اخبار ویژه
ذوقزدگی از واگذاری جایزه نوبل
به پادوی نتانیاهو و ترامپ
روزنامههای زنجیرهای غربگرا از واگذاری جایزه صلح نوبل به یک حامی رژیم جنایتکار صهیونیستی ذوقزده شدند.
روزنامه شرق، اعطای جایزه نوبل صلح به یکی از سران اپوزیسیون ونزوئلا را «امید در دل تاریکی»! توصیف کرد.
در حالی که دولت جنایتکار ترامپ، مردم ونزوئلا را تحت فشار اقتصادی قرار داده و تهدید به حمله نظامی میکند و همزمان با آشوبافکنی نیابتی اپوزیسیون ونزوئلا، روزنامه شرق نوشت: در سپیدهدمی آرام بر فراز کاراکاس، خبر جایزه مانند نسیمی از امید در میان مردمی خسته از رژیم سوسیالیستی ونزوئلا پیچید. ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیونی که از انتخابات حذف شده بود، حالا در جهان به عنوان صدای دموکراسی ستوده میشود. رئیس کمیته نوبل، ماریا کورینا ماچادو را «زنی شجاع و وفادار به صلح» توصیف کرد که «شعله دموکراسی را در تاریکی رو به گسترش زنده نگه میدارد». ماچادو، توانست اپوزیسیونی را که سالها از درون متلاشی بود، متحد کند. ماچادو در سال ۲۰۲۴ هزاران نفر را به خیابانها کشاند. به گفته رئیس کمیته نوبل، ماچادو نشان داده است که ابزار دموکراسی همان ابزار صلح است. از دیگر نامزدهای مطرح جایزه امسال، داوطلبان اتاقهای امداد اضطراری سودان، یوولیا ناوالنایا از روسیه و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین بودند.
شرق میافزاید: کمیته نوبل در بیانیه خود، دلیل انتخاب ماچادو را «تلاش خستگیناپذیر برای ترویج حقوق دموکراتیک مردم ونزوئلا و مبارزه برای گذار صلحآمیز از دیکتاتوری به دموکراسی» اعلام کرد. سال ۲۰۲۴، پارلمان اروپا و شورای اروپا، به ترتیب جوایز حقوقبشری ساخاروف و واسلاوهاول را به ماچادو اعطا کردند
در همین حال، روزنامه سازندگی وابسته به حزب کارگزاران هم نوشت: اعطا جایزه نوبل به یکی از سران اپوزیسیون ونزوئلا، در واقع تأییدی جهانی[؟!] بر تلاشهای چند دههای مخالفان برای دستیابی به دموکراسی و گذار مسالمتآمیز از ساختار سیاسی موجود تلقی میشود. بر اساس ارزیابی ناظران سیاسی، اقدام کمیته نوبل در انتخاب ماچادو، معادلات قدرت در ونزوئلا را تحتتأثیر قرار داده و مشروعیتی تازه برای اپوزیسیون این کشور به همراه آورده است. ماچادو اکنون با دریافت این جایزه از حمایت نمادین جامعه جهانی[!] برخوردار شده و صدای منتقدان را در سطح بینالمللی پررنگتر کرده است. این رویداد میتواند موجب افزایش فشارهای دیپلماتیک بر دولت کاراکاس شود و نگاه افکار عمومی جهان را بار دیگر به وضعیت حقوق بشر، روند انتخابات و آزادیهای سیاسی در ونزوئلا معطوف کند. در فضای داخلی نیز این جایزه ممکن است به عاملی برای تقویت روحیه و انسجام نیروهای منتقد، تبدیل شود و امید به تغییرات سیاسی را زنده کند. در چنین شرایطی، جایزه صلح نوبل امسال فراتر از یک افتخار فردی به نمادی از حمایت جامعه جهانی از تلاشهای مسالمتآمیز برای تحقق دموکراسی در آمریکای لاتین تبدیل شده است.»
