کرامت حضرت ابوالفضل(ع)(حکایت اهل راز)
آیتالله مرتضی تهرانی (برادر حاجآقا مجتبی تهرانی) ازقول پدرش (میرزا عبدالعلی تهرانی) نقل کرد که در حرم حضرت ابوالفضل(ع) بودم، جنازه جوانی را آوردند که روی آن را طنابپیچ کرده بودند، یکی از آنها خطاب به آن حضرت کرد و گفت: این جوان، که از دوستان ماست، همراه ما بود و در راه مرد، ما از والدینش اجازه او را گرفتیم و حالا که مرده جوابی برای والدینش نداریم.
این را گفت و ایستاد. پس از لحظاتی دیدیم جنازه حرکت میکند، با خنجر طناب را پاره کرد و از حضرت تشکر کرد و رفتند و مردم اظهار مسرت کردند.
*کتاب: خاطرههای آموزنده، نوشته آیتالله محمدی ریشهری، انتشارات دارالحدیث قم.