باید برای چنین حکومتهایی عزا گرفت
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
برپايي جشنهاي منحوس 2500 ساله شاهنشاهي در سال 1350 شمسي برابر 1971 ميلادي، از برجستهترين تحركات يهودي/ صهيونيستي در تاريخ معاصر ايران بود. صرفنظر از چگونگي زمينهسازيها، اقدامات و توجيهات درباره برگزاري مراسم موسوم به جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و به علاوه، صرف هزينههاي هنگفت و نيز مفاسد فراوان اين مراسم، به طور خلاصه ميتوان گفت؛ براساس اسناد و مدارک موجود، طراحي و اجراي اين برنامه به تمامي از سوي مجامع صهيونيستي و اسرائيلي صورت گرفت.
مراسم منحوس موسوم به جشنهای شاهنشاهی ابتدا قرار بود در مهرماه 1340 برگزار شود. در آن زمان، بر اساس محاسبه كانونهاي صهيونيستي، سال 539 قبل از ميلاد (سالی که کوروش قوم یهود را از اسارت بابلیها نجات بخشید) به عنوان مبدأ، با سال 1961 ميلادي (1340 شمسي) جمع شده و رقم 2500 به دست آمده بود.
در اجلاسیه کنگره بینالمللی یهود که از دهم تا بیستم مرداد 1338 (دوم تا دوازدهم اوت 1959) در شهر استکهلم سوئد برگزار گردید، کمیته اجرائی این کنگره مأمور شد که شخصیت کوروش پادشاه هخامنشی را (به مناسبت آزادسازی قوم یهود) در عرصه بینالمللی مورد تجلیل قرار دهد و در قطعنامهای از تمام سازمانها و جوامع یهودیان در سراسر جهان خواستار شد که طی باشکوهترین مراسم، حقشناسی خود را نسبت به خاطره کوروش که درکتاب مقدس(عهد عتیق) از بزرگواری او نسبت به ملت یهود سخن رفته است، ابراز دارند.
در اجرای قطعنامه یاد شده در سال 1961 (1340)، اسرائيليها كنگرهاي با شركت تاريخنويسان برگزار نمودند که مورخین و شرقشناسان ايراني هم به اين اجلاس آنها دعوت شدند. از همین کنگره بود که ایده برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بیرون آمد و از طریق شجاعالدین شفا (مشاور فرهنگی دربار شاه) به رژیم پهلوی ابلاغ گردید.
احسان نراقی از مشاوران ارشد دربار در کتاب «از کاخ شاه تا زندان اوین» از ملاقات شفا با شاه برای برگزاری جشنهای شاهنشاهی شرح مختصری نوشته است. شجاعالدین شفا كه از اعضای شناخته شده فراماسونری و وابسته به محافل صهیونیستی بود، در این ملاقات، تصمیمات کنگره بینالمللی یهود در سال 1959 و همچنین کنگره مورخین اسرائیلی در سال 1961 درباره برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش با عنوان جشنهای شاهنشاهی ایران را به شاه ابلاغ نمود.
همسان کردن تاریخ ایران با تاریخ یهودیان
برخلاف آنچه كه تبلیغات خارجی توجيه و القا كرده بود و عليرغم بزرگنمایی دربار پهلوي مبني بر بزرگداشت 2500 سال سلطنت و پادشاهي در كشور ايران، واقعيت اين بود كه جشنهاي 2500 ساله،
نه برای گرامیداشت شاهنشاهی ایران بلکه صرفا با هدف نكوداشت خاطره و تاريخ عزيمت يهوديان از بابل به ايران و بيتالمقدس در زمان كوروش، در سال 539 قبل از ميلاد شکل گرفت. جمع رقم 539 با تاریخ 1961، همان عدد 2500 را نتیجه میداد که مدنظر برگزارکنندگان جشنهای منحوس بود.
شمس الدین رحمانی مورخ و پژوهشگر معاصر، در اثر تحقيقي خود به نام «لولاي سه قاره» نيز در اين باره چنين تصريح و تأكيد کرده است:
«...داستان آزادي يهود به دست كوروش در تورات نقل شده و جشنهاي 2500 ساله كه محمدرضا پهلوي راه انداخته بود، در واقع به خرج ملت ايران و به خاطر بزرگداشت اين واقعه تاريخي محبوب يهوديها و با رهبري و برنامهريزي صهيونيستها بود..»