وارونهنویسی رسانههای زنجیرهای درباره جایزه سیاسی نوبل در حالی است که این جایزه تبدیل به ابزار قدرتهای سلطهگر غربی بر علیه دولتها و ملتهای مستقل شده است. بر این مبنا هرگز هیچ منتقد و مخالف نظامهای سیاسی موجود در آمریکا و اروپا نامزد جایزه صلح نوبل نمیشود؛ همچنان که آزادیخواهان جهان و کسانی که در برابر تجاوزات نظامی و سیاسی و اقتصادی غرب مقاومت شرافتمندانه داشتهاند، هرگز در معرض نامزدی صلح نوبل قرار نداشتهاند. اما در مقابل جنایتکاران جنگی صهیونیستی و اروپایی یا آمریکایی، بارها نامزد و برنده جایزه مذکور شدهاند.
گفتنی است «ماریا کورینا ماچادو» پس از اعلام کسب جایزه صلح نوبل، آن را به دونالد ترامپ، رئیسجمهور جنایتکار آمریکا تقدیم کرد! دونالد ترامپ هم از تماس تلفنی با ماچادو خبر داد و گفت که برنده جایزه نوبل در این تماس اظهار کرده، این جایزه را به او تقدیم میکند زیرا او واقعاً شایسته آن است.
ترامپ ضمن تمجید از این اقدام ماچادو گفت: «کار خیلی قشنگی بود. نگفتم پس جایزه را به من بده، ولی تصور میکنم که اگر میگفتم، این جایزه را به من میداد.» از سوی دیگر و برای شناخت بیشتر هویت برنده صلح نوبل باید یادآور شد که وی در گذشته برای برکناری دولت قانونی مادورو در ونزوئلا دست به دامان نتانیاهو شد و از نخستوزیر رژیم صهیونیستی (متهم تحت تعقیب جهانی به جرم جنایت جنگی) درخواست حمایت برای برکناری رئیسجمهور ونزوئلا را کرده بود. او در سال ۲۰۱۸ نامهای به بنیامین نتانیاهو، ارسال کرد و در آن خواستار «نفوذ و قدرت» برای تغییر حکومت در ونزوئلا شد. پس از این اقدام، ماچادو متعهد شد که حمایت بیقید و شرط خود را از اسرائیل ادامه دهد.
روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارانوت» هم گزارش کرد که ماچادو، برنده جایزه صلح نوبل امسال، بهعنوان رهبر حزب «Vente Venezuela» در ونزوئلا، در سال ۲۰۲۰ توافق همکاری با حزب لیکود اسرائیل بهریاست نتانیاهو امضا کرده است.
برخی رسانهها، اعطای جایزه صلح نوبل به ماریا کورینا را مشروعیتبخشی به حمله آمریکا علیه ونزوئلا میدانند و معتقدند که وی، بخشی از پروژه اشغال ونزوئلا توسط آمریکا و ایجاد یک دولت است.
یادآور میشود انتخاب دستاندرکاران غربی جایزه سیاسی نوبل طی چند سال به این شرح بوده است:
۲۰۲۱: دمیتری موراتوف اپوزوسیون روسیه
۲۰۲۲: الس بیالیاتسکی اپوزوسیون بلاروس
۲۰۲۳: نرگس محمدی اپوزوسیون ایران
۲۰۲۵: ماریا کورینا اپوزوسیون ونزوئلا
در همین حال، محمدرضا جلاییپور فعال اصلاحطلب بر خلاف ذوقزدگی غربگرایان نوشت: صلح نوبل ۲۰۲۵ به کسی رسید که حامی اسرائیلِ جنایتپیشه بود و جایزهاش را هم به ترامپِ تمهیدگرِ نسلکشی تقدیم کرد. با چنین انتخابهایی صلح نوبل، آشکارا ابزار سیاسی شمال جهانی و از معنا و اعتبار تهی شده است. کاش در جنوب جهانی هم جایزه جهانی و معادلی راهاندازی شود. اگر امسال چنین جایزهای داشتیم قاعدتاً به امثال فرانچسکا آلبانزه (گزارشگر ویژه سازمان ملل در فلسطین) یا گرتا ثانبرگ (رهبر کاروان صمود) یا فاتو بنسودا (دادستان دادگاه بینالمللی لاهه) یا وائل الدحدوح (خبرنگار الجزیره در غزه) تعلق میگرفت؛ چون در سال گذشته نسلکشی اسرائیل در غزه مهمترین تهدید صلح در جهان بود و هر چهار نفر گامهای مؤثر و شجاعانهای در دفاع از آتشبس و حقوق فلسطینیان و اعتراض به جانیانِ جنگی برداشتند و میلیونها صلحجو و عدالتخواه در اجتماعات اعتراض به نسلکشیِ اسرائیل در سراسر جهان با آنها همسو و همصدا شدند.
