باز هم صنفسازی توسط دولت/حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
متاسفانه بخشی از مدیران خانه سینما که آن را به جای مجموعهای صنفی برای اهالی سینما، تیول حزببازی و گروهگرایی خود کردند بعداً و در هنگامه دعواهای کشدار با معاونت وقت سینمایی و تعطیلی خانه سینما، ناگهان به عنوان گرداننده صنوف به اصطلاح قانونی در رأس جامعهای موسوم به اتحادیه 2، دم از مقابله با رانتخواری و اشرافیگری زدند، در حالی که بعضی از آنها در تمام سالهای قبل به انحای مختلف شریک اتهامات مؤسسه موسوم به خانه سینما بوده و هستند (چنانچه زمانی، هم در هیئتمدیره و هم در پست مدیرعامل خانه سینما به رانتخواری و باندبازیهای مختلف مشغول بودند).
اما توهم بزرگ خانه سینما در 14 دیماه 1390 پس از یک دوره کشمکش و بحث و جدل مابین هیئتمدیره و مدیرعامل آن با معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، توسط این وزارتخانه براساس اختیارات قانونی و به دلیل انحراف یک مؤسسه فرهنگی از اهداف و اساسنامه خود و همچنین مغایرت اساسنامه آن با مصوبات شورای فرهنگ عمومی کشور، پایان یافت.
حکم انحلال خانه سینما به دلیل عدم کارشناسی و ناشیگری مشاور حقوقی سازمان سینمایی، در اوایل خرداد 1391 توسط دیوان عدالت اداری باطل اعلام گردید ولی چند روز پس از نقض حکم انحلال در دیوان عدالت اداری، در 9 خرداد، هیئت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت ارشاد براساس اختیارات خود و البته مندرجات دادنامه شعبه یک دیوان عدالت اداری که صلاحیت رسیدگی به وضعیت تشکل خانه سینما را منوط به بررسی و اعلامنظر قطعی این هیئت دانسته بود، طبق ادله متعددی، حکم به تعطیلی دائم آن داد.
همکاری و جشن دولت برای یک خانه سینمای منحله!
تقریباً ماجرا تمامشده به نظر میرسید که حدود 2 هفته بعد در 22 خرداد، معاونت سینمایی در اظهارنظری حیرتآور نسبت به ازسرگیری فعالیتهای خانه سینما با اساسنامهای جدید ابراز امیدواری کرد و نظر مثبت رئیسجمهوری را هم به اطلاع رساند!! (چگونه چنین اظهارنظر و سخنانی با آن اقدام پرسروصدای چندی قبل مبنی بر انحلال و سپس تعطیلی دائم میخواند؟ فقط خدا عالم است و بس!)
به دنبال آن، صحبتهای فعالیت فرهنگی به جای صنفی و عنوان باشگاه سینمایی مطرح شد و خود وزیر ارشاد هم به میدان آمد و علیرغم پافشاری بر انحلال خانه سینما، اما ابراز امیدواری کرد که اساسنامه جدید خانه سینما با مشارکت همه سینماگران نوشته شود! اما باز هم فقط دو روز بعد، در 24 خرداد و در اظهاراتی تناقضآمیز، معاونت سینمایی وزارت ارشاد که حالا خود را رئیس سازمان سینمایی میخواند، ماجرای خانه سینما را پایان یافته خواند و جایگزینی تشکیلاتی دیگر به جای آن را برای امور فرهنگی و همچنین یک سازمان نظام صنفی برای امور صنفی سینماگران اعلام کرد.
نکته جالب در این سخنان آن بود که رئیس سازمان سینمایی برای تشکیل مؤسسه جایگزین خانه سینما به تدوین اساسنامهای توسط یک کمیته هفتنفره اشاره کرد که 3 نفر آنان بایستی توسط خانه سینما معرفی میشدند، یعنی همان خانه سینمایی که به طور دائم تعطیل شده بود!
اما اینبار نوبت دفتر ریاستجمهوری بود که به سیاق عملکرد خودسرانه چند سال اخیر رئیس آن یعنی اسفندیار رحیم مشایی، وزارت ارشاد و سازمان سینمایی را دور زده و از طریق واسطهای، هیئتمدیره همان خانه سینمای تعطیلشده را برای مذاکره و ملاقات با رئیسجمهوری فرابخواند!
نکته قابلتوجه اینکه این دفتر، همان محل تامین بودجه جشن سال قبل خانه سینما بهشمار میرفت که در اوج دعوای معاونت سینمایی با هیئتمدیره آن، بودجه هنگفت آن مراسم را به نام یک شرکت ظاهراً تجاری مستقل اما از کیسه بیتالمال هزینه کرد. به هر حال هیئتمدیره خانه تعطیلشده سینما با رئیسجمهوری دیدار کردند و قول و قرارهایی وضع شد که حتی روح وزیر ارشاد و معاون سینماییاش هم از آن توافقات خبر نداشت!
