آثار حضور منافقان در حاکمیت
علی جواهردهی
در نوشتار حاضر چگونگی شکلگیری جریان نفاق در جامعه اسلامی و خطر حضور این طیف در حاکمیت و قدرت و آثار زیانبار آن از نگاه قرآن بررسی و تشریح شده است.
***
چگونگی شکلگیری جریان نفاق
نفاق یک جریان اجتماعی در برابر گفتمان حاکم بر جامعه است. نفاق در لایههای متعدد و مختلف جامعه به شکل خزندهای جریان دارد و به سادگی قابل ردگیری و شناسایی نیست.علت ایجاد این جریان به قدرت گفتمان حاکم بر جامعه برمیگردد.
هنگامی که جامعهای چون امت اسلامی با قدرت ایمان و اعتقاد شکل میگیرد، هیچ گونه خلل و رخنهای نمیتوان در انسجام اجتماعی افراد یافت؛ زیرا نوعی برادری ایمانی در میان اینان شکل میگیرد که اجازه نمیدهد تا برخلاف اهداف جامعه حرکت شود. فشار سنگین گفتمان اسلام بر مخالفان کلی و جزیی با اهداف جامعه تا آنجاست که هیچ کسی جرات مخالفت با اصول ارزشی را به خود نمیدهد؛ زیرا باور قوی و استوار اعضای جامعه به اهداف و ارزشها و اصول، سد مقاومی در برابر هرگونه مخالفتها و کارشکنیهاست.
در این میان عدهای از افراد به هیچ جهتی با برخی از اصول یا ارزشها یا اهداف جامعه ایمانی مخالفت میورزند؛ اما آشکار شدن این مخالفت به معنای طرد اجتماعی یا محرومیت از بسیاری از فواید و منافع جامعه است. از این رو جریان نهانی به نام نفاق شکل میگیرد تا ضمن مخالفت نهانی با اصول، ارزشها یا روشها یا اهداف، از فواید جامعه بهره برند، بیآنکه زیانی متوجه آنان شود. در حقیقت نوعی مصلحتگرایی و تاکتیک همراهی و همگامی با امت و جامعه اسلامی موجب میشود تا در جامعه ایمانی حضور داشته باشند. این نوع حضور و عضویت در جامعه ایمانی از نظر قرآن همان نفاق است.
علت نامگذاری این افراد جامعه به نفاق از آن روست که آنها همانند موشهای صحرایی ضمن کندن تونلهای فرار مختلف، این امکان را برای خود فراهم میآورند که هرگز دم به تله ندهند و با توجیهاتی درباره رفتارهای گاه متضاد و متناقض با اصول ارزشی جامعه و اهداف و آن، خود را همگام و همراه با امت نشان دهند و از آسیبهای احتمالی شناسایی و یا مخالفت آشکار رهایی یابند. جریان نفاق در لایههای مختلف جامعه همچون کانالها و تونلهای مترو و فاضلاب کشیده شده است و این امکان را به منافقان میدهد تا از لو رفتن و آشکار شدن نیات قلبی در امان مانند. از نظر قرآن، منافقان هر چند که در آغاز به شکل فردی عمل میکنند اما در نهایت به شکل یک جریان اجتماعی زیرزمینی سامان مییابند. انجمنها و محافل آنان با ظاهری کاملا مقبول سازماندهی میشود و از رسمیت و ثبت قانونی نیز سود میبرند. (خداوند در آیات 107 تا 110 سوره توبه به این ساماندهی قانونی و مقبول در شکل مسجد ضرار اشاره میکند.)
