کد خبر: ۳۲۴۵۵۴
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۸
نگاهی به فیلم «آنجا همان ساعت»

ساده‌انگاری ضرب در سنبل کاری!

محمدرضا محقق

فیلم «آنجا همان ساعت» نمونه قابل‌توجه و دقیقی از همه آن چیزی است که در این روزگار بر سینمای ایران می‌گذرد؛ نوعی شلختگی تکان‌دهنده و نافرمی عیان که گویا فیلمساز هیچ ابایی هم از هرچه عیان‌تر شدنش نداشته و ندارد، به علاوه مقادیر قابل‌توجهی صحنه‌های چرک پایین‌شهری و ارجاع‌های وقت و بی‌وقت و ظاهری و باطنی به سینمای آبگوشتی فیلمفارسی و البته دوربین بد، بازی‌های بد، فقدان میزانسن- چقدر این کلمه عزیز از سر این فیلم زیاد است- فیلمنامه چندپاره و پرحفره، بازی‌های درنیامده، دیالوگ‌های آبکی، شخصیت‌های تیپ‌نشده و آبکی‌تر، همه و همه در خدمت یک ایده ورزنیامده و ذهنی که گویی یک تک‌گویی یک‌خطی کال است که در ضمیر فیلمساز بدون هیچ بلوغی به زایش رسیده و این همه را می‌توان در تک‌تک اجزا و عناصر فیلم دید.
فیلم داستان رعنا (معلم مقطع ابتدائی) و امیر (کارگر کارگاه بلورسازی) زندگی عاشقانه خود را در محله قدیمی، در حاشیه شهر آغاز کرده‌اند غافل از آنکه شیطنتی جنون‌آمیز خوشبختی ساده آنها را نشانه گرفته است.
فیلم از همان نقطه آغازین و عزیمتش می‌لنگد. حتی نمی‌تواند شخصیت‌هایش را معرفی کند و گره اصلی داستان را تعریف.
اگر فیلم را دیده‌اید که پس همچون نگارنده زجر کشیده و شکنجه شده‌اید ولی اگر فیلم را ندیده‌اید توصیه می‌کنیم ابداً دست به چنین اقدام انتحاری نزنید و وقت و انرژی و ذهن و چشم‌تان را هدر ندهید که الحق و الانصاف این فیلم با این بازی‌های وارفته و قصه نیم‌بند و فیلمنامه سوراخ و کارگردانی افتضاح و ریتم کند و دیالوگ‌های آبکی و همه چیزهای دیگرش، در واقع نوعی مجازات برای مجرمین به‌شمار می‌آید و نه فیلمی برای دیدن و لذت بردن و سینما یافتن!
چقدر دریغ‌آلود و حسرت‌بار است مرور تاریخ و کارنامه سازنده فیلمی همچون یک‌بار برای همیشه که حالا به معجون تأسف‌باری همچون آنجا همان ساعت رسیده است؛ سینمای ایران در نیمه نخست دهه پنجاه، شاهد حضور چهره‌های جوان به عنوان فیلمنامه‌نویس و کارگردان بود که بخش مهمی از آنها نقشی کلیدی در شکل‌گیری سینمای پس از انقلاب داشتند. دوره‌ای که چرخ‌های تولید سینمای ایران با سرعتی اندک به حرکت درآمده و آثار تولیدشده به مرور پرده سینماهای کشور را پر می‌کردند. از جمله این افراد سیروس الوند اشاره کرد که طی چهار دهه ملودرام‌های زیادی را نوشته و کارگردانی کرده است.
الوند یکی از پرکارترین‌های این حوزه به حساب می‌آید که در دهه پنجاه و از خبرنگاری حوزه سینما وارد این حرفه شده و چند ملودرام خوب همچون: یک‌بار برای همیشه و چهره را کارگردانی کرد. الوند که جزئی از سینمای بدنه به حساب می‌آید، به مانند هم‌نسلان خود در یک دهه اخیر بسیار کم‌کار شده و فیلم آنجا همان ساعت آخرین فیلم او محسوب می‌شود. فیلمی که سرانجام پس از هفت سال رنگ اکران را دیده و به‌راستی در مقایسه با دیگر آثارش، گامی و چه‌بسا گام‌های بلندی به عقب به‌شمار می‌رود!
مشکل اصلی «آنجا همان ساعت»، این است که نه مواد خام متناسب با ایده داستانی‌اش را به جهت قصه و شخصیت و موقعیت و کنش همراه دارد و پرورش می‌دهد و نه این مواد خام هیچ ربط و تناسبی با امروز و این موقعیت جغرافیایی دارند؛ حتی در مناطق جنوب شهر هم دیگر چنین انگاره‌ها و شخصیت‌کاری‌هایی باورپذیر نیست، چه برسد به مخاطب متنوع این دوران در زیر امواج انواع و اقسام فیلم‌ها و ژانرها و سویه‌های مختلف ابداعی و فکری، حق انتخاب دارد و به‌راستی این سؤالی اساسی است که در چنین زمانه و زمینه‌ای، چرا مخاطب ایرانی باید فیلمی همچون «آنجا همان ساعت» را برای دیدن برگزیند؟! به‌راستی چرا؟! فیلم در همان 10 دقیقه نخست با یک قتل به عنوان حادثه محرک فیلمنامه آغاز می‌شود و دقیقاً همین کلیشه را تا انتها به پیش می‌برد منتها هرچه جلو می‌رود، ضعیف‌تر و نازل‌تر و ناامید‌کننده‌تر! و سپس قصه در عرض بسط و گسترش پیدا می‌کند. الوند برای روایت قصه خود از فلاش‌بک و فلاش‌فوروارد سود می‌برد که نه‌تنها در پیشبرد روایت و درام کمکی نمی‌کند بلکه به شلختگی و تشتت و افتادگی هرچه بیشتر فیلم منجر می‌شود. سامان پسر جوان به قتل رسیده و دوستش داود که سرایدار باغ سرهنگ مقیم کانادا در محله‌ای قدیمی هستند، یک طرف ماجرا قرار گرفته و امیر و رعنا به عنوان زوجی جوان از طبقه زیر متوسط از سوی دیگر و در این میانه شخصیت وارطان مکانیک میانسال قدیمی محل، گویی به نوعی قرار بوده نقش کاتالیزور روایی را برعهده داشته باشد و... اما زهی تأسف و حسرت و دریغ که هیچ‌کدام از این بارها و پندارهای خیالی و ذهنی فیلمساز به سرمنزل مقصود نرسیده و در نهایت آنچه دست مخاطب را می‌گیرد یک فیلم نافرم متشتت مرتجع است که ساده‌انگاری و سنبل‌کاری را به اوج رسانده است. 
آری؛ فیلم آنجا همان ساعت، نمونه قابل‌توجه و دقیقی از همه آن چیزی است که در این روزگار بر سینمای ایران می‌گذرد!