روایت آیتالله محمدی عراقی از نقش اساسی خبرگان
مجلس خبرگان نماد وحدت و یگانگی بین مـردمسـالاری و اسلامیـت نظام است
اشاره: حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب، این مجلس را بهعنوان «مهمترین رکنِ نظام اسلامی» معرفی میکنند و بر جایگاه اثرگذار و بیبدیل آن تأکید کردهاند. ایشان در دیدار مردم قم با اشاره به اهمیت جایگاه مجلس خبرگان فرمودند: «مجلس خبرگان بنا است که رهبر انتخاب کنند؛ {این} شوخی است؟ آن روزی که رهبر فعلی در دنیا نباشد یا رهبر نباشد، باید اینها رهبر انتخاب بکنند. چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ آیا کسی را انتخاب خواهند کرد که در مقابل هجمه دشمن بِایستد، به خدا توکّل کند، شجاعت نشان بدهد، راه امام را ادامه بدهد؟... یا کسی را انتخاب میکنند که جور دیگری است؟ این خیلی مهم است. کسی را شما میخواهید برای مجلس خبرگان انتخاب بکنید که در واقع، او رهبر را انتخاب خواهد کرد که کلید حرکت انقلاب در دست او است.» خبرگزاری فارس در گفتوگویی با آیتالله محمدی عراقی به بیان اهمیت و جایگاه مجلس خبرگان رهبری پرداخت که مشروح آن را در ذیل میخوانید.
لطفاً درخصوص اهمیت خبرگان و اینکه کجا به کشور کمک میکند؟ چه کمکی میکند؟ و چگونه مدیریت را به دست میگیرد و نمیگذارد انقلاب به مسیر بنبست بخورد؟ نکاتی را بفرمایید.
همانطور که فرمودید و طبیعی نیز هست، به دلایل مختلف توجه عامه مردم به انتخابات مجلس شورای اسلامی بیشتر است، و اینکه میتواند در مسائل روزمره آنها مؤثر باشد، برایشان محسوستر است. ولی من از رصدها متوجه شدهام که دشمن برعکس کار میکند؛ یعنی نسبت به مجلس خبرگان توجه بیشتری دارد و سعی میکند که اینگونه وانمود کند که اولاً این مجلس، خیلی خاصیتی ندارد، فرمایشی است و ارتباطش با مردم خیلی ضعیف میباشد؛ در نتیجه، مردم نیز نسبت به خبرگان اهمیتی نمیدهند و بیتفاوت هستند.
این نوع نگاه و فعالیت دشمن، نشانه اهمیت مجلس خبرگان است. علاوهبر آن، اگر ما به قانون اساسی و ساختار نظام جمهوری اسلامی نگاه کنیم، بسیار روشن است که جایگاه خبرگان با مجلس قابل مقایسه نیست. آن چیزی که مزیت نگاه نظام ما است و آن را ممتاز میکند، انتخابات مجلس نیست.
در همه دنیا پارلمانها وجود دارند و انتخابات پارلمان صورت میگیرد؛ این، چیزی نیست که مختص ما باشد. هرجایی که به قول معروف، دموکراسی وجود دارد، به اندازهای که دموکراسی هست، انتخابات ریاستجمهوری و مجلس و شورا برگزار میشود. اما به تعبیر مقام معظم رهبری، خبرگان یک نهاد منحصربهفرد در نظام جمهوری اسلامی است و مردمسالاری دینی، در اینجا معنی پیدا میکند. فلسفه وجودی مجلس خبرگان، در این است که چون نظام ما از یکطرف، نظامی مردمی متکی به آرای مردم است و از طرف دیگر، اسلامی میباشد، این اسلامیت باید در یکجایی خودش را نشان دهد.
مجلس خبرگان، آن جایگاهی است که امتیاز نظام جمهوری اسلامی را نسبت به دموکراسیهای دنیا نشان میدهد و آن، جایگاه رهبری است. رهبری که در اصل پنجم و اصل یکصدوهفتم قانون اساسی، صفات و مختصاتش مشخص شده است؛ و برای تشخیص این جایگاه، مجلس خبرگان به وجود آمده است. این نظام، متکی به رأی مردم است و تمام عوامل و مسئولینش، مستقیم یا غیرمستقیم توسط مردم انتخاب میشوند.