در این محافل، برخلاف مجامع عمومی، نیات خویش را آشکار میکنند و با برنامه ریزی و توطئه بر آن هستند که تا اهداف خویش را عملی سازند و در مواردی که با گفتمان حاکم در ارزش، روش یا هدفی مشکل دارند، آن را به گونهای مخدوش سازند و با شبههسازی و مشابهتسازی، جریان اصیل را تضعیف و جریان مشابه را به عنوان گفتمان حقیقی به مردم معرفی کنندو یا تغییر بنیادین در اصول و ارزشها و اهداف جامعه ایجاد کنند. (بقره، آیات 14 تا 16) نجواها و سخنان درگوشی آنان، به جای تحکیم و تایید بر ارزشهای اجتماعی چون نیکی و احسان و تقوا، درباره چگونگی اختلال در روابط اجتماعی، افزایش نابهنجاریها و رفتارهای ضد ارزشی، مخالفت با رهبری و ایجاد دشمنی و تفرقه میان امت یا امت و امام است. (مجادله، آیه 9)
آنان در میان مردم به اصول و ارزشها و اهداف جامعه توجه و تاکید میورزند، ولی هنگامی که در محافل خصوصی خود وارد میشوند، بیش از همه چیز این اصول و ارزشها و اهداف را به تمسخر میگیرند و شیطنت خویش را آشکار میسازند. (بقره، آیات 14 تا 16)
علت این دوگانگی و دورویی، مربوط به قدرت گفتمان غالب و حاکم اجتماعی است؛ زیرا اگر گفتمان حاکم به هر شکلی تضعیف و یا سست شود، نفاق، چهره واقعی خود را آشکار میکند.
در زمان پیامبر فضای سیاسی و اجتماعی در مدینه نسبت به کفر چنان سنگین بود که هیچکسی به خود جرات مخالفت با روشهای حکومتی را نمیداد، چه رسد که بخواهد با اهداف و اصول و ارزشهای جامعه مدنی به مخالفت برخیزد و آشکارا آن را به نقد کشد یا تهدید کند، اینجاست که جریان نفاق شکل میگیرد و پس از مدتی در یک فرآیندی به صورت سازمان یافته در مدینه ظهور و بروز میکند تا با سیاست و برنامهریزی دقیق و حساب شدهای با اصول و اهداف و ارزشهای اسلامی به مقابله برخیزد.
از نظر قرآن، نفاق یک بیماری اجتماعی مبتنی بر بیماری فساد باطنی و قلبی بشر است. اهل نفاق، از یک بیماری باطنی رنج میبرند که بر اثر عدم شناخت دقیق حقایق و لجاجت و مانند آن پدید آمده است. همین کوردلی موجب میشود تا نسبت به حقایق واکنشهای منفی بروز دهند و کفر خویش را نهان سازند در حالی که در جامعه ایمانی زندگی میکنند. در ظاهر انسانهای مومنی هستند ولی در باطن هیچ اعتقادی جز به دنیا و مادیات ندارند. اگر در ظاهر سخن از خدا و پیامبر و آخرت میزنند، ولی در باطن کافر هستند و این گفتارهای زیبا و شیرین و شیوا را تنها برای بهرهمندی از برکات جامعه اسلامی بر زبان میرانند. (بقره، آیات 8 تا 10 و 204) از این روست که انسانهای دروغگویی هستند و به سادگی پیمانشکنی میکنند. (توبه، آیات 75 تا 77)
منافقان در حاکمیت
منافقان به سبب آنکه اعتقادی به خدا و آخرت ندارند، تمام هدف خویش را مانند کافران بر دنیا و مادیات متمرکز کردهاند. تنها تفاوتی که میان کافران و منافقان وجود دارد در تاکتیک و سازوکارها و روشهاست، وگرنه در اصول راهبردی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. منافقان به سبب حضور در جامعه ایمانی و مصلحتی که در آن میبینند، ظاهری ایمانی دارند؛ ولی کافران به صراحت کفر خویش را بیان میکنند و در پی مادیات و دنیای خود میروند. لذا خداوند خطر منافقان را بیشتر از خطر کافران میداند؛ زیرا حضور آنان در جامعه اسلامی از چند جهت خطرناک و خطرساز است.
جریان نفاق با ایجادتشکل و سازماندهی این امکان را مییابد تا در قدرت و حاکمیت نفوذ کند. آنان به سبب مصلحتگرایی، از ظاهری بهتر در ایمان برخوردار هستند. کلام و سخنشان شیوا و شیرینتر است. (منافقون، آیات 1 و 2؛ بقره، آیه 204)
آنان مردمانی فرصتطلب هستند و برای دستیابی به منافع دنیوی خویش از هیچ فرصتی نمیگذرند. (نساء، آیات 138 و 141؛ توبه، آیه 50) بر این اساس، حضور در قدرت و حاکمیت به سبب ایجاد فرصتهای بیمانند برای سوءاستفاده در دستور کار آنان است. اینگونه است که پس از عصر پیامبر(ص) جریان نفاق توانست با ظاهری ایمانی، قدرت را در دست گیرد و حاکمیت را از صاحبان بر حق آن بیرون کند.
