یک شهید، یک خاطره
پاسخ به امام زمان(عج)
مریم عرفانیان
پسرم احمد هیچوقت نمیخواست کسي را از خودش رنجیدهخاطر کند. يادم هست روزی که میخواست به جبهه برود، وقتي ديد پدرش از رفتن او کراهت دارد و بهانه میآورد، خيلي محترمانه گفت: «پدر جان، اگه شما صلاح نمي دونيد، جبهه نمیرم؛ ولي شما خودتان بايد پاسخ امام زمان رو بديد. من ديني به عهدهدارم که بايد انجام بدم.»
پدرش گريه کرد و گفت: «نه پدر جان، من نميتونم چنين مسئوليتي رو بپذيرم، شما برو.»
احمد بدون اينکه دل پدرش را بشکند، موافقت او را گرفت، رفت و شهید شد.
خاطرهای از شهید احمد صمیمی ترک
راوی: مادر شهید