kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۹۱۲
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۶

دیوهای تحریف فرشته‌های حقیقت!(یادداشت روز)

 

با شروع ایام مبارک دهه فجر، شبهه‌افکنی‌ها نیز مثل هر سال، با حجم حیرت‌انگیزی شروع شده است. برخی حتی به تجزیه تحلیل خط به خط سرودها و اشعار ایام انقلاب مشغولند تا ضمن «مقایسه» دو دوره قبل و بعد از انقلاب نتیجه بگیرند، انقلاب اسلامی ایران، شکست خورده و دوران قبل از انقلاب اوضاع بهتر بوده است! برخی با انتشار مثلا یک عکس از یکی از میادین شهر تهران (پایتخت) در سال‌های قبل از وقوع انقلاب اسلامی و گذاشتن آن عکس کنار عکسی در مثلا یکی از روستاهای دورافتاده کشور (که غالبا پس از بررسی متوجه می‌شوی اصلا عکس نیست) تلاش می‌کنند، «مقایسه»‌ای در ذهن مخاطب ایجاد کرده و چنین القا کنند که، با وقوع انقلاب، کشور عقبگرد داشته است. برخی نیز اصلا نیاز به مقایسه نمی‌بینند و با انتشار تصاویر و گزارش‌های کذب و ساختگی، به این انقلاب و کشور و مردمانش، حمله و شبهه‌افکنی می‌کنند. (برای آشنایی کامل با این روش‌ها، مطالعه «تعمیم افراطی» یا Overgeneralization که یک خطای شناختی است و دکتر «آرون بک»، روانشناس آمریکایی از آن در کتابش استفاده کرده است، به‌شدت توصیه می‌شود.) همه این شبهه‌افکنی‌ها و «کج‌روایت‌ها» نیز با تکیه بر شرایط نه چندان مساعد اقتصادی، صورت می‌گیرند تا محتوای تولیدی‌شان، قدرت «اقناع‌سازی» مخاطب را داشته باشد. از آنجایی که استفاده از «تکنیک مقایسه» بین این طیف بسیار برجسته و پُرطرفدار است، در این یادداشت قصد داریم ضمن تایید وجود مشکلات اقتصادی در کشور به بررسی روش پُرکار بُرد این تکنیک در رسانه پرداخته و به این سؤال‌ها پاسخی منطقی و علمی دهیم که 1- «آیا با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، واقعا اوضاع کشور بدتر شده است؟» و 2- «جمهوری اسلامی ایران را دقیقا با کدام دوران درخشان مقایسه می‌کنند؟»
 برای فهم دقیق‌تر «تکنیک مقایسه» در رسانه، بد نیست ابتدا با یک اصطلاح مهم جامعه‌شناسیِ مرتبط، یعنی «محرومیت نسبی» (Relative Deprivation) آشنا شویم. از جمله جامعه‌شناسان مطرحی که در این حوزه خوب کار کرده است، «پیتر تاونزند» (Peter Townsend) انگلیسی است که در کتاب مهم خود «فقر در بریتانیا»، به جای تمرکز صرف روی کمبود درآمد، بر مفهوم «محرومیت نسبی» تاکید کرده است.
«محرومیت نسبی» به زبان ساده، به «احساس نارضایتی» و «کمبود»ی اشاره دارد که فرد هنگام مقایسه با دیگران با آن مواجه می‌شود. این احساسِ نارضایتی، نه لزوما بر اساس کمبود، بلکه 
بر اساس مقایسه با دیگران شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، فرد ممکن است به اندازه کافی داشته باشد، اما به دلیل مقایسه با کسانی که «بیشتر» یا «بهتر»ش را دارند، احساس محرومیت و نارضایتی کند. نکته کلیدی در این اصطلاح مهم جامعه‌شناختی، میزان «داشته‌های من» نیست، مهم این است که، «داشته‌های طرف مورد مقایسه» بیشتر یا بهتر است. به این نکته هم باید توجه داشت که انسان، به طور ذاتی، اهل مقایسه است. با آمدن فضای مجازی و به نمایش گذاشته شدن زندگی‌های شخصی در آن، محرومیت نسبی بیش از گذشته، حس می‌شود! «تکنیک مقایسه» اما یک اصطلاح رسانه‌ای است که بی‌ارتباط با «محرومیت نسبی» مورد بحث ما نیست. به این مثال‌ها توجه کنید:
وقتی خودروی سمند در اوج محبوبیت بود، یکی از شبکه‌های برون‌مرزی فارسی زبان(که بسیاری از آنها با آمدن ترامپ بودجه‌شان قطع شده است) سمند ایرانی را کنار آخرین مدل بنز آلمانی گذاشت و شروع به مقایسه آنها با هم کرد! نتیجه معلوم بود. رسانه‌ای دیگر، ناو جماران را کنار ناو هواپیمابر «یو اس اس جرالد آر. فورد»، بزرگ‌ترین ناو جهان گذاشت! و با ادبیات طنز، به مقایسه این دو پرداخت بدون این که اشاره کند، جمهوری اسلامی ایران فقط 40 سال