قدرت به منافقان این امکان را میبخشد تا بیرون از فشارهای سیاسی و اجتماعی گامهایی بلند برای تامین منافع مادی و دنیوی خود بردارند. آنان هرچند به سبب وحی، حضور پیامبر(ص) و ترس از رسوا شدن، در عصر پیامبر(ص) در ضعف مفرط و آشکاری بودند (توبه، آیات 68 و 69) ولی پس از آن با امید به همراهی منافقان جدید، به قدرت نزدیک و در نهایت بر آن سوار شدند.
هدف نهایی منافقان از حضور در حوزه قدرت سیاسی و اجتماعی، سوءاستفاده، عدالتخواری، ظلم و ستمگری (توبه، آیات 68 تا 70) و فسادگری است؛ از این روست که خداوند به مومنان هشدار میدهد تا با شناسایی منافقان اجازه ندهند آنان در حوزه سیاسی و قدرت و حاکمیت وارد شوند و از قدرت برای فساد و تباهی بهره برند. (بقره، آیات 204 و 205 و سوره منافقون)
منافقان، مفسدان مدعی اصلاحات
اصولا منافقان به سبب بیماردلی، عدم شناخت حقایق و بیخردی و کوردلی که بدان گرفتار هستند، نهتنها عناصری فاسد بلکه مفسد هستند و با کارهای فسادانگیز خویش بر آن هستند تا نابهنجاریها و ضدارزشها را در جامعه گسترش دهند. (بقره، آیات 8 تا 12)
این در حالی است که همین منافقان ادعای اصلاحطلبی داشته و خود را از مصلحان واقعی برمیشمارند؛ زیرا به نظر خودشان مردمانی خردمند و روشنفکر و صاحب اندیشههای متعالی و عالی هستند و میتوانند جریانهای اصلاحی و اصلاحات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را مدیریت کنند. (بقره، آیات 11 و 12)
از نظر قرآن مشکلی که منافقان با آن مواجه هستند، کوردلی و بیبصیرتی آنان و عدم شناخت حقایق است. این مشکل موجب میشود تا مسائل را برخلاف حقیقت ببینند و تحلیل و تبیین کنند. اینگونه است که خود را مصلح واقعی برمیشمارند در حالی که اگر به ابزارهای ابتدایی شناخت چون حس مراجعه میکردند، به سادگی درمییافتند که اعمالشان چیزی جز فساد و تباهی نیست و برخلاف ادعای بزرگ اصلاحطلبی، جز فساد چیزی را ترویح نمیدهند. (بقره، آیات 11 و 12)
در حقیقت منافقان از درک درست مصلحت و مفسده ناتوان هستند و همین ناتوانی موجب شده که از مفسده بودن اعمال و افسادگری خود خبری نداشته باشند و مدعی اصلاح طلبی شوند. (همان)
بنابراین خداوند به مومنان هشدار میدهد تا هوشیار باشند و اجازه ندهند تا منافقان در حوزه قدرت وارد شده و آن را به تباهی و فساد کشانند؛ چرا که حضور منافقان در حوزه سیاسی و قدرت به معنای فساد جامعه و نابودی آن است. بنابراین، نباید اجازه داد تا این نابخردان واقعی و سفیهان حقیقی زمام امور حکومت و حاکمیت را در دست گیرند.(همان و نیز محمد، آیه 22)
آثار حضور منافقان در حاکمیت
اگر منافقان در حاکمیت و قدرت حضور یابند، فساد و تباهی را به شکل سازمانیافته گسترش میدهند و با سیاستگذاریها و برنامهریزیهایی میکوشند تا ارزشها به ضد ارزش تبدیل و ضد ارزشها در جامعه گسترش یابد.