مجلس خبرگان تبلور و نماد اصلی وحدت و یگانگی بین مردمسالاری و اسلامیت نظام است. مجلس خبرگان منتخب مردماند و خبرگان، یعنی فقهای اسلامشناس و مجتهدین زمانشناسی که منتخب مردم میباشند. خبرگان، دو وظیفه مهم دارند: یکی از وظایفشان مستمر و دائمی است و دیگری، در شرایط خاص انجام میشود. هر دوی اینها، به یک اندازه مهم هستند.
وظیفه مجلس خبرگان در شرایط خاص، انتخاب رهبر است. خداوند، انشاءالله سایه مقام معظم رهبری را مستدام بدارد و هیچگاه، لازم نباشد که مجلس خبرگان بخواهد رهبری را انتخاب کند، اما این مسئله نباید باعث غفلت ما از این وظیفه مهم شود. وظیفه دیگر این مجلس، وظیفه نظارتی است. این وظیفه مستمر مجلس خبرگان، که از جنس نظارت است، به همان اندازه وظیفه اول مهم میباشد.
وظیفه نظارتی یعنی چه؟ همانطور که در قانون اساسی آمده است، برای رهبر انقلاب که شخص اول کشور میباشند، یک مشخصات و شاخصهای بسیار مهم و خاصی تعیین شده است. اصل پنجم قانون اساسی میفرماید: «در زمان غیبت حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه الشریف، در جمهوری اسلامی ایران، (این جمله نشان میدهد که اساس مسئله امامت و ولایت، شخص امام زمان است و او اصل میباشد)، سپس میفرماید در زمان غیبت، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه ۱) عادل؛ 2) باتقوا؛ 3) آگاه به زمان؛ 4) شجاع؛ 5) مدیر؛ و 6) مدبر است».
در این اصل پنجم، 6 شاخص تعیین شده است و سپس، میفرماید که «طبق اصل یکصدوهفتم، عهدهدار آن میگردد». اصل یکصدوهفتم قانون اساسی، یک اصل طولانی و تقریباً یکصفحهای است، که من فراز دوم را میخوانم:
«تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصدونهم، بررسی و مشورت میکنند». این، جایگاه خبرگان است. در همینجا ببینیم که اصل یکصدونهم چیست؟ شاید مهمترین کمیسیون مجلس خبرگان، همین کمیسیون مربوط به اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ باشد. در اصل ۱۰۹، شرایط و صفات رهبری آورده شده است؛ یعنی علاوه بر آنکه در اصل پنجم، شرایط رهبری بهصورت کلی ذکر شده، در اصل ۱۰۹، مجدداً شرایط و صفات رهبر برشمرده شده است.
اولین صفتی که در اصل 109، آورده شده، «صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه» است. به فرمایش حضرت امام، فقه برنامه زندگی انسان است؛ بنابراین، اولین شرط رهبر، صلاحیت علمی لازم برای افتاء است، یعنی بتواند حکم خدا را از ادله فقهی استنباط کند. دومین شرط، «عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلامی» و سومین شرط، «بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری» هستند.
در حقیقت، وظیفه نظارتی خبرگان، این است که دائماً باید رصد کند. برخلاف تصوری که هست و میگویند، حضرت امام رحلت فرمودند و خبرگان، یک جلسه تشکیل داد و رهبر بعدی را تعیین کرد، دیگر چه کاری دارد؟ چرا اجلاس تشکیل میدهد؟ چرا نشست تشکیل میدهد؟ اینها چه کار میکنند؟ با انتخاب، کار مجلس خبرگان تمام نمیشود.
نظر اکثریت، بر این است که مذاکرات مجلس خبرگان محرمانه باشد، اما به نظر من این مسئله، لزوماً چیز خوبی نیست و باید حداقل بخشی از مذاکرات خبرگان منتشر شود، تا مردم در جریان آن قرار گیرند. این سؤال وجود دارد که خبرگان، به مدت ۲ یا سه روز تشکیل جلسه میدهد، اما فقط یک بیانیه در اختیار مردم گذاشته میشود. خبرنگاران، در ابتدای جلسه میآیند و نطق اول رئیس خبرگان را گوش کرده و سپس میروند، و در آخر جلسه، زمانی که بیانیه پایانی را میخوانند، در جریان مباحث قرار میگیرند. به همین دلیل، از اینکه در این 2-3 روز چه اتفاقاتی میافتد و چه صحبتهایی میشود، کسی خبردار نمیشود.