است که از یوغ همین آمریکا خارج شده و به تنها تولید‌کننده ناو در منطقه تبدیل شده است و اینکه، «پیش از انقلاب، ایران تحت چمبره آمریکا، توان - یا اجازه - تولید چه چیزی را داشت؟» ضمن اینکه مقایسه هم اگر صورت می‌گیرد باید با کشورهای منطقه و اطراف صورت بگیرد که بسیاری از آنها از بدو تولد، تحت امر همین آمریکا بوده‌اند و حالا قادر نیستند بدون حمایت‌ قدرت‌ها، یک پیچ تولید کنند؟! کشورهایی که همه چیزشان - از کارشناس و خلبان و مهندس تا فیلمساز و فوتبالیستشان - همه و همه وارداتی است.
سؤال مهم دیگری که از این طیف باید پرسید این است که، وقتی از مقایسه و تکنیک‌های رسانه‌ای استفاده می‌کنند، 
«ایران بعد از انقلاب اسلامی» را دقیقا با کدام دورانِ ایرانِ قبل از انقلاب مقایسه می‌کنند تا نتیجه بگیرند اوضاع بدتر شده است؟! با ایرانی که هم در جنگ جهانی اول و هم در جنگ جهانی دوم اشغال شد، مقایسه می‌کنند؟ یا با ایرانِ سال‌های 1296 تا 1298 مقایسه می‌کنند که بر اساس برآوردهای مختلف، فقط بر اثر قحطی و گرسنگی حاصل از اشغالگری بیش از 4 میلیون و به روایتی 
تا 10 میلیون نفر جان باختند؟! یا با ایران بعد از اشغال در سال 1320 مقایسه می‌کنند که تا 500 هزار نفر از مردم کشورمان از بیماری، گرسنگی و... جان باختند؟! این حجم از تلفات، جدای از کشته شدگان در جنگ و هرج‌ومرج و درگیری‌های پس از اشغال است. شاید هم با دوران پهلوی و سال 1341 مقایسه می‌کنند که 
وزیر کشاورزی وقت گفت: «80 درصد مردم گرسنه یا نیمه گرسنه اند»؟! 
(روزنامه اطلاعات 21 تیر ماه 1341 شماره 10846) ممکن است گفته شود، با پیش از این سال‌ها مقایسه می‌کنند. مثلا با سال 1207 شمسی و دوران جنگ ایران و روسیه که با عهدنامه ترکمنچای مناطق وسیعی از کشورمان یعنی ایروان، نخجوان و تالش جدا شد! با ایامی که کوه‌های آرارات و جمهوری فعلی آذربایجان را از دست دادیم هم می‌توانند مقایسه کرده باشند!
از این مقایسه‌ها باز هم می‌توان کرد. آن هم نه فقط در حوزه‌های سیاسی و نظامی که، در حوزه‌های علمی و تکنولوژیکی. می‌توان دوران بعد از انقلابِ درگیر در انواع جنگ‌ها و توطئه‌ها را با دوران پیش از انقلابِ دوستی با آمریکا و غرب، در حوزه‌های زیادی مقایسه کرد. مثلا در حوزه پزشکی و درمان می‌توان دورانی را که به پزشک‌های بنگلادشی و هندی محتاج بودیم را با دورانی مقایسه کنیم که بیش از 2 میلیون نفر فقط در چارچوب صنعت 
«توریسم‌درمانی» از کشورهای مختلف جهان به کشورمان می‌آیند تا از خدمات ارزان، با کیفیت و کم‌نظیر متخصصان کشورمان استفاده کنند. مقایسه شاخص مرگ و میر نوزادان هم بد نیست. اینکه پیش از انقلاب شاخص مرگ و میر نوزادان 150نفر در هر هزار نفر بود و اکنون این شاخص رسیده است به 9 نفر در هر هزار نفر. این شاخص در مرگ‌ومیر مادران هم از 250 نفر در هر 100هزار نفر در پیش از انقلاب رسیده است به 23 نفر در هر 100هزار نفر پس از وقوع انقلاب.
بیایید یک مقایسه‌ای هم در حوزه «آموزش زنان» داشته باشیم: کاهش شکاف جنسیتی در آموزش به ۳درصد، افزایش سهم زنان در جمعیت دانشجویان به بیش از ۵۲ درصد و رشد حضور زنان در رشته‌های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات که همگی از جمله دستاوردهای مهم ایرانِ پس از انقلاب است. و اما در حوزه اشتغال زنان باید گفت اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، ۴۱درصد از شغل‌های ایجاد شده، ۳۰درصد از مجوزهای مشاغل و ۸۰درصد از مجوزهای مشاغل خانگی به زنان اختصاص یافته است. همچنین بیش از ۴هزار شرکت از ۱۰هزار شرکت دانش‌بنیان کشور توسط زنان مدیریت یا هدایت می‌شود. انتصاب زنان در مشاغل مدیریتی نیز به بیش از ۴۰هزار نفر در سال ۲۰۲۳ افزایش یافته است. همچنین انتصاب زنان به عنوان وزیر، معاون رئیس‌جمهور، سخنگوی دولت و دیگر مناصب کلیدی به بیش از ۷۰ نفر رسیده است. اینکه «اعداد و ارقام» این حوزه‌ها در پیش از انقلاب را نمی‌آوریم به این دلیل است که، عدد و رقم‌ها، اصلا قابل مقایسه با پس از انقلاب نیست... .

جعفر بلوری