کد خبر: ۲۹۳۴۶۵
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۲
تحولات منطقه و دست برتر جمهوری اسلامی- بخش دوم

شتاب اسرائیل برای حرکت به سمت فروپاشی

 
 
 
تحولات فلسطین به روزهای حساس و سرنوشت‌سازی رسیده است. فهم واقعیت، عمق و ابعاد حقیقی این تحولات اما با نگاه به تحرکات نقطه‌ای رژیم جنایتکار صهیونیستی ممکن نخواهد شد. ترور کور فرماندهان مقاومت، سرپوشی بر ضعف اسرائیل در میدان نبرد اصلی است و این را بیش از هر کسی شاید خود شهرک‌نشینان اشغالگر درک کنند. نگاهی به نتایج افکارسنجی مراکز صهیونیستی در این زمینه، می‌تواند تصویر روشن‌تری از این مدعا را پیش چشم ما حاضر کند. بهمن‌ماه سال گذشته تلویزیون رژیم صهیونیستی نتایج یک نظرسنجی جالب‌توجه درخصوص شمار اسرائیلی‌هایی که فلسطین اشغالی را ترک می‌کنند منتشر و اعلام کرد این نظرسنجی سازمان جهانی صهیونیسم نشان می‌دهد که ۸۰ درصد اسرائیلی‌های خارج از فلسطین اشغالی پس از حمله ۷ اکتبر نمی‌خواهند به اسرائیل بازگردند. رئیس بخش سازماندهی و روابط با اسرائیلی‌ها در سازمان جهانی صهیونیسم و مسئول این نظرسنجی «گوستی یهوشوا براورمن» توضیح داد: «مردم اسرائیل در حال نوسان هستند. این یک شوک است. ما دنبال شوک نیستیم. بلکه در درون خود شوک قرار داریم!»
تقریباً همزمان با انتشار نتایج این نظرسنجی، روزنامه عبری‌زبان‌ هاآرتص طی گزارشی نوشت نتایج یک نظرسنجی که توسط مرکز پژوهش‌های منطقه‌ای در دانشکده «تل حی» انجام شده نشان می‌دهد که ۴۰ درصد از شهرک‌نشینان صهیونیست اعلام کرده‌اند: حتی بعد از پایان جنگ نیز به بخش‌های نزدیک به مرزهای لبنان برنمی‌گردند. در این گزارش آمده است که مسئولان شهرک‌های صهیونیست‌‌نشین در مرزهای نزدیک به لبنان نسبت به وقوع یک بحران جمعیت‌شناختی در این منطقه‌ها با پایان جنگ علیه نوار غزه نگران هستند. گزارش مذکور می‌افزاید: در راستای تشدید بحران‌های داخلی، از زمان حمله هفت اکتبر به بعد هزاران کسب‌وکار در بخش‌های شمالی مجاور مرز لبنان تعطیل شده‌اند. شبکه الجزیره قطر نیز اخیراً نتایج یک نظرسنجی جدید درباره دیدگاه شهرک‌نشینان صهیونیست در رابطه ‌با سرنوشت جنگ علیه غزه را منتشر کرده که قابل‌توجه است.
واقعیت‌هایی درباره وضعیت داخلی اسرائیل
طبق گزارش الجزیره، نتایج یک نظرسنجی که توسط شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی صورت‌ گرفته نشان می‌دهد: ۶۶ درصد از صهیونیست‌ها رسیدن به توافق با حماس برای تبادل اسرا را تأیید می‌کنند. نتایج این نظرسنجی که پیش از سفر اخیر نتانیاهو به آمریکا منتشر شده، تأکید می‌کند این نظرسنجی همچنین نشان می‌دهد ۵۴.۱۲ درصد از صهیونیست‌ها نیز بر این باورند نتانیاهو نباید به واشنگتن برود و بهتر است در اسرائیل بماند و توافق با حماس را امضا کند! مجموعه این تحولات اجتماعی در سرزمین‌های اشغالی در کنار بحران سیاسی رو به تزاید و مخالفت‌های میلیونی شهرک‌نشینان با تداوم دولت نتانیاهو نشان می‌دهد آنچه بیش از هر چیز مسئولین صهیونیست را به تداوم جنگ و برهم‌زدن روند توافقات تبادل اسرا ترغیب می‌کند، منافع جناحی است تا مصالح کلی غده سرطانی اسرائیل. علی‌اصغر زارعی، کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید: «کابینه فاسد نتانیاهو امروز نماد یک رژیم تمامیت‌خواه و خودسر است که اصرار بر ادامه جنگ دارد. چون نتانیاهو و همکارانش یقین دارند که پایان جنگ در این شرایط و پذیرش آتش‌بس به معنی پایان دوره حاکمیت آنهاست.»