اما كانونهاي مزبور موفق به برگزاري جشنها در سال1340 نشدند و ده سال بعد يعني سال 1350، به برپايي اين مراسم اقدام كردند. بر اين اساس، آنها رقم سال 1971 (1350 شمسي) را با سال 529 قبل از ميلاد (پایان پادشاهی کوروش که مدعی هستند سکونت یهودیان در سرزمین فلسطین تثبیت شد)، جمع و رقم 2500 را به دست دادند. به این ترتیب مبداء تاریخ ایران را با تاریخ یهود، همسان کردند.
اظهارات و نوشتههای محافل يهودي و صهيونيستي نيز در اين باره جالب توجه است، از جمله:
لطف الله حي يكي از سران انجمن كليميان تهران، نماينده مجلس شوراي ملي، از مشاهير و معاريف فراماسون وکلوب روتاری و عضو برجسته تشكيلات صهيونيسم كه رياست «شوراي يهوديان ايران» در«شوراي مركزي جشنهاي 2500 ساله» را عهدهدار بود، در مهر ماه 1349، طي اطلاعيهاي در ميان جامعه يهود ايران، درباره جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی چنين نوشت:
«... اين جشنها در حقيقت ماده تاريخ 2500 ساله جامعه يهوديان ايران شد... فيالواقع جشنهاي شاهنشاهی براي يهوديان ايران جنبه جشن 2500 ساله تاريخ ما [يهوديان] در ايران است... به همين منظور از مدتها قبل، شوراي يهوديان ايران وابسته به شوراي مركزي جشنهاي شاهنشاهي تشكيل و با مطالعه مستمر و عميق و مشاورات لازم، برنامه اجرايي جامعه ما را در اين باره تهيه نمود...كه بموقع خود به اطلاع همگان خواهد رسيد تا هرخانواده يهودي ايراني سهم خود را در آن ادا نمايد...»
مئیر عزری، نخستین سفیر اسرائیل در ایران نیز در جلد اول خاطراتش در این باره ضمن اشاره به بازدید سپهبد علی کیا (رئیس کمیته ملی اطلاعات و امنیت کشور در سال 1338) از اسرائیل و سپس ارائه نتایج آن سفر در ملاقات با شاه مینویسد:
«... از دیگر رهاوردهای گفتوگوی کیا با شاه، بازدید گلدامایر (وزیر خارجه اسرائیل) از ایران و همکاریهای اسرائیل با ایران برای برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود...»
ما (اسرائیلیها) طراح جشنهای شاهنشاهی بودیم
تدی کولک، مدیرکل دفتر نخستوزیری اسرائیل و همچنین شهردار اورشلیم پس از برگزاری این جشنها گفت، پیشنهاد اولیه و اصلی برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله را او در اختیار اسدالله علم قرار داد. روزنامه اسرائیلی هاآرتص نیز نوشت که فکر برگزاری جشن از سوی کارشناسان اسرائیلی طرح شد و این کارشناسان اسرائیلی بودند که برای نخستین بار فکر برگزاری جشن را به مناسبت گذشت دو هزار و پانصد سال از تأسیس شاهنشاهی مطرح کردند. هدفهای این جشنها به ویژه اسلامزدایی در ایران بود.
در این راستا، تدی کولک به ریاست هیئت اسرائیلی برنامهریزی جشنها برگزیده شد. وی به همراه دو نفر دیگر به دعوت اسدالله علم نخستوزیر روز 4 مرداد1341 به تهران عزیمت کردند و پس از ده روز توقف در ایران و چند بار ملاقات و مذاکره با علم روز 14 مرداد به اسرائیل بازگشتند. در این سفر تدی کولک طرحهای مختلف برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله را با همکاران ایرانیاش مورد بحث و بررسی قرار داد و احتمالا از همین نشستها بود که برگزاری جشنها را یک دهه به تاخیر انداختند.