شرق: با اجرای مکانیسم ماشه
پارادایم دولت باید تغییر کند
«آیا حکمرانی دولت، فرمانده فنی یا بازیساز دارد؟ اگر دارد، کیست؟».
روزنامه شرق با طرح این پرسش انتقادی نوشت: اگر علاقهمند به فوتبال داخلی باشید، احتمالاً در جریان هستید که در فصل جاری لیگ برتر دو تیم استقلال و پرسپولیس، برخلاف همه سالهای قبل هزینههای زیادی را صرف خرید بازیکن کردند و انتظار میرفت امسال را متفاوتتر و پرصلابتتر از فصل پیش شروع کنند. اما بر روی مستطیل سبز نتایج برخلاف انتظارات رقم خورده و هر دو تیم حال خوبی ندارند. تحلیلگران مشکل اصلی هر دو تیم را در دو ضعف خلاصه میکنند: اول) کوچینگ ضعیف هر دو تیم و نداشتن پلن B و C در شرایط جوابندادن پلن A. و دوم) نداشتن بازیساز در میانه میدان بهعنوان فرمانده فنی درون زمین.
حکمرانی نیز عموماً از ناحیه همین دو ضعف اصلی رنج و آسیب بسیاری برده است. دهههاست پلن A حکمرانی در کشور ما «حکمرانی نفتی» و هزینهکرد درآمدها و دلارهای نفتی برای اداره کشور (گسترش تشکیلات دولت، دادن یارانههای بیحسابوکتاب و...) بوده و با وجود طرح چندباره ضرورت تدوین و اجرای پلن B و C (رونق تولید ملی و متنوعسازی اقتصاد، خصوصیسازی واقعی و اصلاح ساختار بودجه و...)، اما همچنان شالوده مدیریت بر روی پلن A متوقف مانده و تغییر جدی نکرده است.
بازگشت قطعنامههای تحریمی شورای امنیت، هرچند پایانی بود بر جسم بیجان برجام و میخی بر تابوت آرزوی بازگشت به نقشه اقتصادی جهان و ترک مخاصمه با دنیا؛ ولی از سوی دیگر آغازی بود بر ضرورت تسریع در تغییر پارادایم حکمرانی در دولت و متوقفشدن در بنبست تحمیلشده (تا پایان دولت): دولتی که میخواست خاطره شیرین دولتهای هفتم و هشتم را یکبار دیگر تکرار کند. اما امروز پس از گذشت بیش از یک سال از آغاز به کار دولت، این حقیقت تلخ باید برای دولت و متولیان امر آن آشکار شده باشد که بازکردن کلاف سردرگم مسائل و مشکلات درهمتنیده به این سادگیها که تصور میشد، نیست... اگر بخواهیم ملموستر به موضوع بنگریم، ایران به روایت وزارت نیرو یک تصویر از مسائل، قابلیتها، محدودیتها و اولویتها دارد. به روایت وزارت جهاد کشاورزی یک تصویر دیگر و به روایت وزارت صمت تصویری متفاوت و متعارض با دو تصویر پیشین.
