یگانگی در مسیر ایران و مسیر حفظ هویت و تمامیت ایران توسط همه ایرانیان از هر قشر و سلک و قوم و قبیله و مشربی.
و سینما شهر قصه اگر توانسته باشد با تمام هم و غم و تلاش خود حتی فقط یک گام به سمت این نقطه بردارد، کار ارجمندی کرده است؛ ارجمند و ماندگار.