kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۸۳۶
تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۱
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب -بخش صد و شش

فیلم‌های دو روز اول جشنواره سی و هفتم/حکایت سینماتوگراف 2



سعید مستغاثی
در روزهای اول و دوم جشنواره سی و هفتم فیلم فجر یعنی در چهلمین سالگرد انقلاب، فیلم‌های «درخونگاه»، «مرد بدون سایه»، «یلدا»، «روزهای نارنجی»، «جان دار» و «آشفتگی» به نمایش درآمد و در مجموع وجه مشترک آنها در درجه نخست این بود که با یک فیلم سینمایی و یک ساختار استاندارد، فاصله بعیدی داشتند و در اغلب آنها که بعضا ساخته کارگردانان کهنه کاری هم به شمار می‌آمدند، اولین نکات و اصول سینما در نظر گرفته نشده بود یعنی حتی از کف استاندارد یک فیلم نیز پایین‌تر بودند تا اینکه بتوان نام آنها را اساسا فیلم یا سینما گذارد!
پیش از شروع جشنواره در یک برنامه تلویزیونی و در پاسخ به این سؤال که چشم انداز این جشنواره را چه می‌بینید، آرزو کردم فیلم‌هایی را ببینیم که حداقل باعث خواب‌آلودگی و خستگی و کسالت نشوند و پرسش‌کننده که خود یکی از اعضای هیئت انتخاب بود، گفت این نوید را می‌دهم که فیلم‌های امسال خواب آور نیستند، اما متاسفانه باید گفت برخلاف مژده این دوست هیئت انتخاب حداقل در دو روز اول جشنواره، فیلم‌هایی که در کاخ دوم رسانه‌ها یعنی سالن چارسو نمایش داده شد، کسالت بار، غیر سینمایی، خسته‌کننده و بعضا خواب آور بودند و اساس حضورشان در جشنواره فیلم فجر باعث سؤال و پرسش جدی بود. 
فیلم‌های یکهویی در جشنواره
در روز سوم ناگهان با صلاح‌دید دبیر جشنواره و ورای نظر هیئت انتخاب که مدت‌ها روی نظرات‌شان مانور داده شد، دو فیلم که ظاهرا درباره مقاومت در سوریه بودند، وارد فهرست نمایش‌های جشنواره شدند! پس آن همه شعاردرباره اینکه دبیر جشنواره در کار هیئت انتخاب دخالت نکرده و گرفتن قیافه‌ استقلال و آوانگاردیسم و... چه شد؟! یعنی عملکرد دو سه روز اول آن‌قدر نابهنجار و در تضاد با اهداف جشنواره فجر انقلاب اسلامی بود که تصمیم‌گرفتند با اضافه کردن این آثار بیش از این آبرو‌ریزی برای سازمان سینمایی و متولیان آن به بار نیاورند؟!
یکی از ویژگی‌های تقریبا مشترک فیلم‌های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر کم رنگ، بی‌رنگ، خنثی و بی‌خاصیت و یا حتی منفی نشان دادن نقش پدر در خانواده‌ها بود که البته این ویژگی مسبوق به سابقه است و می‌توان گفت که سالهاست چنین کژراهه‌ای در این سینما ریل گذاری 
شده و البته به بهانه پررنگ کردن نقش زن و مادر و اینکه به مقام مادر و زن احترام بگذارند، چنین بی‌راهه‌ای در سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر، تثبیت شده است. در حالی که در یک خانواده بدون پدر (به لحاظ معنوی) یا با پدر خنثی و بی‌خاصیت و یا پدر تخریب گر و هیولا، در واقع نقش مادر نیز تحت تاثیر قرار گرفته و به جای سازندگی و محور تجمیع و تکثیر خانواده، به واکنش‌گری بعضا احساسی و حتی انتقامجویانه بدل می‌شود، آنچنان که در فیلم «جان دار»، 
مادر (که یکی از دو زن خانواده درون فیلم) به سردمدار جبهه‌ای برای نجات بچه خودش تبدیل گردیده و برای پیروزی در مقابل جبهه پدر و بچه‌هایش تا مرز فروش حیثیت و شرف خانواده نیز پیش رفت یا در فیلم «درخونگاه» در مقابل پدری بی‌مسئولیت و کاسبکار، مادر اگرچه با ظاهر محوریت، اما فقط گاهی با خانواده و حتی بچه‌هایش همراه بود و در گاه ناهمراهی نیز تنها عربده کش و زاری کن به نظر آمد. 