گام نخستی که آنان برمیدارند، بیبندوباری جنسی و اخلاقی است. این سیاست و برنامه آنان موجب میشود تا روابط خانوادگی از میان برود و بنیاد خانواده به سستی گراید. اینگونه است که قطع رحم در جامعه رخ مینماید و افراد و اعضای جامعه از خانواده کوچک تا بزرگ از هم دور میشوند؛ زیرا بحران در خانواده به بحران در اجتماع تبدیل میشود و قطع ارتباط خانوادگی و سستی بنیاد آن موجب میشود تا روابط سالم اجتماعی نیز از میان برود.(محمد، آیه 22)
خداوند در آیه 205 سوره بقره به صراحت از فسادانگیزی منافقان در حوزه اخلاق اجتماعی سخن به میان میآورد و روشن میسازد که این رفتار آنها موجب میشود تا نسلهای آینده جامعه تباه شوند و در یک فرآیند معقول جامعهپذیری در ایشان صورت نگیرد. آنچه در این آیه به عنوان نسلکشی مطرح میشود، به یک معنا همان زوال روابط سالم اجتماعی در میان نسلهای آینده جامعه است؛ زیرا همانگونه که محیط اجتماعی ناسالم فطرت کودکان را تخریب میکند و موجب میشود تا کودک برخلاف فطرت خود در یک محیط ناسالم اعتقادی و رفتاری رشد کند(نوح، آیه 29) همچنین اینگونه محیطهای ناسالم اجتماعی در حقیقت برآیندی جز نسلکشی ندارد؛ زیرا کشتن افراد و اعضای یک جامعه تنها به کشتن فیزیکی و جسمی انجام نمیگیرد بلکه کشتن فکری و فرهنگی و شخصیتی نیز از مصادیق نسلکشی است. از این رو احیای فکری را به معنای احیای بشریت دانستهاند.
به هر حال، حضور منافقان در حاکمیت و قدرت به معنای نابودی نسلی است که باید تداومبخش حیات اجتماعی جامعه اسلامی باشد. منافقان با حضور در حاکمیت این فرصت را مییابند تا با شستوشوی مغزی کودکان و نوجوانان، نسل آینده جامعه ایمانی را نسلی بیبندوبار ببار آورند و جامعه ایمانی را اینگونه به نابودی بکشاند. این عمل را منافقان در صدر اسلام پس از پیامبر(ص) انجام دادند و موجب شدند تا در دوره معاویه و یزید، نسلی بیبندوبار بوجود آید که فرزند پیامبر(ص) و اهل بیت او(ص) را به سادگی بکشند و بر اجساد ایشان اسب بتازند و جنایتها و تباهیهای بسیاری را انجام دهند که از آن جمله نسلکشی واقعی در مدینه و ایجاد جامعهای از فرزندان زنا و زناکار و رقاصه و شرابخوار بوده است.
اشکال گوناگون فساد در زمین از جمله فساد در کشاورزی(بقره، آیه 205)، فساد در نسلها(همان)، فساد اخلاقی(محمد، آیه 22) و گسترش نابهنجاریها به جای هنجارها(همان) در صورت قدرت یافتن منافقان در جامعه پدید میآید و آنان با تمام قدرت و ثروتی که در اختیار میگیرند جز به فساد و تباهی دامن نمیزنند.(بقره، آیات 204 و 205) بنابراین لازم است که جامعه ایمانی هوشیار باشد و اجازه ندهد تا اینان به قدرت و حاکمیت نزدیک شوند و با شناسایی و ردگیری جریان نفاق از حضور آنان در حاکمیت جلوگیری کند.(بقره، آیات 11 و 12؛ محمد، آیه 22)
تمام سعی و تلاش منافقان این است که در حکومت وارد شده و با ظاهری ایمانی و مقبول با شعارهای زیبا و شیرین و فریبنده مردم را با خود همراه کرده و دلهایشان را در اختیار گیرند تا با امکانات موجود در حاکمیت، فساد و تباهی را دامن زنند و جامعه را از درون متلاشی و نابود سازند. حضور در حکومت و حاکمیت و فتح سنگر به سنگر قوای حکومتی در برنامه اصلی و راهبردی منافقان قرار دارد تا با ایجاد حاکمیتی دوگانه به اهداف خویش برسند. بنابراین، تنها راه مقابله شناسایی و ردگیری آنان با استفاده از لحنالقول(محمد، آیه 30) و شعارهای فریبنده و یاوهگوییهای آنان است.