kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۷۵۶
تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۸

مهاجرت داوطلبانه فلسطینی‌ها از غزه توهم 100 ساله صهیونیست‌ها(نگاه)

 
 
 
مترجم: سید محمد امین‌آبادی
روز یکشنبه،  ترامپ، به عنوان بخشی از طرح پاکسازی غزه از فلسطینی‌ها، پیشنهاد داد که یک و نیم میلیون فلسطینی از غزه به اردن یا مصر منتقل شوند! «استیون ویتکوف»، فرستاده ویژه ترامپ برای خاورمیانه، حتی پیشنهاد کرد که بخشی از جمعیت غزه به اندونزی منتقل شود. «ایتمار بن گویر»، وزیر امنیت ملی پیشین اسرائیل از جناح راست افراطی از پیشنهاد ترامپ حمایت کرده و در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «یکی از خواسته‌های ما از نتانیاهو، ترویج مهاجرت داوطلبانه است. وقتی رئیس‌جمهور بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان، ترامپ، به‌طور شخصی این ایده را مطرح می‌کند، ارزش این را دارد که دولت اسرائیل آن را اجرائی کند ». این پاکسازی قومی راه را برای پروژه‌های استعماری دولت یهود هموار کرده و غزه را به مرکز فناوری که نتانیاهو در خیال خود می‌پروراند تبدیل می‌کند. 
ترامپ با ارائه این طرح‌، خود را با اهداف بلندمدت صهیونیسم و به‌ویژه اهداف جنگی که توسط راست افراطی اسرائیل تعیین شده، هم‌راستا کرده است. از نظر بن گویر «مهاجرت فلسطینی‌ها از غزه» یک ضرورت برای امنیت اسرائیل و راه‌حل بهتری برای ساکنان غزه است. از نظر وی «بازگشت» یهودیان به غزه هم تحقق یک پیشگویی و هم عدالت برای قوم یهود خواهد بود. وی در این زمینه گفته است: «ما باید به خانه برگردیم، زیرا این را تورات می‌گوید، این اخلاقی و عادلانه است»
با توجه به اظهارات روز یکشنبه ترامپ شرایط آتش‌بس نتوانسته است به‌طور بنیادی نگرش‌های موجود در این زمینه را تغییر دهد و این نگرش‌ها به ریشه‌های صهیونیسم برمی‌گردد و در جنگ اخیر نیز در دستور کار اسرائیل قرار گرفت. این موضوع به‌خصوص در شمال غزه مشهود بود، جایی که ارتش به‌طور سیستماتیک طرح «ژنرال‌ها» را برای اخراج، نابودی و کوچ اجباری فلسطینی‌ها از غزه اجرا کرد. هیچ شکی وجود ندارد. بسیاری از مقام‌های اسرائیلی معتقدند که خروج اکثریت فلسطینی‌های غزه نتیجه منطقی و حتی تدریجی عملیات نظامی خواهد بود.«اسموتریچ»، وزیر دارایی اسرائیل، در بیانیه‌ای در دسامبر ۲۰۲۳ به‌وضوح به این موضوع اشاره کرده و گفت: «آنچه باید در نوار غزه انجام شود، تشویق مهاجرت است. اگر در غزه ۱۰۰ هزار یا ۲۰۰ هزار عرب وجود داشته باشد و نه ۲ میلیون، تمام گفت‌وگو درباره روز بعد از جنگ به طور متفاوتی خواهد بود.»
