kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۸۳۸
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۱
همراه با جشنواره تئاتر فجر/نگاهی به نمایش «چند گرگ از عروسی مادرم ماه جان»

مــاه در خــون



فاطمه بختیاری جیران
«چند گرگ از عروسی مادرم ماه جان» نمایش نامه‌ای است دراماتیک با درونمایه انتقادی و اعتراضی به مقوله جنگ که این اثر را در گروه آثار «ضد جنگ» قرار می‌دهد و نویسنده نمایش نامه (رضا گشتاسب)که خود یک درام نویس نام آشنا در این حوزه است با نگارش این متن کوشیده است تا نگاه متفاوت و نوآورانه‌ای به مقوله جنگ و آثار مخرب آن داشته باشد.
وجه غالب این اثر توجه به رنگها و تشخص بخشی به عناصر نمایشی از جمله نمادهای به‌کار رفته در نمایش است که کارگردان(احسان جانمی) کوشیده بود به طور خاص و خیلی برجسته کاراکترهای روی صحنه را به صورت نمادین معرفی کند و از گفت‌وگوی مستقیم و ارسال پیام مستقیم دوری کرده است.
آغاز نمایش که با پس زمینه رنگ سرخ و غرق شدن ماه در آن به نمایش در می‌آید همراه با دیالوگ گذشته و آینده شخصیت ماه جان است که با پارچه‌ای بلند به صورت مایل در طولانی‌ترین مسیر میزانسن نسبت به هم قرار دارند و با پارچه‌ای که نماد دامنه لباس عروس است گذشته و آینده به هم پیوند می‌خورند.
در تمام طول اجرا محور نمایش قصه زنی است به نام «ماه جان» که در شب عروسی او اتفاقات به وقوع می‌پیوندد و شوهر او برای انجام یک کار بزرگ که نجات دیگران است از همان شب ناپدید می‌شود و بعد از آن گفت‌وگوهای «ماه جان» با فرزند متولد نیافته‌اش و گفت‌وگوهای فرزند با عناصر تخیلی و توهمی که در فضای فانتزی و سورئال قرار دارند طول اجرای نمایش را در عمق صحنه بلند و سیاه با نورپردازی‌های متفاوت به پیش می‌برد که گاهی موسیقی نیز به کمک انتقال حس و مفاهیم انتزاعی می‌آید تا مخاطب بتواند در فضای چند لایه‌ای شکل گرفته(گذشته، حال و آینده) به مفهوم آن چیزی که در ذهن کارگردان است پی ببرد.
مسلما بهره‌گیری کارگردان از فرم‌های شناور و مواج گونه کاراکترهای اجرای فرم که گاهی صحنه را زیاد از حد شلوغ می‌کردند و یا الزامی به حضورشان نبود با اهدافی بوده است که گاهی خلاقیت‌های خاصی از هماهنگی و ریتم سازی از حرکت جمعی این کاراکترها چشم و گوش مخاطب را می‌نواخت و بیش از هفتاد کاراکتر این صحنه‌های فرمیک و پیوند دهنده صحنه‌ها وابسته به هم را اجرا می‌کردند.
«چند گرگ از عروسی مادرم ماه جان» به پشتوانه تفکر سورئالیسم کارگردان دارای طراحی صحنه و میزانسن‌های مدرنی بود که عمق صحنه و متحرک بودن بعضی از قسمت‌های آن با توجه به قابلیت‌های صحنه‌ای تالار وحدت بسیار جذاب و همراه با شگفتی برای مخاطب بود که توانست رضایت بصری را در نگاه مخاطب به وجود بیاورد.
قاب سازی‌های مختلف و ایجاد پیوند بین عناصر نمایشنامه که در آن کلیدواژه‌هایی مثل در و پنجره به کار گرفته شده است کودک متولد نشده را در مسیر انتخابهایی قرار می‌دهد که انتخاب هر پنجره یا در می‌تواند مسیر زندگی او باشد و ماه جان با نگاه به گذشته خود که حالا پیرزنی است می‌کوشد تا فرزندی را که گویا در عالم زر قرار دارد با مفاهیم واقعی دنیا آشنا کند.
احسان جانمی که پیش از اجرا و پس از آن مورد توجه مخاطبین بود با طراحی نور باز و با وسعت بخشی به رنگ نورها تلاش دارد حدود سیاه، خاکستری و سفید زندگی را برای مخاطب نمایش بدهد که توجه به نمادها نیز به او در این زمینه بیشتر کمک کرده است.
نمادهای به‌کار گرفته شده در نمایش «چند گرگ از عروسی مادرم ماه جان» 
نه تنها در قالب کاراکتر و شخصیتهای حاضر روی صحنه هستند؛ بلکه در دیالوگ‌های 
فی مابین نیز به طور مرتب بر زبان جاری می‌شوند و هر گاه که مخاطب با سکون ذهنی روبه رو می‌شود بلافاصله با ارجاع به نماد و یا قهرمان اساطیری و یا... به متن داستان و به پرسش‌های ذهنی باز می‌گردد.
