نام تو را پرنده به گوش بهار خواند صدها درخت پیر جوان شد جوانه زد (چشم به راه سپیده)
رود عدل
تو روزی خواهی آمد، عشق را ترسیم خواهی کرد
تو معنای قشنگ عشق را تفهیم خواهی کرد
تو روزی خواهی آمد، با سبدهایی پر از شادی
گل لبخند را بر چهرهها ترسیم خواهی کرد
تو میآیی، به سوز هجر، پایان میدهی روزی
دل بشکسته را با وصل خود، ترمیم خواهی کرد
تو میآیی، ره آورد حضورت مهربانیهاست
تو رسم دوستی را بین ما تحکیم خواهی کرد
تو میآیی و نشر حرفهایت آب و آیینه است
تو رود عدل را جاری به هفت اقلیم خواهی کرد
تو روزی خواهی آمد از همین جاده، همین کوچه
محبت را میان ما همه تقسیم خواهی کرد
هوشنگ جعفری
همیشه مسافر
خدا کند که بیاید بهار کوچه ما
و پرشکوفه شود کوله بار کوچه ما
دعای ساده من کاش مستجاب شود
دوباره سبز شود برگ و بار کوچه ما
کجا «همیشه مسافر» قدم گذاشتهای؟
شبی بیا به خدا تا دیار کوچه ما
من از نگاه تو خواندم غریبه نیست دلت
که هفت پشت تو هست از تبار کوچه ما
تو از بهار نوشتی به قاب پنجره ام
همین نوشته فقط یادگار کوچه ما
در اشتیاق صدایت نشستهاند هنوز
تمام منتظران در کنار کوچه ما
مریم تیکنی
روی شانه باد
امید آمده، امیدوار میمانم
به ذوق آمدنش بیقرار میمانم
نوید صبح رسیده، شبیه دست سحر
برای بدرقه شام تار، میمانم
چنان به شوق عبورش نشستهام که اگر
جهان خزان بشود، من بهار میمانم
کنار میکشم از هرچه غیر اوست ولی
میان معرکه انتظار میمانم
خبر رسیده شبیه حسین میآید
شبیه «جُو»، چنان پا به کار، میمانم
***
دهید مژده به یاران، بهار نزدیک است
به سر رسیدن این انتظار، نزدیک است
نگاه فاطمه از چشمهای او پیداست
نبی خصال و علی صولت و حسن سیماست
صدای خون خدا میرسد ز حنجره اش
شکوهمند شبیه شهید کرب و بلاست
اگرچه همنفس ذوالفقار میآید
ولی به رنگ لطافت، به رنگ مهر و وفاست
درست مثل علی رحمتی ست بیپایان
درست مثل علی جلوهای ز خشم خداست
طلوع میکند آن ماهِ چارده معصوم
ظهور، مشرق امروز یا همین فرداست
دوباره قاصدکی روی شانه باد است
قرار منتظران نیمههای خرداد است
محمد بختیاری
بهاریه
از بس که درد میکشی و دم نمیزنی
حتی خدا به صبر تو تبریک گفته است
مهتاب اگر هنوز درخشنده مانده است
نام تو را در این شب تاریک گفته است
***
نام تو را پرنده به گوش بهار خواند
صدها درخت پیر جوان شد جوانه زد
چتر اقاقیا به سر کوچهها نشست
گیسوی باغ را نفس باد شانه زد
***
گیسوی شهر عطر تو را پخش میکند
بی شک عبور کردهای از این کنارها
دلدادگان رفته کفن پاره میکنند
صوت سلام میشنوم از مزارها
***
این انتظار، پشت زمین را شکسته است
آقا تو شانههای زمان را تکان بده
تنها به دست تو کمرش راست میشود
لطفی کن و دوباره خودت را نشان بده
***
این انتظار را به بهاری تمام کن
یا ذرّهای به ما بده از آن صبوریت
بی تو نفس کشیدن و مردن بدون تو
تقدیرمان مباد که سخت ست دوریت
نغمه مستشار نظامی
خنده غنچه
خنده غنچه مرا یاد تو میاندازد
در دلم، خانهای از نور خدا میسازد
بس تفاخر کند این باغ به صحرا و به دشت
که به یمن نفست، بر همگان مینازد
جامهات سبز، چمن سبز، همه صحرا سبز
پرچمی سبز، به تکریم تو میافرازد
باغ، خندان و غزلخوان و زمین پرنعمت
همه دشت، به توصیف تو میپردازد
خنده سبز چمنزار، بهنگام بهار
به همه زَردی و هر سَردی و غم میتازد
مست و دل شاد، ز دیدار تو، هر رهگذری
به تماشای تو عالم دل و جان میبازد
مصطفی معارف
صدایت میکنم
صدايت ميكنم، عالم شميم عود ميگيرد
دو چشمانم به ياد تو، غمي مشهود ميگيرد
شبي در خلوت لاهوتي روحم تجلّي كن
كه دارد شعرهايم رنگي از بدرود ميگيرد
سواحل در سواحل، خاك سرگرم گل افشانيست
كه روزي رنگ و بو از آن گل موعود ميگيرد
در اشراق ترنّمها و آفاق تغزّلها
زمين را نغمه جادويي داوود ميگيرد
هلا اي قدسي سرچشمه انفاس جالينوس
به دشت زخمهامان نقشي از بهبود ميگيرد
ببين مولا! به محض اينكه از عشق تو ميگويم
جهان را، شوق يك فرداي نامحدود میگیرد