درس ونزوئلا!(یادداشت روز)
1- «ونزوئلا کاملاً توسط بزرگترین ناوگان دریایی که تاکنون در تاریخ آمریکای جنوبی تشکیل شده است، محاصره شده است...این ناوگان بزرگتر خواهد شد و شوکی که به آنها وارد میشود، چیزی نخواهد بود که قبلاً دیده باشند؛ تا زمانی که تمام نفت، زمین و سایر داراییهایی را که قبلاً از ما دزدیده بودند، به ایالات متحده آمریکا بازگردانند. به دلیل سرقت داراییهای ما و دلایل بسیار دیگری از جمله تروریسم، قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان، رژیم ونزوئلا به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی تعیین شده است.» اینها اظهارات دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکاست که روز سهشنبه در شبکه اجتماعی «سوشال تروث»، ضمن «تروریستی نامیدن دولت مادورو» منتشر کرده است. دیروز صبح نیز اعلام شد او چهارشنبه ساعت 9 شب به وقت واشنگتن (صبح پنجشنبه به وقت تهران) سخنرانی میکند که وقتی شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، احتمالا آن سخنرانی نیز-که ما فکر میکنیم درباره ونزوئلا است- ایراد شده است.
2- ترامپ پیش از این بارها اعلام کرده بود، قصد دارد به ونزوئلا حمله زمینی کند. حالا هم میگوید که ونزوئلا را با بزرگترین ناوگان دریایی تاریخ آمریکا محاصره کرده است. «دلیل» یا به عبارت بهتر «بهانهای» که او برای محاصره یا حتی حمله احتمالی به ونزوئلا بیان کرده است را، بالا عینا از او نقل قول کردیم. ولی توصیه میکنیم بازگردید و این دلایل را یک بار دیگر با دقت بخوانید. ترامپ میگوید ونزوئلا زمینها، نفتها و داراییهای آمریکا را دزدیده است! این اظهارات واقعا چقدر صحت دارند؟ مادورو کدام سرزمین آمریکا و کدام چاههای نفت این کشور را کِی و با کدام نیروی نظامی و.... دزدیده است؟ بخوانید:
3- ونزوئلا و آمریکا مرز زمینی ندارند و فاصله بین نزدیکترین نقاط مرزی دو کشور (از طریق دریا) حدود 2هزار و 200 کیلومتر است (از سواحل ونزوئلا تا جنوبیترین جزایر آمریکا مانند پورتوریکو). بین این دو کشور، اقیانوس اطلس و دریای کارائیب قرار دارد! حالا شما بفرمایید، ونزوئلا چگونه میتواند زمینها و نفتهای آمریکا را دزدیده باشد؟! این دو کشور، اختلاف مرزی و سرزمینی - مثل آنچه مثلا بین هند و پاکستان بر سر کشمیر وجود دارد- هم ندارند. نتیجهای که میخواهیم از این توضیحات بگیریم، موضوع این یادداشت است: «آمریکا برای دشمنی یا تجاوز به یک کشور، لزوما نیاز به دلیل نمیبیند؛ اما تا دلتان بخواهد بهانه میآورد و این بهانهها گاهی به مسخرگی جملات است که ابتدای این یادداشت از او نقل قول کردیم.» لذا دوستانی که میگویند، «باید بهانه را از دشمن گرفت» تا نتیجه بگیرند «برویم و با آمریکا مشکلاتمان را حل کنیم» نه شناختی از آمریکا دارند و نه شناختی از سیاست دارند و نه حتی روابط بینالملل را میفهمند. البته این، خوشبینانهترین حالت نگاه به این دوستان است!
4- آنچه بین ونزوئلا و آمریکا میگذرد، خیلی شفاف، واضح و گویا است. دلیل دشمنی آمریکا با ونزوئلا مزخرفاتی که ترامپ میگوید نیست. ونزوئلا یک کشور مملو از نفت و عضو اوپک است و طبق اظهارات مقامات آمریکایی، نفت این کشور میتواند نیاز 100 سال آینده آمریکا را تامین کند. ونزوئلا یکی از بزرگترین ذخایر طلای جهان را دارد که میزان آن تا 7 هزار تُن تخمین زده شده است. ونزوئلا الماس، و ذخایر عظیم «بوکسیت» دارد که برای تولید آلومینیوم ضروری است. ونزوئلا مملو از آهن، زغال سنگ، نیکل، فسفات و مس است. این کشور آمریکای لاتین صاحب هشتمین ذخایر گاز جهان است و در یک کلام «ونزوئلا معدن طلای منابع طبیعی است» و آمریکا چنین کشوری را در موضع «ضعف» دیده فلذا، به دنبال این ثروت تمام ناشدنی است. کشوری مثل آمریکا برای حمله یا محاصره کشوری مثل ونزوئلا نیازی به «دلیل» ندارد! فقط کافی است مثل
آب خوردن و به دروغ بگوید ونزوئلا نفت و سرزمینهای آمریکا را دزدیده و واشنگتن قصد دارد آنها را پس بگیرد!