خانه سینما منحل نشد بلکه مشابهاش هم آمد!
از آن پس ماراتن کشمکش هیئتمدیره خانه تعطیلشده سینما با معاونت سینمایی وزارت ارشاد یا سازمان سینمایی به مدت نزدیک به یکسال ادامه یافت، آن هم بر سر خانهای که نه متعلق به سینماگران بود و نه به لحاظ قانونی مجوز فعالیت داشت. اگرچه چنین موضعگیری مبنی بر عدم قبول تعطیلی خانه سینما از سوی هیئتمدیره آن باورپذیر بود اما طرح آن از سوی وزیر ارشاد و معاونت سینمایی که خود حکم انحلال و تعطیلی دائمش را صادر و بارها بر سر این موضوع پافشاری کرده بودند، موضوعی غریب به نظر میرسید!
آنها برای بهدست آوردن همان خانه تعطیل دائم یا منحل شده، هیئت ساماندهی صنوف تشکیل دادند، سخن از اساسنامه جدید راندند، هر از گاهی همان هیئتمدیره منحل شده و نمایندگانش را به مذاکره و تعامل فرامی خواندند و از این طرف هم دفتر ریاستجمهوری و رئیس آن بود که پشتسر رئیسجمهور پنهان شده و اسب خود را میراند!
این ماجرای کمیک به آنجا رسیده که 2 خانه سینما موجود شد و خانه دوم در واقع کپی اولی محسوب میشد. به قول کارل مارکس: «رویدادهای بیریشه تاریخ ابتدا به صورت تراژدی رخ مینماید و بار دوم به شکل کمدی!» به نظر آمد آنچه درباره خانه موسوم به سینما اتفاق افتاد به نوعی مصداق همین سخن بود.
و طرفه آنکه هر دو گروه مدعی خانه سینما، در اضمحلال سینمای ایران شریک بودند، وقتی سخن از فراری دادن تماشاگر از سالنهای سینما در میان است، متوجه میشویم هر دو گروه به یک میزان و اندازه در ساخت فیلمهای نازل و مبتذل برای انحطاط سینمای ایران سهیم بودهاند.
وقتی صحبت از پایمال کردن باورها و هویت ملی و دینی مردم در برخی فیلمهاست، هر دو گروه به یک اندازه در این میدان حضور داشتهاند و طرفه آنکه وزارت ارشاد و معاونت سینمایی وقت آن نیز به این شراکت پیوستند.
آخرین برگ پرونده معاونت سینمایی دولت دهم
... و آخرین برگهای دوران معاونت سینمایی جناب شمقدری و دوستانش، با این ماجرای کمیک به پایان رسید. بعد از به اصطلاح ریلگذاری سینمایی که منجر به تولید فیلمهای بسیار سخیف و مبتذل به اصطلاح شانه تخممرغی و سوپربقالی شد تا جایی که اعتراض مردم و نمایندگانشان را برانگیخت و معاونت سینمایی را ناگزیر از لغو پروانه نمایش برخی از آنها گرداند و بعد از آخرین مراحل آن ریلگذاری که تولید فیلمی پرهزینه از کیسه بیتالمال به نام «لاله» درباره یک دختر رالیباز و توسط فردی پورنوساز از آمریکا را به همراه داشت، این معاونت یا سازمان سینمایی به دنبال در دست گرفتن خانه سینمایی برآمد که خود آن را منحل کرده و تعطیلی دائمش را اعلام نموده بود!
این معاونت سینمایی نیز مانند معاونتهای سینمایی دوران اصلاحات و سازندگی، برخلاف تمامی قواعد و قوانین، خود اقدام به صنفسازی آنهم متشکل از عناصری اغلب معلومالحال کرد که کارنامه سیاهی در عرصه سینمای ایران از خود برجای گذاردند.
این معاونت سینمایی نیز مانند اسلاف خود، نصیحت خیرخواهانه کارشناسان و منتقدان را نپذیرفت که صنف بایستی از دولت و کارفرما جدا باشد، در غیر اینصورت محل جدلها و نزاعهای سیاسی و باندبازیها و رانتخواریها خواهد شد. آنچه بر سر خانه سینمای قبلی در طول این سالها آمد، اینک در مدت کوتاهی حال و روز کپیهای دستچندم آنها را فراگرفت و بازهم سرنوشت هیئتهای مدیره قبلی، درس عبرت نشد.