کد خبر: ۳۲۴۵۵۵
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۸
نگاهی آسیب شناختی به فیلم بچه مردم

بیگانه با زمانه

فیلم بچه مردم اولین ساخته محمود کریمی، تهیه کننده پر سابقه تلویزیون است که در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر توانست نظر مخاطبان را جلب و جوایز مختلفی را کسب کند. فیلم قصه زندگی چند کودک یتیم را روایت می‌کند که چگونه مراحل مختلف زندگی را تا بلوغ و جوانی طی می‌کنند و در این روند حوادث و رخدادهای مختلفی را از سر می‎گذرانند.
فیلم از لحاظ روایت و ضرباهنگ، عناصر جذاب بصری و روایی مختلفی را در طول زمان نمایش تمهید کرده است که مخاطب را با خود همراه کرده و داستان را به تجربه زندگی واقعی نزدیک‌تر می‌کند؛ شادی در کنار غم، پیروزی در کنار شکست، ناکامی در کنار کامروایی، همه و همه روایت فیلم را به تجربه زندگی واقعی نزدیک‌تر کرده و تجربه‌ای جذاب از حیات چند کودک یتیم تصویر می‌کند.
اما فارغ از این سطح صوری و فرمی، فیلم روایتی از روند شکل‌گیری ذهنیت کودکان از دوران کودکی تا بزرگسالی را تصویر می‌کند که جنبه‌ای عمیق‌تر به آن می‌بخشد. در این سطح از فیلم ما شاهد جامعه‌پذیری و هویت‌یابی کودکانی هستیم که همزمان با بلوغ و رسیدن به سنين نوجوانی و جوانی، چگونه مسیر زندگی خود را پیدا می‌کنند و به دنیای ذهنی خود سامان می‌دهند، اما در این میان نکته‌ای که هست و در ادامه آن را بیشتر برجسته خواهیم کرد آن است که دوره زمانی‌ای که فیلم به عنوان بستر جامعه‌پذیری و هویت‌یابی این کودکان برگزیده است، چندان نسبتی با شرایط زیست نوجوانان و جوانان روزگار ما ندارد و از این لحاظ شاید بتوان گفت که فیلم ناهمزمان با تجاربِ زیسته نسل‌های جدیدی است که الزامات زیست آنان کاملاً متفاوت شده است. شخصیت‌های اصلی فیلم به نسل کودکان دهه پنجاه تعلق دارند که در آستانه انقلاب به بلوغ می‌رسند و در ایام جنگ انتخاب می‌کنند تا به عنوان رزمنده به جبهه‌ها بروند و در قامت یک سرباز از کیان وطن دفاع کنند، مضمونی که لااقل در چند جشنواره پیشین هم نمونه‌های مشابه آن را تجربه کرده‌ایم، مثلا یدو(1399) یا میرو(1402) و یا با نسبتی کمتر باغ کیانوش(1402)، که قصه کودکانی را روایت می‌کنند که در بستر وضع جنگی هویت جدیدی می‌یابند و مسیر زندگی خود را متناسب با این هویت جدید تغییر می‌دهند. 
پرداختن به چنین مضامینی، فارغ از بهره‌های ایدئولوژیکِ معطوف به تقویت روحیه حماسی و شهادت‌طلبی که دارند، اما آسیب‌های خاص خود را نیز دارند که در ادامه به برخی از این آسیب‌ها خواهیم پرداخت که یکی از آنها بلاتکلیف رهاسازی نسل‌های جدید در بی‌الگویی است.
این یک روال فرهنگی در تمام جوامع پیشرفته است که برای ذهنیت‌سازی و هویت‌آفرینی در نسل‌های جدید در قالب معرفی الگوهایی تصویری می‌کوشند تا روند جامعه‌پذیری و انتقال ارزش‌های بنیادین فرهنگی را در اذهان نسل‌های جدید تسهیل کنند. در همین روند است که ما شاهد کتاب‌های مختلف داستان مصور یا سریال‌ها و فیلم‌های متنوعی هستیم که با معرفی قهرمان‌هایی خیالی همچون بتمن، سوپر من، واندر وُمن و بسیاری شخصیت‌های نام‌آشنای دیگر می‌کوشند ارزش‌های بنیادین فرهنگ غربی را در ذهن و ضمیر کودکان و نوجوانان جایگیر و نهادینه کنند. وجه مشترک این شخصیت سازی‌ها آن است که بسته به مرور زمان و اقتضائات تازه این شخصیت‌ها نیز دگرگونی هویتی می‌یابند و با الزامات دوره جدید هماهنگی و انطباق پیدا می‌کنند؛ اما این روند در سینمای ما روندی معکوس دارد و در همزمان‌سازی الگوهای قهرمانی ناکام بوده‌ایم. 