این ایده بخشی از بحث عمومی در اسرائیل شده است. بر اساس نظرسنجی که اوایل ۲۰۲۴ در کنفرانسی تحت عنوان «درس‌هایی از غزه » ارائه شد‌، وقتی به پرسش «آیا شما از انتقال داوطلبانه ساکنان نوار غزه به کشورهای دیگر حمایت می‌کنید یا نه؟» ۷۶ درصد پاسخ‌دهندگان گفتند که موافقند؛ اکثریتی که در تمام گرایش‌های سیاسی وجود داشت. تمایل اخراج عرب‌ها برای آزاد کردن میدان برای یک دولت یهودی که شامل غزه، کرانه باختری و حتی جولان سوریه و کرانه جنوبی رود لیتانی در لبنان باشد، چندان تعجب‌آور نیست. از سوی دیگر با توجه به خشونت گسترده، گرسنگی اجباری و تخریب سیستماتیک تمامی زیرساخت‌های ضروری برای زندگی در غزه‌، مفهوم «مهاجرت داوطلبانه» بیشتر به خروج تحمیلی شبیه است. با این حال، از همان ابتدا، این بخشی از طیف ابزارهای مورد نظر برای ایجاد دولت یهود بوده است. با شعار «زمینی بدون مردم برای مردمی بدون زمین»، که توسط اسرائیل «زانگوویل»، یکی از اولین سازمان‌دهندگان حرکت صهیونیستی در بریتانیا، ساخته شد، سران صهیونیسم وجود یک ملت به نام فلسطین را به‌طور کلی رد کردند‌، اما حضور عرب‌ها در فلسطین همواره به عنوان یک مانع دیده می‌شد.  «زانگوویل» در سال ۱۹۱۶ گفت: «حذف عرب‌ها از فلسطین برای ایجاد فضائی برای اسکان جمعیت یهودی اروپا پیش‌شرط تحقق صهیونیسم است»
 اما احتمال اینکه عرب‌ها زمین‌های حاصلخیز را که نسل‌ها بر روی آن کار کرده‌اند، به مهاجران یهودی جدید واگذار کنند، بسیار کم بود. بنابراین، اینکه چگونه می‌توان عرب‌های فلسطینی را که آگاهی ملی آنها در اثر تنش‌های ناشی از تصرف زمین به‌طور فزاینده‌ای تقویت شده است‌، «داوطلبانه» از محل زندگی خود اخراج کرد، سؤالی بود که همواره ذهن جنبش صهیونیستی را به خود مشغول کرده بود.
این تأمل به سال ۱۹۳۷ برمی گردد زمانی که «کمیسیون پیل»، که به‌دستور دولت بریتانیا بعد از قیام عربی ۱۹۳۶ تشکیل شده بود از یکسو پیشنهاد تقسیم فلسطین به دو دولت و از سوی دیگر انتقال جمعیت‌های عربی به خارج از سرزمینی که به دولت یهودی اختصاص داده شده بود را مطرح کرد. منظور رهبران صهیونیست از «مهاجرت داوطلبانه» به معنای انتخاب آزاد فردی نبود‌، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از تدابیر بود که دیگر گزینه‌ای جز مهاجرت باقی نمی‌گذاشت. اینکه رضایت افراد به‌دست آید، اهمیت چندانی نداشت، بلکه رضایت رهبران کشورهای همسایه عربی که تحت سلطه امپراتوری بریتانیا بودند، مانند «عبدالله بن حسین »امیر اردن یا برادرش فیصل بن حسین (پادشاه عراق) بود که در عوض کمک‌های مالی، با پذیرش این جمعیت جدید موافقت می‌کردند. یکی از پیچیده‌ترین طرح‌هایی که تا اواسط دهه ۱۹۴۰ مورد توجه شدید رهبران صهیونیست و مقامات آمریکایی و بریتانیایی قرار داشت، توسط ادوارد ای. نورمن (۱۹۰۰-۱۹۵۵) یک میلیونر یهودی ساکن در نیویورک ارائه شده بود. ایده او این بود که اسکان مجدد یهودیان را در شط‌الغراف، در قلب دره‌های حاصلخیز عراق و نه در کرانه شرقی رود اردن سازماندهی کند. 