وظیفه نظارتی خبرگان، وظیفه خیلی مهمی است و این مجلس، باید دائماً تداوم چند صفت ذکر شده را در رهبری منتخب، رصد کند.
این رصد چقدر واقعی است؟
از آنجایی که این رصد، مسئولیتی شرعی است، بسیار واقعی میباشد. حقیقتاً، من نمیخواهم بگویم که مجلس خبرگان، طبق قانون اساسی و آییننامه خود، به طور کامل به وظایف خودش عمل میکند، ولی چون مسئولیتش، مسئولیتی شرعی است و همه اینها، فقهایی عادل هستند، کمیسیونهای مجلس خبرگان تا حد زیادی کارشان را درست انجام میدهند.
مجلس خبرگان شاید ۱۰ الی ۱۲ کمیسیون داشته باشد، اما مهمترین آنها، 2 کمیسیون هستند: یک کمیسیون، کمیسیون اصل ۱۰۷ و اصل ۱۰۹ است که اشاره کردم و دیگری، کمیسیون اصل ۱۱۱ میباشد.
اصل ۱۱۱ قانون اساسی، میگوید: «هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود که در اصل ۱۱۰ آمده است (رهبر ۱۱ وظیفه قانونی دارد)، ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و صدونهم گردد، یا معلوم شود از آغاز، فاقد برخی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد». ما دلمان نمیخواهد این را خیلی بگوییم، اما به نظر من، شما باید بگویید و مردم بدانند که رهبری در جمهوری اسلامی، یک امر جدی است و اگر خدای نکرده، یکی از این شرایط نقصان پیدا کند و رهبری، واجد یکی از این شرایط نباشد، خود به خود معزول میشود. اصل 111، در ادامه میفرماید: «تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل صدوهشتم میباشد»؛ یعنی همین مجلس خبرگان رهبری.
خبرگان حاضر در مجلس خبرگان، چه وقت میتوانند این مسائل را تشخیص بدهند؟ وقتی که دائماً رصد کنند. همانطور که اشاره کردم، یک کمیسیون مهم دیگر خبرگان، اصل ۱۱۱ هست که توضیح آن را ارائه دادم.
این کمیسیون چیست؟ این کمیسیون، در آییننامه خبرگان مشخص شده است و بیشترین مواد در این آییننامه، مربوط به وظایف آن است. همانطور که میدانید، این آییننامه مجموعاً ۹۴ ماده دارد، اما مهمترین مواد آن مربوط به وظایف این کمیسیون اصل ۱۱۱ میباشد. این کمیسیون، ۱۱ عضو اصلی و ۵ عضو علیالبدل دارد و اینها، وظیفهشان اجرای اصل ۱۱۱ قانون اساسی است.
ببینید که وظیفه خبرگان، چقدر وظیفه سنگین و دشواری است. خوب است خدمت شما عرض کنم که در خبرگان رهبری، غیر از این وظایفی که در آییننامه آمده است، چند مطلب تصویب شده است. یکی تحت عنوان آییننامه داخلی کمیسیون تحقیق است، که این کمیسیون تحقیق، همین کمیسیون اصل ۱۱۱، یا به فرمایش حضرت آقا هیئت تحقیق میباشد.
یک دیدگاه، این است که اگر کمیسیون تحقیق بخواهد به وظایف خودش عمل کند، موجب تضعیف رهبری میشود؛ اما برعکس، بنده معتقدم انجام وظیفه کمیسیون تحقیق، موجب تقویت رهبری میگردد. ما الحمدلله رهبری داریم که در دنیا، دوست و دشمن به توانایی، تدبیر، شجاعت و اقتدارش اعتراف دارند؛ بنابراین چرا کمیسیون تحقیق وظایف خودش را انجام ندهد؟
حقیقت نظام ما این است. اکنون چه تصوری وجود دارد؟ متاسفانه تصوری که وجود دارد، این است که مثلاً برای مسئولین ما، مقام و موقعیتشان اهمیتی دارد. دنیا باور نمیکند که یک نظامی وجود داشته باشد که شخص اول آن کشور، هیچ دلبستگیای به موقعیت و به مقام خود نداشته باشد. ویژگی نظام ما این است.