تماشاگر را رنگش کن
در فیلم «بنفشه آفریقایی» همین مادر در حضور پدران و مردان بی‌غیرت، همه اخلاقیات را زیرپا گذارد تا جایی که بچه‌ها هم از گرد او پراکنده شدند و ناگزیر زندگی انزوا گرایانه‌ای درپیش گرفت و در فیلم «ناگهان درخت»، مادر موجود منفعلی به نظر رسید که فقط بر رویاهای مالیخولیایی فرزندش صحه می‌گذاشت. این زن در فیلم «روزهای نارنجی» هم بیشتر انتقامجو نشان داد تا کارآفرین و سخت کوش و در فیلم «مردی بدون سایه» به نصیحت‌گری تهوع آور بدل گردید.
اما از کجا این نوع شمایل مادری و زن خانواده ایرانی و آن پدر‌گریزپا و در به داغان و بی‌غیرت سر از فیلم‌های ایرانی حتی متاسفانه سریال‌های تلویزیونی ما درآورده، چندان نیاز به هوش سرشاری ندارد. شاید یک تماشاگر معمولی سینما و شبکه‌های ماهواره‌ای به راحتی همین فرمول را با کمی تغییر و تفاوت در فیلم‌های سینمای غرب و سریال‌های تلویزیونی‌شان ببیند و تشابهات آن را با آنچه در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی برخلاف سبک زندگی و شاکله خانواده ایرانی/اسلامی اتفاق می‌افتد را به سهولت دریابد. 
در بسیاری از فیلم‌های غربی مشابه نیز شاهد خانواده‌های بی‌مرد و زنان بچه دار بی‌پدر یا با پدر نامشخص هستیم که این زن و مادر به عنوان محوری محکم واستوار وحتی جنگنده برای حفظ همان خانواده بی‌پدر به سختی تلاش می‌کند. شکل و فرمی از خانواده که اساس ایدئولوژیک داشته و از اسطوره‌های عبرانی و آیین‌های یهودیت تحریف شده می‌آید که حتی نام و عناوین و اصالت خانواده‌ها از زنان و مادران گرفته شده و می‌شود. اما این محوریت زن و مادر وقتی تحت تاثیر سریال‌های شبکه‌های ماهواره‌ای به فیلم‌های به اصطلاح ایرانی و خانواده ایرانی می‌رسد به تصویر کج و معوج و شلخته‌ای بدل می‌شود که نه واجد خصوصیات آن محوریت زن قدرتمند عبرانی است و نه ساختار خانواده ویژه ایرانی را داراست که هر یک از مادر و پدر نقش متعالی خود را بازی می‌کنند! 
در نتیجه حاصل مانند دیگر ابعاد هویتی و سبک زندگی مورد هجمه قرار گرفته ما، در این‌گونه فیلم‌ها به موجودی ناقص و عقب افتاده تبدیل شده که به اصطلاح در هیچ قوطی عطاری یافت نمی‌شود. مانند همان که به روز شبه روشنفکر ما آمد یا بر سر رفتار و آداب و اخلاق همین حضرات رفت که نمونه غم‌انگیز و تاسف بارش را در فیلم‌هایی مانند «ناگهان درخت» یا «بنفشه آفریقایی» و یا «ایده اصلی» به گونه‌ای رقت‌انگیز و فاجعه بار می‌بینیم. 
اما در فیلم‌هایی که در روز چهارم جشنواره سی و هفتم فیلم فجر به نمایش درآمد، گویی دیگر متولیان جشنواره و برخی به اصطلاح فیلمسازان به سیم آخر زده بودند! هم در ساختار فیلم‌ها که از پیش‌پاافتاده‌ترین آثار آماتوری هم پایین‌تر رفته و هم در طرح موضوعات غیر اخلاقی و ساختارشکنانه.