به هر صورت محافل يهودي صهيونيستي با برگزاري جشنهاي مزبور و تغيير تاريخ و تقويم هجري شمسي ايران به تاريخ ظاهرا شاهنشاهي و در واقع«تاريخ و تقويم يهود ايران» سعي در تعقيب مقاصد خود كردند كه با افشاگری حضرت امام خمینی و مبارزات یاران ایشان، توطئه آنها نقش بر آب شد.
افشاگری و روشنگری امام، ایران را تکان داد
در افشاي ماهيت اين جشن، مثل همه موارد مشابه بيش و پيش از هر كس، حضرت امام خميني(رحمه الله علیه) بودند كه مردم مسلمان ايران را نسبت به ماهيت و اهداف برگزاركنندگان اين مراسم هشيار و آگاه نمودند. آن هم در زمانی که مملکت ایران را سکوتی دهشتناک فراگرفته بود و هیچ یک از جریانات و گروههای مختلف تاریخ سیاسی این کشور توان یا جرات گفتن کلمهای در این باب نداشتند. حضرت امام خمینی در یک سخنرانی به همین مناسبت گفتند:
«...اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشاهي ميشود... كارشناسهاي اسرائيل براي اين تشريفات دعوت شدند به طوري كه خبر شدم و نوشتند به من، كارشناسهاي اسرائيلي مشغول به پا داشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست ميكنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است...»
پس از انتشار بیانیه امام خمینی از نجف و توزیع آن در سراسر کشور موجی از مخالفت بلند شد، در این میان روحانیت مبارز و انقلابی نقش بسزایی ایفا کردند. ساواک هم به لحاظ ترس شدیدی که از قدرت معنوی و نفوذ کلام روحانیون در میان مردم داشت، مراقبت شدیدی را بر آنان از چندین ماه قبل از برگزاری جشن تدارک دید، اما علیرغم همه این اقدامات، همزمان با تقبیح این جشنها توسط امام، روحانیون و طلّاب حوزهها در شهرهای مختلف به افشاگری و روشنگری پرداختند.
علما و فضلای مدارس علمی و دینی به اعتراض برخاستند و از سوی علما و روحانیون حوزه نجف و سایر حوزههای علمیه و همچنین روحانیون دیگر کشورها مانند افغانستان، لبنان، پاکستان و... سیل تلگرامهای اعتراض به سوی ایران سرازیر شد.
سهراب سبحانی از کارشناسان کمیته روابط آمریکا و اسرائیل (ایپک) در کتاب خود به نام «توافق مصلحتآمیز» درمورد موضع امام در مقابل جشنهای شاهنشاهی نوشته است:
«... بدون ترديد تنها فردي كه با سياست شاه نسبت به اسرائيل سخت مخالفت داشت آيتالله خميني بود. او مراسم برگزاري 2500 سال شاهنشاهي ايران را در سال 1970 به عنوان «توطئه اسرائيل عليه اسلام» مردود دانسته و تقبيح ميكرد. خميني ميگفت كوروش، يهوديان را از اسارت بابل نجات داد و بدين ترتيب «از سرنگوني طبيعي عناصري كه منتهاي آرزويشان سلطه جهاني است جلوگيري كرد». استدلال او اين بود كه يهوديان اكنون به موفقيت برگزاري اين مراسم كمك ميكنند تا دين خود را به كوروش كبير پرداخته باشند...»
حضرت امام خمینی رحمتالله علیه در مخالفت با جشنهای منحوس شاهنشاهی در اول تیر ماه 1350 و در جمع طلاب و روحانیون حوزه علمیه نجف، سخنرانی روشنگرانه و افشاگرانه مهمی ایراد نمودند که در بخشی از آن فرمودند:
«... شاهنشاهى ایران، از اولى که زاییده شده است تا حالا، روى تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاههاى ایران روى تاریخ را سیاه کرده است. برج از سر درست میکردند: سر مردم را میبریدند، قتل عام میکردند، بعد برج درست میکردند با آن. براى این شاهها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد!؟... ما مفاخرمان این است که «آغا محمد قجر» داشتیم، مفاخرمان این است که «نادر قلى» داشتیم. یک آدم مزخرف سفاک این آدم بود که خدا میداند که چه خبر بود. اینها جشن دارند؟! مسلمین باید عزا بگیرند براى این طور حکومتها....»