آنچه این نظام را ممتاز میکند، این است که اولاً به فرمایش حضرت آقا، جایگزین ندارد؛ زیرا یک نظام دینی مردمسالار است و در دنیا، مشابه ندارد. در دنیا، نمونه دیگری از نظامی که هم خدایی باشد و هم مردمی، وجود ندارد. همیشه در دنیا تبلیغ کردهاند که دین و علم با هم جمع نمیشوند، دین و دموکراسی با هم جمع نمیشود و اینها دوگانهاند؛ اما این نظام، در میدان عمل ثابت کرده است که این دو، مکمل یکدیگرند و تضادی با هم ندارند.
به همین دلیل، این نظام دشمن دارد و ما باید قدر آن را بدانیم. ما باید آن را معرفی کنیم و به نظر من، در این زمینه مسئولیت مجلس خبرگان بسیار سنگین است. نمیخواهم خدای نکرده زحمات هیئترئیسه محترم و اعضای خبرگان را کوچک بپندارم اما آنچه که انجام گرفته است، نسبت به آن چیزی که باید انجام گیرد، فاصله دارد؛ و دقیقاً، بایستی ما در مسیر انجام وظایفمان حرکت کنیم.
این انجام وظیفه، میتواند باعث رشد و شکوفایی بیشتر شده و رابطه مردم و حاکمیت را تقویت کند. جایگاه مجلس خبرگان، این است. دولت نمیتواند چنین کاری کند، مجلس نمیتواند چنین کاری کند و مجمع تشخیص نیز نمیتواند چنین کاری کند. مجلس خبرگان، به عنوان حلقه اتصال بین مردم و نظام است که میتواند با انجام صحیح و هوشمندانه وظایف خود، به این مهم دست یابد.
خدا انشاءالله به آقا طول عمر دهد، در دیدار ماقبل آخر، به خال زدند و خیلی با مجلس خبرگان، صریح صحبت کردند که برخی از بخشهای آن قابل پخش نبود و فقط خود ما در جلسه شنیدیم.
پس از آن سخنان حضرت آقا، تغییری ایجاد شد؟
نمیتوانم بگویم تغییری ایجاد نشد؛ آقایان اهتمام بیشتری به تشکیل جلسات دادند، اما همچنان فاصله دارد. چندی قبل، حضرت آقا جملهای در مورد کل انتخابات فرمودند و گفتند: «اینکه من میگویم انتخابات مهم است آن هم با مشارکت وسیع، چون اگر مردم در صحنه انتخابات حاضر نشوند، جایگزینش دیکتاتوری است»، این خیلی معنا دارد؛ یعنی یا این یا آن. اگر میخواهید کشورتان مستقل باشد، اگر میخواهید امنیت داشته باشید، اگر میخواهید آزادی داشته باشید، اگر میخواهید گرفتار استبداد و دیکتاتوری نشوید، باید به انتخابات اهمیت بدهید.
یک گزینه جایگزین، بیشتر نیست که آن، از دست دادن این مردمسالاری و تبدیلش به دیکتاتوری است. مجلس یا باید منتخب مردم بوده و با حضور حداکثری مردم انتخاب شود، یا خدای نکرده یک اعمال سلیقهها و جریانهایی باشد که نوعی دیکتاتوری محسوب میشود. اگر مردم به صحنه نیایند و خدای نکرده انتخابات ضعیف برگزار شود، ممکن است که دیکتاتوری اقلیت به وجود بیاید. این یک هشدار است، هشدار به توده مردم و هشدار به اکثریت، که این حق شما و حق اکثریت مردم است، که بیایند و انتخاب کنند. اگر نیامدند، ممکن است یک اقلیت جایگزین آنها شوند و کشور، به سمت دیکتاتوری اقلیت برود.
البته، این اتفاق هرگز نخواهد افتاد و انشاءالله با رهنمودهای مقام معظم رهبری و به یاری خدا، خواهیم دید که علیرغم همه این تبلیغات سوء و توطئههای دشمنان و با کمال تأسف، برخی از ناداناییهای داخل و ترجیح منافع گروهی و حزبی بر منافع مردم و کشور، مردممان با آگاهی و بصیرت عمیقی که دارند، و با شناختی که نسبت به نظام و عشق و علاقهای که نسبت به نظام و رهبرشان دارند، پای صندوقهای رأی میآیند و بار دیگر، آن معجزه انقلاب را نشان میدهند.
