کد خبر: ۲۳۲۸۲۵
تاریخ انتشار : ۰۱ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۸

برگرد ای طراوت سرسبز باغ‌ها(چشم به راه سپیده)

 

مثل نهج‌البلاغه شیوایی
ایلیائیم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما
آسمانها همیشه گُم بودند
پایِ هر سبزه‌ حیات شما
روزگارم گذشته شُکرِ خدا
در جوار لبِ فرات شما
کوزه‌ام را دوباره پُر کردم
از سرِ چشمه‌ نجات شما
زندگیِ مرا چه شیرین کرد
نفَس شاخه‌ نبات شما
سفره‌ام پَهن خانه‌ام سرسبز
برکت دارد از زکات شما
آب و نانم رسیده از آن روز...
که نشستم سرِ بساطِ شما
پنج نوبت به پشتتان هستیم
وقتِ حی علی‌ الصلوه شما
باغ ما میوه‌های فطرت داد
محضِ رویِ توجّهات شما
الغرض داده است بر دستم
با دو دستش خدا براتِ شما
تا قیامت فرشته باران باد
سر هر ریشه‌ قمات شما
شُکر از ایل کربلا هستیم
ما زمین خورده‌ شما هستیم
به سمرقند یا بخارایی
یا به شن‌زارهای صحرایی
محملت بی‌غبار و راهت سبز
خوش‌ نشین بر بُراقِ زیبایی
سرِ راهت قبیله‌ مجنون
پشتِ سر چشم‌های لیلایی
آی بالا بلندِ کشمیری
کِی به این آب و خاک می‌آیی
لهجه‌ات هاشمی و زینب‌وار
مثل نهج‌البلاغه شیوایی
تا بدین ناز میروی آقا
می‌بَری از خدا شکیبایی
صید کردی نگاه آهو را
یعنی آقا زِ نسلِ زهرایی
کاروان را شبی بیار این سو
تا که چشم مرا بیارایی
به هوایت پریدنم عشقست
به رهت سر بُریدنم عشقست
نامتان رنگِ کیمیا دارد
ریشه در باورِ خدا دارد
نامتان از کجا تَراوش کرد
که چنین حسِ ربنا دارد
بر عقیقِ دلش نوشته خدا
چقدر نامتان صفا دارد
سرگذشت من و شما زیباست
چهارده قرن ماجرا دارد
چهارده قرن نه پیش از عشق
پیش از پیش ابتدا دارد
جبرئیل از شعاعِ تو دانست
که خدا جلوه تا کجا دارد
چهارده تن میان یک قاب‌اند
که در آن عکسی از شما دارد
بِاَبی انتَ سید و السادات
بر تو و خاندان تو صلوات
حسن لطفی
سایه سپید
زیباترین بهانه برای سرودنی
تنها دلیل خلقت بود و نبودنی
با تو شروع می‌شود این بار شعرمن
زیرا فقط تویی تو هوادار شعر من
گلواژه تمام غزل ها قصیده‌ها
سبک جدید گویش و طراح ایده‌ها
پایان خواب‌های دروغین به دست توست
جان دوباره دادن بر دین به دست توست
میخوانمت به نام خودت آسمان عشق
سوگند می‌خورم به تو یعنی به جان عشق
از سختی تمامی دوران دلم گرفت
از این همه گناه فراوان دلم گرفت
از این همه دورویی و بی‌مهری و نفاق
از قحطی و نبودن ایمان دلم گرفت
نوری که بی‌تو جلوه کند تار می‌شود
حتی بهشت بی‌تو همان نار می‌شود
بی‌سمت وسوتر ازهمه بادهای شهر
حرف رسیدن تو چه تکرار می‌شود
این روزها بدون تو شب جلوه می‌کنند
این آسمان بدون تو آوار می‌شود
باید بیایی از سفر ای سایه سپید
خورشید از نبودن تو تار می‌شود
دنیا مرابه غیر تو مشغول کرده‌ست
در غرب ضدِّ آمدنت کار می‌شود
تو نیستی و این همه بغض ترک ترک
دارد به روی سینه تلمبار می‌شود
پس زودتر بیا ز سفر ای صبور من
آخر شکست پای ظهورت غرور من
برگرد تا که آینه‌ها بی‌تو نشکنند
آیینه‌ها حکایت جان و دل منند
برگرد تا که خنده شود گریه‌های ما
پیش خدا رود نفس «ای خدای ما»
برگرد ای طراوت سرسبز باغ‌ها
پایان بده به عمر دراز فراق‌ها
برگرد اصل مطلب و خاطر نشان عشق
سوگند می‌خورم به تو یعنی به جان عشق
ما هر چه می‌کنیم که آدم نمی‌شویم
بر خیمه‌گاه سبز تو محرم نمی‌شویم
تقصیر ماست این همه دوری و انتظار
ما حق‌مان همیشه خزان است نه بهار
ما عاشقیم و هیچ دعایی نمی‌کنیم
ما فکر می‌کنیم ریایی نمی‌کنیم
ما بی‌خودی به نام تو سوگند می‌خوریم
وقتی که از گناه و جهالت همه پُریم
ما که لیاقت تو و عشقت نداشتیم
بیخود به روی نام خود «عاشق» گذاشتیم
محمدحسن بیات‌لو
دور قمری
سر‌تا‌سر جان ما پر از تب نشده
چون جام جنون ما لبالب نشده
ما منتظریم ماه کامل بشود
دور قمری چهارده شب نشده
سید مجتبی شجاع
تو اما، مسیح من‌!
گاهی از آسمان خیالم عبور کن
در ازدحام واژه به قلبم خطور کن
تاریکخانه دلم از روشنی تهی است
چیزی بگو و قلب مرا غرق نور کن
طومار انتظار جهان را فرو بپیچ
یا خود دل بلازده‌ام را صبور کن
 دلمرده‌ام، قبول، تو اما مسیح باش
یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن
بر انتظار کهنه من طعنه می‌زنند
چشمان شور رهگذران است، کور کن
غمنامه‌هایمان که به دستت رسیده است
اندوه را به یمن جوابی سرور کن
خورشید پشت ابر به جایی نمی‌رسد
مردیم پشت پرده غیبت، ظهور کن
امید مهدی‌نژاد