این طرح‌ها، به‌طور کامل با آگاهی سیاسی فلسطینی‌ها از ماهیت استعماری پروژه صهیونیستی و همچنین احساس تعلق آنها به سرزمین فلسطین در تضاد بود. تنش‌هایی که با اخراج فلسطینی‌ها از طریق یک کارزار وحشت که از سال ۱۹۴۷ توسط شبه‌نظامیان صهیونیستی «ارگون»، «اشترن» و «هاگانا» رهبری شد، در نهایت به رویارویی ۱۹۴۸ میان اسرائیل و کشورهای همسایه (مصر، سوریه، اردن و عراق) انجامید. پس از جنگ ۱۹۴۸، تبلیغات اسرائیل این روایت را شکل داد که فلسطینی‌ها «داوطلبانه» و به درخواست رهبران عرب از سرزمین خود خارج شدند. بر اساس این روایت‌، رهبران عرب از فلسطینی‌ها خواسته بودند که موقتاً سرزمین خود را ترک کنند تا میدان نبرد برای عملیات نظامی خالی شود و پس از پیروزی، بتوانند بازگردند. اما چون در جنگ شکست خوردند، دیگر هیچ حق مشروعی برای بازگشت به خانه‌های خود در فلسطین نداشتند. این افسانه بعدها نه‌تنها توسط تاریخ‌نگاران فلسطینی، بلکه توسط گروهی از تاریخ‌نگاران اسرائیلی که به «تاریخ‌نگاران جدید» معروف شدند، کاملاً رد شد. این مسئله پس از اشغال غزه در سال 1967 نیز دوباره مطرح شد«‌هاآرتص» اخیراً اسنادی را منتشر کرده که نشان می‌دهد اسرائیل برای انتقال ساکنان غزه برنامه‌هایی داشته است. بار دیگر، سران اسرائیل تلاش کردند که «مهاجرت داوطلبانه» فلسطینیان را به صحرای سینا یا اردن رقم بزنند، به‌گونه‌ای که تنها ۷۰ هزار تا ۱۰۰ هزار فلسطینی در غزه باقی بمانند. نخست‌وزیر وقت اسرائیل در نظر داشت که این مهاجرت به‌صورت «آرام و بی‌سروصدا» انجام شود، به‌گونه‌ای که اسرائیل در آن دخیل دیده نشود. اما فلسطینیان غزه تسلیم این تلاش‌ها و فشارهای بعدی نشدند. از این مرور تاریخی می‌توان ویژگی‌های ثابت مفهوم «مهاجرت داوطلبانه» را دریافت. این مفهوم بر انکار نظام باورها و آرمان‌های طرف فلسطینی استوار است، که ملزم می‌شود کنار برود تا هدفی که خود را از نظر اخلاقی برتر می‌داند، محقق شود؛یعنی ایجاد پناهگاهی برای «یهودیان قربانی آزار و ستم». حفظ این افسانه که گزینه‌ای داوطلبانه برای مهاجرت وجود دارد، باعث می‌شود که مسئولیت بدبختی فلسطینیان اگر بر ماندن اصرار ورزند بر دوش خودشان گذاشته شود. سپس این مسئولیت به دولت‌های عربی منتقل می‌شود که به‌دلیل ملاحظات سیاسی و خصومت با اسرائیل (و در نتیجه با یهودیان)، از پذیرش پناهجویان سر باز می‌زنند. در نهایت، این مسئولیت به نهادهایی مانند آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل برای فلسطینیان) منتقل می‌شود، که از زمان تأسیس در ۱۹۴۸، اسرائیل آن را متهم به تداوم مسئله پناهجویان کرده و آن را یک تهدید وجودی تلقی کرده است. افسانه «پیشنهاد مهاجرت داوطلبانه» این امکان را فراهم می‌کند که پروژه‌ای که هدف آن سلب مالکیت یک ملت از سرزمینش است، در عین حال، با حفظ «پاکی اخلاقی» توجیه شود. به عبارت دیگر، ادعای اینکه فلسطینیان «به میل خود» سرزمینشان را ترک می‌کنند، باعث می‌شود که اسرائیل از اتهام اخراج اجباری و پاکسازی قومی مبرا شود. اما در واقعیت، این تنها یک بُعد از سیاست انتقال جمعیت است. شدت و نوع این سیاست (نرم یا خشن) به توازن قدرت و شرایط سیاسی - نظامی بستگی دارد. هرگاه اسرائیل در موقعیتی باشد که بتواند فشار بیشتری وارد کند، این سیاست می‌تواند خشونت‌آمیزتر و آشکارتر شود؛ و هر زمان که محدودیت‌های بین‌المللی یا ملاحظات سیاسی مانع شوند، فرآیند انتقال ممکن است با روش‌های غیرمستقیم‌تری مانند محاصره اقتصادی، فشار روانی، و ایجاد شرایط غیرقابل ‌تحمل برای زندگی اجرا شود. حتی امروز نیز، با وجود آنکه ارتش اسرائیل بیش از ۱۵ ماه است که غزه را به جهنم تبدیل کرده است ساکنان آن از ترک «داوطلبانه» سرزمینی که آن را وطن خود می‌دانند، سر باز زده‌اند پروژه تصرف نوار غزه و انتقال بخش اعظم جمعیت فلسطینی آن، به ‌منظور اسکان یهودیان، همچنان در ذهن طیف گسترده‌ای از طبقه سیاسی اسرائیل باقی مانده است. این ایده می‌تواند به‌عنوان یک هدف استراتژیک در بحران‌های آینده بار دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
منبع: میدل ایست آی