یک سؤالی که معمولا مطرح میشود این است که چرا تعداد نامزدها در انتخابات خبرگان مانند مجلس شورای اسلامی بالا نیست؟
به نظر من، این سؤالی خوب و به نوعی، کاملاً قابل بررسی بوده و نقد واردی میباشد. ببینید، انتخابات خبرگان، یک انتخابات خاص است و اعضای آن نیز، اعضای خاصی هستند. به همین دلیل، کسانی باید نامزد شوند که یک سلسله شرایط خاصی را، هم از نظر علمی، هم از نظر عملی، انقلابی، سیاسی، فرهنگی، تقوایی و اخلاقی داشته باشند. موضوعی که ما با آن روبهرو هستیم، این است که افراد شاخص، برجسته، عالم، فقیه و اندیشمند، معمولاً تا زمانی که احساس وظیفه عینی و تعیینی نکنند، خودشان را مطرح نمیکنند.
چه کسی باید این احساس تکلیف را ایجاد کند؟
سؤال بسیار خوبی است. بنده حدود دو سال قبل، خدمت رؤسای این کار که عمدتاً در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هستند، عرض کردم که من، احساس میکنم ممکن است وزن مجلس خبرگان در دور آینده افت کند؛ به خاطر اینکه برجستگان، بزرگان، فقها و علمایی بودند که نقششان در انقلاب بیبدیل بوده و امتحان پس داده بودند، اما متأسفانه اینها رفتند. آخرین آنها آیتالله جنتی است، که انشاءالله خدا حفظشان کند، که همان زمان گفتند من برای دور بعد نیستم. دیگر ما کسانی مثل مرحوم آیتالله مهدویکنی، آیتالله مشکینی، آیتالله یزدی و آیتالله مصباح نداریم.
جایگزین اینها چه کسانی هستند؟ گفتند چه راهحلی دارید؟ گفتم به نظر من الحمدلله چنین افرادی را داریم، منتهی، به دلایلی به میدان نمیآیند، و راهحلش این است که این افراد، احساس وظیفه کنند؛ این وظیفه جامعه مدرسین است که اولاً بروند اینها را شناسایی و از آنها درخواست کنند و بستر را برای حضورشان فراهم نمایند. البته آقایان در جواب ما فرمودند که این کار را میکنیم، ولی در عمل متأسفانه این اتفاق نیفتاده و لذا، تعداد نامزدها در بعضی از حوزهها حتی کمتر از کرسیهای مورد نیاز است، که رسماً سخنگوی شورای نگهبان یا انتخابات کشور اعلام کردند در حوزههایی که بیش از تعداد کرسیها نامزد نداشته باشیم، انتخابات برگزار نمیشود. چرا؟ این حق مردم است.
بنده با اینکه در این زمینه مسئولیتی ندارم و عضو جامعه مدرسین هم نیستم، از جانب خودم و به صورت خودجوش رفتم و از بعضی از این آقایان تقاضا کردم. بعضی از آنها اجابت کردند و بعضی هم گفتند که ما احساس میکنیم افراد به تعداد کافی هستند و ما به کار علمی و درس و بحث خودمان بپردازیم بهتر است. اگر بزرگان و کسانی که حرفشان نافذ است، به میدان بیایند و از اینگونه افراد دعوت کنند، حداقل ما میتوانستیم به اندازه دو برابر کرسیهای موردنیاز، افرادی را دعوت کنیم و اینها بیایند ثبتنام کنند. البته با جابهجاییهایی که دارد صورت میگیرد، بنده امیدوارم که این تعادل برقرار شود و مردم قدرت انتخاب داشته باشند؛ اما این نگرانی وجود دارد، که خدای نکرده در یک حوزه، مردم از حق خودشان محروم شوند.
اگر رقیبی وجود نداشته باشد که انتخاب معنی پیدا نمیکند. البته، من قبول دارم که مجلس خبرگان، غیر از مجلس شورای اسلامی است و در اینجا، رقابت به آن معنا وجود ندارد. من دیروز در قم، به منزل یکی از اساتیدی رفتم که در یکی از استانها کاندیدا شده است. متوجه شدم که ایشان که رقیب نیز دارند، ذرهای علاقه و دلبستگی برای آنکه انتخاب شوند، ندارند و آرزو میکنند که رقیبشان انتخاب شود.