 واقعیت هم این است که پیامدهای طوفان الاقصی بر روند زندگی اجتماعی غاصبان اسرائیلی چنان عمیق و ویرانگر بوده است که می‌تواند هر دولتی جز دولت نتانیاهو را نیز به شکست و فروپاشی بکشاند. 10 روز پس از آغاز نبرد طوفان الاقصی، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در یک کنفرانس مطبوعاتی اعتراف کرد که حدود نیم‌میلیون اسرائیلی در داخل اسرائیل آواره شده‌‎اند. پس از آن نیز بیانیه‌هایی درباره تخلیه تمامی شهرک‌های اطراف نوار غزه صادر شد و علاوه‌بر آن بیش از ۲۰ شهرک در نزدیکی مرز لبنان تخلیه شدند و اسکان این افراد، به چالش بزرگی برای رژیم اشغالگر تبدیل شد. روشن است که گسترش دامنه جنگ به اعماق دورتر خاک اسرائیل، به معنای آواره‌های بیشتر و تعمیق بحران‌های داخلی این رژیم و حرکت بیش‌ازپیش آن به سمت فروپاشی است. با این‌حال، رژیم و سرکرده‌های جنایتکار آن تمایل دارند تا تحولات را به سمت تشدید تنش‌ها پیش ببرند. چنین رفتاری را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟
طوفان الاقصی عملکردی پیشگیرانه ایفا کرد
علی‌اصغر زارعی، کارشناس مسائل منطقه در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید: «رژیم صهیونیستی در بحرانی که گرفتار شده، قطعاً دیگر سر بلند نخواهد کرد و بحران‌های بسیار سنگین و حادتری را در آینده خودش خواهد داشت. رژیم امروز در یک پارادوکس قرار دارد. از طرفی به دنبال گسترش دایره جنگ هستند و از طرف دیگر از توان و قدرت مقاومت در منطقه وحشت دارند. آنها حتی از واکنش دولت‌های حامی خودشان نیز چندان مطمئن نیستند. با این‌حال، همان‌طور که جناب سید حسن نصرالله در یک سخنرانی گفتند، حاکمان فعلی اسرائیل وحشی و احمق هستند، لذا طبیعی است که دچار اشتباه محاسباتی شوند و به پیامدهای اقدامات خود واقف نباشند. تنها چشم‌انداز و روزنه امیدی که رژیم می‌تواند داشته باشد همین روند سازش و خیانتی است که متأسفانه باید گفت: از جانب برخی از کشورهای عرب مسلمان منطقه دارد رخ می‌دهد و یک تکیه‌گاه و نقطه امیدی برای اسرائیل از سوی این کشورهاست. ما می‌بینیم که علی‌رغم جنایاتی که این رژیم غاصب مرتکب شده، آنها بعضاً کاملاً با رژیم همسو بوده‌اند و هیچ حرکتی از سوی کشورهای مؤثر عربی و اسلامی مثل قطر، عربستان، اردن، امارات، مصر و کشورهای دیگر صورت نمی‌گیرد.»
زارعی در تبیین وضعیت کنونی حاکم بر هیئت حاکمه اسرائیل می‌افزاید: «پیش از طوفان الاقصی، رژیم جعلی صهیونیستی با حمایت و پشتیبانی بسیار سنگین ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای اروپایی طرح صلح آبراهام را در دستور کار قرار داده بود و روند عادی‌سازی روابط دیپلماتیک و سیاسی- تجاری را با برخی کشورهای عربی منطقه در دستور کار قرار داده بود که به نتایج خوبی هم در این زمینه دست پیدا کرده بود. به صورتی که روابط رژیم با برخی کشورهای عرب منطقه به‌صورت رسمی برقرار شده بود و فضا به سمتی رفته بود که حتی عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای محافظه‌کار عرب هم به این طرح صلح بپیوندند. طوفان الاقصی در یک شرایط غافلگیرانه رخ داد و به‌نوعی کارکرد پیشگیری از گسترش این روند را هم ایفا کرد؛ چرا که رژیم صهیونیستی با پشتگرمی که از سوی برخی دولت‌های سازشکار عرب دریافت کرده بود، فکر می‌کرد که می‌تواند در یک عملیات نظامی گسترده مسئله نوار غزه و حماس را یکسره کند و به‌زعم خودش، پرونده مقاومت و حماس را در نوار غزه ببندد.»
از ضربه عمیق طوفان الاقصی 
تا نمایش‌های صهیونیست‌ها
زارعی کارشناس مسائل منطقه می‌افزاید: «این در شرایطی رخ داد که سیستم‌های اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی در فضائی بودند که خودشان را برای چنین عملیاتی آماده می‌کردند. آنها در این شرایط انتظار نداشتند که مقاومت فلسطین بتواند چنین عملیاتی را انجام دهد و از طریق تونل‌ها تا عمق سرزمین‌های اشغالی پیشروی کند، به بسیاری از پایگاه‌های رژیم صهیونیستی نفوذ کند، اسیر بگیرد و خسارات سنگینی به آنها وارد کند. امروز هم می‌بینیم که با وجود گذشت بیش از 10 ماه، رژیم صهیونیستی در اهداف سه‌گانه‌ای که اعلام کرده بود، یعنی از بین بردن حماس، تسلط بر نوار غزه و آزادسازی اسرای اسرائیلی، کاملا ناکام شده است و روز‌به‌روز حجم خسارات و تلفات آنها در حال افزایش است. اقدام هماهنگ نیروهای مقاومت در منطقه از ناحیه یمن، حشد‌الشعبی در عراق و نیروهای مقاومت در لبنان، محاصره‌ای که از زمین و دریا علیه این رژیم انجام شده، اقتصاد آن را کاملا فلج کرده و بندرگاه‌های اسرائیل کاملا در تیررس موشک‌های مقاومت قرار گرفته است و از حیز انتفاع ساقط شده‌اند. سرمایه‌گذاری‌های خارجی در سرزمین‌های اشغالی متوقف یا معکوس شده است. روند ورود گردشگران خارجی به سرزمین‌های اشغالی، کاملا منفی شده و به صفر میل کرده است. مهاجرت معکوس از مستعمره‌نشین‌های اسرائیل که از اقصی نقاط دنیا با توقع یک زندگی رؤیایی به اینجا آمده‌اند، افزایشی شده و این افزایش تقاضا برای ترک سرزمین‌های اشغالی از کنترل رژیم جعلی خارج شده است.»