5- ونزوئلا یک کشور سکولار با تنوع مذهبی است. اکثر جمعیت آن مسیحی (عمدتاً کاتولیک) هستند و بر اساس قانون اساسی، دولت هیچ دینی را به رسمیت نمیشناسد و آزادی ادیان را نیز کاملا پذیرفته است. این کشور در قانون اساسی خود (به ویژه ماده ۵۹) بر جدایی دین از سیاست تأکید دارد یعنی یک کشور صد در صد سکولار! همان که غربیها میخواهند. ونزوئلا در واقع، یک نمونه زنده و جلوی چشمی برای فهم این امر بدیهی است که، مسئله آمریکا با دیگر کشورها، مسئله هستهای، مذهبی، حقوقبشری، تروریسم، ایدئولوژی و... نیست و نمیشود از شر چنین کشوری از طریق گفتوگو، مذاکره و عقبنشینی و... در امان ماند و خلاص شد. تجربه جنگ اوکراین و اتحادیه اروپا نیز نشان داد، برای کشوری مثل آمریکا تفاوتی بین ونزوئلا و ایران و اوکراین و آلمان و اتحادیه اروپا وجود ندارد. هرکشوری را در موضع ضعف ببیند- نه که لزوما ضعیف باشد- علیه آن به شکلی ورود میکند. اوکراینِ ضعیف شده را به شکل خفتباری وادار به تسلیم میکند و سرزمینهایش را به روسیه میبخشد تا روسیه جنگ را متوقف کند و ترامپ در دنیا بگویند «من باعث صلح در اوکراین شدم» و معادن ارزشمندش را هم به بهانهای غارت میکند! حتی اگر لازم ببیند، در پیشنویس راهبرد امنیت ملیاش، علیه نزدیکترین متحدان غربیاش اقدام کرده و مینویسد باید برای تجزیه اتحادیه اروپا از طریق بیرون کشیدن ایتالیا، اتریش، لهستان و مجارستان از این اتحادیه تلاش کرد!
6- در چنین دنیایی و در مقابل چنین کشوری فقط و فقط یک راه مقابله وجود دارد: باید قوی و متحد بود و این قدرت و اتحاد را به رخ کشید. دلیل کرنش همین آمریکا در مقابل روسیه و چین (به راهبرد امنیت ملی آمریکا که چندی پیش منتشر شد رجوع شود) اقتدار آنهاست. مخاطب این بخش، برخی جریانهای سیاسی و مدیران دولتی هستند که، درست عکس این رویکرد عمل میکنند. در حالی که مسئولیت اداره کشور بر عهدهشان است و باید پاسخگوی عملکردشان باشند، خود را کنار کشیده و در قامت یک اپوزیسیون، از شرایطی که خود به وجود آوردهاند انتقاد میکنند. مشکلاتی را که خود مستقیما مسئول یا عامل بروز آنند، چند برابر بزرگتر نشان داده و در نهایت نیز به عنوان راهحل، آدرس مذاکره با همین آمریکا را میدهند! برخی آنقدر وقیحند که میگویند، با نزدیکی به چنین کشوری نه تنها میشود تحریمها را برداشت و به اقتصاد سر و سامانی داد، حتی میتوان 1000 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کرد! دروغی بزرگتر از دروغهای ترامپ درباره ونزوئلا! با کشوری که بدون کوچکترین شرم و خجالتی، اتهام دزدی «سرزمین» را به کشوری در آن سوی اقیانوس میزند نمیتوان پای میز مذاکره نشست و 1000 میلیارد دلار از کنارش به جیب زد.
7- اما کلام آخر. یکی از چهرههای سیاسی نزدیک به مدعیان اصلاحات که جریان سیاسی مطلوبش در راس امور است و باید پاسخگوی عملکرد افتضاح اقتصادی این جریان سیاسی در این روزها باشد نوشته است: «ایران با بحرانی بیسابقه روبهرو است.... مدیریت اقتصادی و اجرائی کشور وارد مرحلهای شده که نیازمند اقدامات اضطراری است.» او و امثال او در نهایت نتیجه میگیرند باید رفت و با آمریکا و ترامپ به طور مستقیم مذاکره کرد! آنها با این موضعگیریها دنبال چه هدفی هستند؟ آیا وقتی میگویند «دچار بحران بیسابقه شدهایم و وارد وضعیت اضطراریم» در حال ارسال پیام قدرت به دشمن هستند؟! این کشور چند بار باید تقاص ارسال پیام ضعف و در نتیجه، اشتباه محاسباتی دشمن را بدهد؟! آیا این طیف که بلافاصله و فردای جنگ 12 روزه، همان خواسته و آرزوی ترامپ و نتانیاهو را در قالب «لزوم تغییر پارادایم» دنبال میکردند، پس از شکست در آن جنگ، جنگ را از عرصه سخت به عرصه معیشت و اقتصاد و جنگ نرم نکشیدهاند؟ به نظر میرسد کشیدهاند!
جعفر بلوری