در انتخاباتهای دیگر، چنین چیزی وجود ندارد. واقعاً بعضی از اعضای خبرگان، فقط و فقط برای انجام وظیفه، نامزد شدهاند و آرزو میکنند که رقیبشان انتخاب شود. شما در کجا چنین چیزی سراغ دارید؟ مجلس خبرگان واقعاً اینگونه است.
در یکی از سؤالاتی که نوشته بودید، دیدم که من در دور گذشته در کرمانشاه کاندیدا شده بودم، اما چرا این دور در آنجا کاندیدا نشدم؟ حقیقت مطلب این است که من بر سر یک دوراهی قرار گرفته بودم. از یکطرف، احساس میکردم که از نظر شرایط جسمی و شرایط کاری، نمیتوانم مانند گذشته حق مردم را ادا کنم. بنده در هشت سال گذشته، هر ماه به منطقه میرفتم. گاهی میشد که در یک ماه، دوبار به آنجا رفته و دو تا سه روز را در آنجا میماندم؛ چون استان بزرگ است و ۱۴ تا شهرستان دارد و مردم نیز انتظار دارند. البته، انتظارشان به حق هست، مخصوصاً از کسی که خانواده و پدرانش روحانی بوده و در آنجا حضور داشتهاند.
احساس کردم که هم شرایط جسمی و هم شرایط کاری بنده، این اجازه را به من نمیدهند. چون چند روز در هفته باید قم باشم. با خودم گفتم که برای این موضوع، باید فکری کنم. از آنطرف نیز فکر میکردم، اگر من نیایم و در شهر نزدیکتری کاندیدا شوم، مردم چه فکری میکنند؟ آیا این تصور برایشان پیش نمیآید که من به آنها پشت کرده و به ایشان بیاعتنایی کردهام؟ خیلی فکر کردم که چه کار کنم و واقعاً عقلم به جایی نرسید.
گفتم که بهتر است بروم با مردم مشورت کنم. دو سه ماه قبل، رفتم و دو سه روز وقت گذاشتم و با همه اقشار مردم، از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان و دانشگاهی و روحانی و فرهنگی دیدار کردم و به آنها گفتم، حقیقت امر، من در یک چنین وضعیتی هستم، چه کار کنم؟ بعضیها اظهار لطف کردند و گفتند که حتماً باید بیایید. اما خوشبختانه، در نهایت یک راهی برای من باز شد و آن هم، حضور آیتالله علما بود.
آیتالله علما، نماینده مقام معظم رهبری و امام جمعه کرمانشاه، برای بیش از ۱۶ سال بودند. بنده در دوره قبل نیز از ایشان درخواست کردم که اگر شما کاندیدا شوید، من نامزد نمیشوم و از شما حمایت میکنم. اما ایشان اظهار لطف کردند و گفتند که، تو هستی و نیازی نیست من کاندیدا شوم. من زمانی که دیدم در یک چنین وضعیتی قرار دارم، به نظرم رسید که بهترین راه این است که از ایشان خواهش کنم تا نامزد خبرگان شوند.
پیش ایشان رفتم و اصرار کردم؛ اما ایشان گفتند: تو هستی، کافی است و من نمیآیم. از کسانی که ایشان قبول داشتند، واسطههایی فرستادم و گفتم که با ایشان صحبت کنند. در صحبتها، من احساس کردم که ایشان ملاحظه من را میکنند و به شخصی که رفته بود با ایشان صحبت کند، گفته بودند تا فلانی هست، من احساس میکنم ضرورتی ندارد نامزد شوم. در آخرین روز ثبتنام که شنبه بود، من تا ظهر ثبتنام نکردم. ایشان از کرمانشاه به قم آمده و برای اقامه جماعت، به دفتر تشریف آوردند. ظهر روز شنبه که ایشان آمدند، گفتم که حاجآقا اگر شما نامزد شوید، اولین خدمت را به من کردهاید. من با مردم هم صحبت کردهام، خیلی خودمانی و صریح، به همان زبان کرمانشاهی گفتند که اگر آقای علما را راضی کنی ما نفرینت نمیکنیم. خلاصه ایشان هم لطف کردند و قبول. بنده نیز مشورت کردم و دوستان گفتند که برای تهران ثبتنام کنم. داستان نامزد نشدن ما برای کرمانشاه، این بود.
از حضور و پاسخگویی شما ممنونیم.