سؤال اینجاست که آیا حکمرانی دولت فرمانده فنی یا بازیساز دارد و اگر دارد، کیست؟ واقعیت این است که فرمانده دولت در اکثر دولتهای پیشین، شخص رئیسجمهور، نهاد ریاستجمهوری یا در نهایت امر حلقه مشاوران و نزدیکان رؤسایجمهور بودهاند که در زمانهای که هنوز پیچیدگی، درهمتنیدگی و آوار مسائل و مشکلات کشور به صعوبت و سنگینی امروز نبود، نظام اولویتها و ترجیحات دولتها را تعیین و حرکت کلی دولت را راهبری میکردند..
اما در شرایط جدید نیاز بوده و هست که یک نهاد تخصصی، فرابخشی و دورنگر بتواند تحلیلی دقیق و جامع از وضعیت کشور و راههای برونرفت از بحران تدوین و تصمیمسازی مسئلهگشا را فراروی تصمیمگیران کشور قرار دهد. بیشک «سازمان برنامه» همان نهاد موصوف است که توان لازم برای ایفای نقش فرماندهی یا پلیمیکری حکمرانی درون ساختار دولت و نظام اداری را بهتر از هر نهاد و مجموعه دیگر دارد... قبل از شروع مذاکرات هستهای ایران با آمریکا در اواخر سال گذشته، نیز سازمان برنامه با سناریونگاری یک سال آینده پیشبینیهای لازم در صورت وقوع هریک از سناریوهای توافق جامع، توافق محدود، نبود مذاکرات و تداوم تحریمها، تشدید تحریمها، جنگ محدود و جنگ همهجانبه و تخریب زیرساختها را تهیه و تنظیم کرده بوده است، بنابراین مدیریت مطلوب در شرایط جنگ یک اتفاق نبود!
نشنالاینترست: اسرائیل و آمریکا نمیتوانند از خود
در مقابل موشکهای ایران دفاع کنند
نشریه آمریکایی نشنالاینترست میگوید: باید تهدید موشکهای مافوقصوت ایران را جدی گرفت. ایران هزاران موشک پیشرفته در زرادخانههای زیرزمینی خود دارد و اگر واقعاً مورد تهدید قرار میگرفت، احتمالاً از آنها به صورت گسترده استفاده میکرد.
این نشریه نوشت: در حالی که تلآویو، با حمایت ایالاتمتحده، از مزایای نظامی قابلتوجهی برخوردار است، واضح است که دور اول جنگ آن در ماه ژوئن علیه ایران بینتیجه بود. در غیر این صورت، نیازی نبود که ایالاتمتحده دوباره نیروهای خود را به منطقه اعزام کند و برای دور دوم جنگ علیه تهران آماده شود.
علاوهبر این، ایران سیستمهایی دارد که هرگونه اقدام تهاجمی علیه آن را پیچیده میکند. در یک جنگ فرضی بین اسرائیل و ایران، تهران مجموعهای قوی از موشکهای پیشرفته، به ویژه سلاحهای مافوقصوت، را در اختیار دارد که میتواند برای هرگونه تهاجمی که اسرائیلیها برنامهریزی کردهاند، مشکلساز باشد. سلاحهای مافوقصوت فتاح-۱ و فتاح-۲، در زمینه ارائه قابلیت حمله قابل اعتماد و غیرهستهای به ایران، کاملاً تعیینکننده هستند.
این دو موشک مافوق صوت احتمالاً اساس هرگونه تلافی علیه اسرائیل را تشکیل میدهند. ایران این دو سلاح را در رگبارهایی از پهپادهای کندتر، موشکهای کروز شاهد کندتر و موشکهای بالستیک متعارف مانند قدر یا عماد ادغام خواهد کرد. هدف، غلبه بر دفاع اسرائیل و مجبور کردن آنها به عبور برخی از تهدیدات و در عین حال اولویت دادن به برخی دیگر است. سپس موشکهای مافوقصوت به عنوان نوعی «نفوذکننده» عمل میکنند و از سرعت خود برای رسیدن زودتر و ایجاد شکاف برای امواج بعدی استفاده میکنند.