فقدان معاصریّت همچون عامل بیگانه‌ساز
تحلیل محتوای فیلم‌های پیش گفته و خصوصاً فیلم بچه مردم بازتابی از همین ناکامی در الگوسازی هستند. این دسته از فیلم‌ها تحول شخصیت‌های اصلی فیلم‌های خود را، که کودکان و نوجوانان هستند، در قالب یک وضعیت جنگی محقَّق می‌کنند و در قالب این تحول است که شخصیت‌های اصلی فیلم تبدیل به قهرمانانی رشک‌برانگیز می‌شوند و خصایل اخلاقی مثبت آنان به شکوفایی می‌رسد، اما اشکال عمده روندی که این فیلم‌ها ترسیم می‌کنند دقیقاً در همین‌جاست، کشور ما در شرایط جنگی و اشغال توسط بیگانه نیست و در وضعیت ثبات به سر می‌برد و در مرزهای خود با وضعیت کاملاً عادی مواجه است، حتی لحاظ کردن دفاع 12روزه اخیر هم نشان می‌دهد که ماهیت جنگ‌ها دیگر چون جنگ‌های نیستند و تغییر ماهوی داده‌اند، این وضعیتِ ثبات شاید بزرگ‌ترین چالش پیش روی این دسته از فیلم‌هاست که ناظر به دوره زماني‌ای هستند که برای نسل‌های جدید غریب و ناآشناست؛ نسل‌هایی که در دنیای بازی‌های آنلاین و موسیقی‌های رپ و مُدهای رنگارنگ غربی زندگی می‌کنند و در طول ساعات شبانه روز به نحوی از انحنا با جلوه‌ای از مظاهر تمدنی جدید مواجهند.
این شرایط جدید خود به خود الزامات فرهنگی جدیدی را الزام می‌کند که در این دسته از فیلم‌ها که نام بردیم کاملاً غایبند، پیرو این ناهمزمانی است که چنین آثاری در جلب مخاطب هدف خود ناکام می‌مانند و کارکرد فرهنگی مورد توقع خود را از دست می‌دهند. نوجوانِ امروز در امثال این گونه از فیلم‌ها نه تنها بازنمایی‌ای از اقتضائات زندگی خود را نمی‎یابد، بلکه تا حدی آن را بیگانه از زمانه خویش می‎بیند و در قالب این بیگانگی است که روند الگوپذیری و همذات‌پنداری با شخصیت‌های این‌گونه از فیلم‌ها با اخلال رو‌به‌رو می‎شود و این فیلم‌ها توانایی جریان‌سازی خود را از د‌ست می‌دهند و به مرور به فراموشی سپرده می‎شوند.
آسیب جدی دیگر که از جانب این دسته از فیلم‌ها و محصولات فرهنگی متوجه فرهنگ معاصر ماست آن است که به دلیل عدم همراه‌سازی مخاطبِ هدف، این فرآورده‌ها باعث می‎شوند که این دسته از مخاطبان، که نوجوانانِ در آستانه‎ ورود به مقطع جوانی هستند، کماکان در وضعیتِ بلاتکلیفیِ فرهنگی باقی بمانند و نتوانند الگوهای فرهنگی منطبق با وضعیت معاصر خودشان را در قالب محصولات فرهنگی- هنری بیابند و به اجبار تأمین این نیازها را در قالب الگوهای غربی جست‌وجو کنند و در قالب آنها آرمان‌های هویتی و اخلاقی خود را تعریف کنند و شکل دهند که می‎توان این تاثیرپذیری را در قالب‌های مختلفی از تیپ ظاهری گرفته تا پیروی از مُدهای کاملاً غربی یا شرقی به وضوح مشاهده کرد مثل سیطره مقطعی فرهنگ کی پاپ یا امثال آن.
تمام این بحث‌ها نافی ارزشمند بودن فرهنگ حماسه و شهادت نیست و این دست مفاهیم بی‌تردید ارزش‌های بسیار والایی هستند که ضامن باقی عزت و سربلندی هر جامعه انسانی هستند، بحث اما اینجاست که فرهنگ یک جامعه را نباید تنها در این ارزش‌ها خلاصه کرد و نسبت به ارزش‌های معطوف به زندگی و زیست روزمره غفلت ورزید و از یاد برد که کودکان، نوجوانان و جوانان امروز بیش از حماسه نیازمند الگوها و ارزش‌هایی هستند که به آنها کمک کند زندگی خود را به صورتی سامان دهند که مبتنی بر الزامات جدید است، الزاماتی که ناشی از درهم‌تنیدگی مرزهای هویتی است که پیرو گسترش غیرقابل باور فن‌آوری‌های اطلاعاتی محقق شده است.
اهتمام جدیِ متولیانِ فرهنگی به بسط فرهنگ حماسی و شهادت‌طلبی به نظر می‎رسد که در نهایت نه تنها کمکی به بهبود وضعیت فرهنگی جامعه نکرده است، بلکه به نوعی اقبالِ نامتعارف به صنعت فرهنگیِ غربی دامن زده است که ادامه این روند باعث تعمیق و تشدید این وضعیتِ غربی شدن خواهد شد و ادامه چنین روندی بازنگری جدی از سوی مسئولان امر را می‎طلبد تا در قالب تغییر سیاست‎ها و توجه به الزامات جدید، طرحی نو افکنده و معاصریّت را به‌طور جدی‎تری در کانون سیاستگذاری‌های خود قرار دهند.