متحرک سازی صحنه و تشخص به شخصیتهای خاصی مثل اسب، سگ، ماه، گرگ و... و قاب سازی‌های متوالی از حضور این عناصر و کاراکترها باعث شده بود که مخاطب در فضای تخیلی گاهی صحنه را به صورت پروداکشن و یا حتی به صورت شاعرانه در حد نقاشی فرض کند که کارگردان با قلموی میزانسن و اجتماع الاعضاء حاضر در صحنه می‌خواهد یک قاب ثابت از یک نقاشی را در ذهن مخاطب تثبیت کند.
شاید نگاه احسان جانمی ارجاع دادن توجه مخاطب به هنرهای اصیل ایرانی هم باشد که به دلیل زیست او در اصفهان ما به طور خاص حتی ویژگیهای معماری و نقاشی و طول کشش حتی خوشنویسی را هم در بعضی از لحظه‌ها در این اثر شاهد هستیم و به رغم ریتم کند کلی اثر گاهی ریتم‌های یکنواخت موسیقی نیز مخاطب را به قلم کاری‌های اصفهان ارجاع می‌دهد و به طور کلی روح هنر ایرانی و اصفهانی را در این اثر شاهد هستیم که به طور خاص در قالب اثر نمایشی روی صحنه رفت.
تجمیع تمام موارد لذت‌بخش هنری و چیدمان ارکان و عناصر در صحنه نمایش تجربه‌ای غنی از تعلق به تئاتر را می‌طلبد تا این هستی بخشی سخت را بتواند سهل کند و جانمی با کمک گرفتن از متن فرا گستر معنایی توانسته بود که با به‌کار گیری ابزار ارزش و دین و با صورت بخشیدن به اساطیر کهن و ملی، معنایی انتزاعی و اجتماعی را به خوبی به مخاطب منتقل کند که البته همان‌گونه که در چند سطر قبل هم اشاره شد؛ ایجاد لایه‌های مختلف با رفت و برگشت‌های زیاد و گاهی پر ازدحام صحنه، مخاطب را کمی در تعلیق درک نیز فرو می‌برد که امکان دارد این موضوع به صورت عامدانه در نزد کارگردان صورت گرفته باشد.
در تشخص بخشی به کاراکترهای نمادینی چون ماه،سگ،و به ویژه اسب و گرگ علاوه‌بر به‌کارگیری نور متناسب و یا ماسک‌های طراحی شده از متحرک سازی سه بعدی چهره‌ها هم می‌توان یاد کرد که این متحرک سازی سه بعدی باور شخصیت نمادین روی صحنه را با هر وجه تعمیم به هر معنایی را بیشتر کرده بود.
به طور خاص البته روی صحنه به غیر از تلاشهای قابل ستایش شخصیت اسب که حقیقتا خستگی ناپذیر و با تمام توان در اختیار اندیشه‌های کارگردان بود بازی قابل توجه و چشمگیری ملاحظه نشد و شخصیت‌های محوری بر پایه خلاقیت‌های بازیگری دارای وجه خاصی نبودند و عموما با همان ریتم و میزان و محوری که کارگردان تعیین کرده بود به پیش می‌رفتند و گاهی حتی صدای بازیگرها به رغم امکانات سالن به انتهای سالن نمی‌رسید و یا نامفهوم بود.
نگاه به شخصیتهایی چون فریدون، منوچهر، سیاوش و انطباق پاکی و اعتقاد افراد اساطیری با رزمنده‌هایی که در جنگ با هر گونه نیروی شر(اجنه، گرگها و...) تلاش می‌کنند که از شرافت محافظت کنند قرینه سازی خیلی قابل توجه از افراد مختلف در ادوار مختلف است که درونمایه رفت و آمدهای کاراکترهای مختلف روی صحنه را به وجود آورده بود.
در صحنه‌های پایانی خونین شدن ماه آسمان و دامنه لباس عروس و دامادی که با سر بریده روی صحنه حاضر می‌شود و صراحت در به‌کار گیری واژه‌های چون جنگ، شیمیایی، تفنگ، برنو و... ارجاع عینی و مصداقی به یک واقعه ترازدیک است که با توجه به طراحی لباس ماه جان می‌توان گفت ارجاع به ماجرای سردشت و یا حلبچه دارد.
پایان نمایش همانند آغاز آن با غلبه رنگ سرخ بر صحنه و غرق شدن ماه در آن است که کودک نیز سعی دارد از دری بعد از قصه‌هایی که از ماه جان شنیده است به جهان حقیقی وارد شود و به طور کامل مخاطب تراژدی را در صحنه با حسی از لذت از باب دیدن نمایش و با حسی متأثر از وجود مفهومی به نام جنگ درک می‌کند و علاوه‌بر آنکه با جنگ قطعا مخالفت پیدا می‌کند امید به صلح را نیز با همان دیالوگ‌های پایانی کودک درک می‌کند.