بر این ‌اساس، ترور کور فرماندهان مقاومت را می‌توان آخرین حربه موجود در دست رژیم صهیونیستی می‌داند. دکتر سعد‌الله زارعی کارشناس ارشد مسائل سیاسی در همین زمینه با اشاره به جنایت بزرگ ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران می‌گوید: «اسرائیل از نظر شهروندان یهودی داخل این رژیم متهم است به این دلیل که در طی دوران جنگ غزه، دارای شکست‌های زنجیره‌ای شده است؛ از شکست در اطلاعات،  اینکه نتوانستند عملیات طوفان الاقصی را پیش‌بینی کنند تا شکست در نظامی و عملیات. اینها نتوانستند با حملات پی‌درپی که در طول این ۱۰ ماه در شمال، در مرکز و جنوب غزه داشتند اهداف اعلامی‌شان را محقق کنند. شکست در اجماع‌سازی که بتوانند در سطح بین‌المللی به نفع خودشان اجماعی ایجاد کنند یک بعد دیگر این شکست است و شکست در حوزه سیاست داخلی که بتوانند داخل را با این مسئله هماهنگ کنند. دولت اسرائیل از نظر یهودی‌های داخل یک دولت شکست‌خورده است که این حرف‌ها هم مرتب از آقای لاپید و دیگران شنیده شده است. 
بنابراین، اسرائیل برای این شهروندان مایوس از دولت نتانیاهو نیاز دارد که تصویری از قدرت به آنها نشان داده شود.»
نتانیاهو اسرائیل را تخته‌گاز به سمت نابودی می‌برد
سؤال اما این است که این تصویرسازی دروغین تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد و چه پیامدهایی برای رژیم صهیونیستی در پی خواهد داشت؟ پاسخ چندان پیچیده نیست. رژیم نامشروع صهیونیستی به سمت درگیری همه‌جانبه با همه اضلاع جبهه مقاومت پیش می‌رود و در این مسیر حکماً به پشتیبانی مهم‌ترین همپیمان تروریست خود یعنی دولت ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی دل خواهد بست. این در حالی است که مجموع این کشورها، هم اکنون با وجود استفاده از چندین ناو جنگی طی ماه‌های گذشته، در مقابله با کشور یمن به‌عنوان یکی از اضلاع جبهه مقاومت درمانده‌اند و دریای سرخ و خلیج عدن به قتلگاه ناوهای ظاهراً پیشرفته‌شان بدل شده است. در همین زمینه اخیراً یک منبع یمنی در پاسخ به سؤالی درباره علت کم‌ شدن عملیات یمن بر علیه اهداف آمریکایی در دریای سرخ و خلیج عدن طی روزهای اخیر گفته است که دلیل این مهم، توقف رفت‌وآمد کشتی‌های مرتبط با صهیونیست‌ها از این آبراهه‌هاست و به‌محض رؤیت کشتی یا ناو جدید، عملیات انجام خواهد شد.
سؤال این است که در این شرایط، مقامات جنایتکار صهیونیست، با چه توجیهی به سمت درگیری با تمام اضلاع محور مقاومت پیش می‌روند؟ این در حالی است که پیش‌ازاین و در جریان عملیات وعده صادق، آمریکایی‌ها از ترس واکنش ایران رسماً گفته بودند در پاسخ احتمالی اسرائیل به حمله ایران، دخالتی نخواهند کرد. همزمان، مایکل مولروی یکی از دستیاران پیشین وزیر دفاع آمریکا در امور غرب آسیا در دولت «دونالد ترامپ» گفته بود: «من فکر نمی‌کنم ما در صورتی که جنگ مستقیمی میان آنها (رژیم صهیونیستی) و ایران رخ بدهد، نیروهای کافی برای حمایت از اسرائیل را (در منطقه) داشته باشیم.» مجموعه این تحولات نشان می‌دهد، ما با ترکیبی از حماقت و دیوانگی در تصمیمات باند جنایتکار حاکم بر اسرائیل طرف هستیم. حماقتی که البته پاسخی درخور خواهد گرفت.