این استراتژی تا حدودی به طور مؤثر در اواخر جنگ ۱۲روزه به کار گرفته شد، که در آن ایران، برخلاف ادعاهای اولیه ارتش اسرائیل، موفق شد مجموعهای از موشکها را شلیک کند که مناطقی را در شهرهای بزرگی مانند تلآویو ویران کرد. اگر جنگ به همین منوال ادامه مییافت، ایرانیها ممکن بود بتوانند با شلیکهای موشکی خود ضربات بزرگتری به اسرائیل وارد کنند، تنها به این دلیل که سیستمهای دفاع هوائی اسرائیل، تحتالشعاع تاکتیکهای هجومی قرار میگرفتند. از زمان جنگ ژوئن، اسرائیل تمام تلاش خود را برای تجدید ذخایر مصرفشده موشکهای رهگیر و بازسازی شبکه دفاع هوائی خود انجام داده است. اما ایرانیها به ندرت کسری از زرادخانه چشمگیر موشکی و پهپادی خود را شلیک کردند. وقتی دور بعدی جنگ آغاز شود، مقامات ایران ممکن است تصمیم بگیرند که باید قابلیتهای خود را به طور کامل آزاد کنند.
نیروهای موشکی ایران- با استفاده از فتاح-۱ و یا فتاح-۲ به عنوان «نفوذکننده»- ممکن است شامل پایگاههای هوائی مهم اسرائیل مانند نواتیم یا پالماخیم برای خنثیکردن جتهای جنگنده و کاهش برتری هوائی اسرائیل یا مراکز فرماندهی برای ایجاد اختلال در هماهنگی باشد. در حملات ژوئن ۲۰۲۵، گزارش شده که موشکهای فتاح علیرغم دفاع اسرائیل به چنین سایتهایی برخورد کردند و نقش خود را در نفوذ به سیستمهایی مانند ارو-۳ نشان دادند.
موشک گلاید هایپرسونیک (HGV) فتاح-۲ میتواند امکان اصلاح مسیر در میانه پرواز را برای جلوگیری از رهگیرها فراهم کند و آن را برای فرار از قفلهای راداری و هدف قرار دادن داراییهای متحرک یا مستحکم ایدهآل کند.
برای مقابله با مداخله ایالاتمتحده از طریق گروههای تهاجمی ناو هواپیمابر یا پایگاههای منطقهای، ایران همچنین احتمالاً تأسیسات آمریکایی در محدوده- به ویژه پایگاه هوائی العدید در قطر، پایگاه هوائی الظفره در امارات متحده عربی، پایگاه اصلی نیروی دریایی ایالاتمتحده در بحرین یا داراییهای دریایی منفرد در خلیجفارس- هدف قرار دهد.
زمان کوتاه پرواز فتاح- کمتر از 7 دقیقه به اهدافی در فاصله بیش از
۶۰۰ مایل- فرصتهای واکنش ایالات متحده را محدود میکرد، با این هدف که قبل از رسیدن نیروهای کمکی، خسارت وارد کند. جالب اینجاست که ایرانیها در طول جنگ ۱۲روزه، به جز یک حمله سطحی و گسترده به العدید در اواخر جنگ، کار زیادی برای تهدید تأسیسات ایالاتمتحده در منطقه انجام ندادند. اما اگر رهبران ایران ارزیابی دیگری از جنگ داشته باشند، ممکن است تصمیم بگیرند با بیشترین نیرویی که میتوانند، به اهداف آمریکایی حمله کنند. موشکهای ایران یک مشکل واقعی برای اسرائیل و آمریکا هستند. عنصر مافوقصوت، بازدارندگی روانی را افزایش میدهد، زیرا سیستمهای آمریکایی، مانند پاتریوت یا دفاع منطقهای ارتفاع بالا (THAAD) ممکن است با تهدیدهای بسیار مانورپذیر، مانند فتاح-۲، دستوپنجه نرم کنند. امروزه هیچ دفاع قابل اعتمادی در غرب در برابر این سلاحها وجود ندارد و ایرانیها زرادخانه بزرگی در انبار دارند و خسارت وارده، بیشتر از آن چیزی خواهد بود که بسیاری در واشنگتن و اورشلیم تصور میکنند.